نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

ایستادگی در نهایت پیروزی‌ست

  • فاطمه روشنیان
  • 15 دلو 1398


ظریفه غفاری کارشناس‌ارشد (ماستر) رشته‌ی اقتصاد و صاحب امتیاز رادیو پیغلی اف.ام، ‌است. همچنان به حیث شهردار ولایت میدان‌وردک انجام وظیفه می‌کند. ظریفه غفاری بانوی پر تلاش و سخت‌کوشی که در بسترناهموارِ جامعه‌ای افغانستان تا این دَم خوب درخشیده‌است. او چندی پیش در شمار ۱۰۰ زن تأثیرگذار از سوی بی‌.بی.سی و ۵۰ زن برتر و تأثیرگذار سال ۲۰۱۹ میلادی که در جهان تغییر مثبت آورده از سوی سایت (
instyle.com) شناخته شد. گفت‌وگوی ویژه‌ی این هفته‌ای نیم‌رخ را با او دنبال کنید.

بانو غفاری ‌سپاس که وقت گذاشتید، از تحصیلات و سابقه‌ی کاری تان بگویید.
ظریفه غفاری هستم، باشنده‌ی اصلی ولسوالی «چک» ولایت میدان وردک، در کابل زاده شده‌ام، مکتب را در همین شهر تمام کردم. تحصیلات عالی (لیسانس و ماستری) را در رشته‌ی اقتصاد در هندستان به پایان رساندم. در بخش‌های «پروپوزل رایتنگ و فایننس‌منجمنت» نیز دیپلم دارم.
تلاش من مبارزه با ناهنجاری‌های اجتماعی بود که به همین دلیل از سوی نهادهای جهانی در شمار ۱۰۰ زن تأثیرگذار از سوی بی.بی.سی و ۵۰ زن برتر و تأثیرگذار سال ۲۰۱۹ میلادی که در جهان تغییر مثبت آورده از سوی سایت (instyle.com)، شناخته شدم.

شهردار شدن شما در ولایت میدان‌وردک با مخالفت‌های زیادی روبه‌رو شد، چرا و چطور شد که در نهایت این سمت را به‌دست آوردید؟
یکی از دلایل مخالفت‌ها این بود که من یک زن جوان بودم؛ اما چالش اصلی دسته‌های مافیایی بودند که شهرداری میدان وردک را در کنترل داشتند. آنها نمی‌خواستند فرد بی‌طرف، از طریق رقابت آزاد با تکیه بر توانایی خود و آنهم یک زن باشد. مافیایی زمین و دسته‌های مافیایی که تمام عواید شهرداری را در تصرف خود داشتند وجود مرا خطر برای خود احساس کرده بودند و مخالفت کردند
اما چطور شد که کارم را شروع کردم؛ دسته‌های مافیایی که برای من چالش ایجاد می‌کردند، باور داشتند در مقابل چالش‌های که در این ولایت وجود داشت، کوتاه می‌آیم و نهایتن بدیل را قبول می‌کنم یا خانه‌نشین می‌شوم. اما من با خود وعده کرده بودم که به هیچ عنوان بدیل را قبول نمی‌کنم، چون: به نحوی توهین به شخصیت خودم بود. باری گفته بودم که اگر قرار باشد خانه‌نشین شوم یا به کارم ادامه ندهم، دلایل اصلی موانع کارم را در مطبوعات با مردم شریک می‌ساختم.
شش ما سپری شد، اما من نتوانستم به کارم آغاز کنم. متوجه شدم یکی از جوانان قوم هزاره که با مشکلی در دانشگاه مواجه بود، از سوی معاونیت ریاست جمهوری مشکل‌اش رفع و تقدیر شد. لذا منم در صفحه‌ی فیس‌بک‌ام نوشتم که شش ماه است به هر دروازه‌ی دولتی و غیر دولتی می‌روم، اما کسی به داد من نمی‌رسد. کاش منم هزاره بودم! یا به موضوعات قومی پشتون و پشتونیزم می‌پرداختم و یا اینکه دست کم با یک گروه خاص رابطه می‌داشتم تا از حقم دفاع می‌کردند. جان پیام من این بود که یا به داد من رسیدگی شود یا شهروندی من گرفته شود و به کشوری دیگری پناهنده شوم که دیگر حقم چنین نادیده گرفته نشود.
این موضوع سرو صداهای زیاد بلند کرد. مشاور امنیت ملی و بزرگان دیگر آگاه شدند. تا آن وقت موضوع میان ولایت و اداره‌ی ارگان‌های محل محدود مانده بود و هیچ پیش نمی‌رفت نداشت. بعد شش ماه موضوع از سوی اداره‌ی امور پی‌گیری شد.
دو روز بعد از مصاحبه‌ی که با رسانه‌ها داشتم؛ اداره‌ی ارگان‌های محل در فیسبوک شان نوشت که با موافقه‌ی ظریفه غفاری او را در جای دیگری معرفی می‌کنیم. در حال که من واضح گفته بودم که هیچ بدیلی را قبول ندارم. از این موضع ارگان‌های محلی به شدت ناراحت شدم و با بزرگان حکومتی به تماس شدم و به آنان گفتم که ماه‌هاست منتظرم، از تمام کارهای شخصی و مسؤولیت‌های خانوادگی مانده‌ام، آنان به من اطمینان دادند که نگران نباشم، اما هشدار دادم که اگر من به حقم نرسم خودم را پیش دروازه ارگ به آتش می‌زنم تا هرگز با حق دیگری بازی نشود و هیچ خانمی قربانی نگردد.
موضوع به ریاست جمهوری گزارش شده بود تا این که رییس جمهور هدایت قاطع برای معرفی شدن من دادند. از طرفی به عنوان یک زن مورد حمایت گسترده‌ای گروه‌های مردمی قرار گرفتم. حمایت که تا اندازه‌ی بی‌پیشینه بود. شاید به این دلیل که به جریان خاصی رابطه نداشتم. از میان توده‌ها برخاسته بودم. ممنون حمایت‌های صادقانه و گسترده‌ای هم‌شهریانم هستم.

از همکاری دیگر نهادهای محلی با شهرداری بگویی، رابطه شما با آنها چگونه است؟
متأسفانه با وجود دست‌آواردها، هنوز مشکلات زیادی با حکومت محلی میدان وردک دارم. در مدت دو ربع مالی توانستم بودجه مالی، تشکیل و همه بخش‌های مهم را طرح کنم و منظوری بگیرم. ۱۳ پروژه توسعه‌ای خرد و بزرگ را در شهر عملی کنم. ۴۶ درصد عواید شهرداری افزایش یافت که بی‌پیشینه بود. جالب اینجاست؛ روزی‌که به کار آغاز کردم، کارمندان شهرداری دفترهای شان را ترک کردند! می‌گفتند با من کار نخواهند کرد؛ اما امروز همه‌ی شان می‌گویند بدون حضور من کار نمی‌کنند. زیرا برای من قانون اولویت دارد و برای تطبیق قانو جدی هستم.
اینها دست‌آوردهای کمی نیست؛ اما هنوز جناب والی صاحب با آنکه از لیاقت و تلاش‌هایم ستایش می‌کند، اما می‌گوید که توانایی سمت شهرداری را ندارم. در اوایل هم می‌گفت برو کابل رییس یگان ناحیه شو، تو نمی‌توانی شهردار باشی، اما من با وجود همه‌ی این چالش‌ها کار می‌کنم و دست‌آورد هم دارم. باور والی این است که هنوز این ساحه هنوز برای این خانم آماده نیست. وضعیت اجتماعی و فرهنگی این شهر حضور این خانم را نمی‌تواند برتابد. از طرفی هم منکر دست‌آوردهایم می‌شود. مشکلات شهرک‌ها و نبود کانالیزایسون را بهانه‌ی برای عدم دست‌آوردهای من می‌شمارد. در حالی‌که 9 ماه از مدت شهردار شدنم می‌گذرد، در این ۹ ماه این مشکلات را نمی‌شود تمامن حل کرد. در پانزده سال گذشته بسیار خرابی صورت گرفته در این ولایت.
با آنکه شهرداری یک اداره‌ی مستقل است؛ اما آنقدر دخالت صورت می‌گیرد که من گاهی می‌گویم شاید بزرگ‌ترین اشتباه من همین بوده که شهردار شوم به‌خاطر که من قانونی کار می‌کنم. اما افتخار می‌کنم که مردم عام دوستم دارند و همکاری می‌کنند، این برایم مهم نیست دو سه نفر قضاوت نادرست کنند.

حضور و وضعیت زنان در اداره‌ی محلی میدان وردک چطور است؟ وعده‌های که برای تغییر در شهرداری را داده بودید تا چه حد عملی شده‌است؟
چنانکه گفتم؛ روزهای اول که به شهرداری این ولایت معرفی شدم، مخالفت‌ها زیاد بود. حتا حضور یک زن را تحمل نمی‌توانستند. خوش‌بختانه امروز ده زن دیگر نیز در شهرداری کار می‌کند، ما هر شش ماه دوره‌ی کارآموزی ویژه برای بانوان برگزار می‌کنم تا ظرفیت‌سازی شود. آرزومندم در سال جدید که بست‌های تازه به اعلان می‌رود، بانوانی بیشتری وارد ادارات محلی گردند.
اما متاسفانه در ولایت میدان وردک نا امنی مانع حضور زنان می‌شود. نگاه از بالا به پایین و فرهنگ‌های نادرست که هنوز هم زنان را به عنوان جنس دوم در چهار دیواری خانه حبس می‌کنند و نقش بالاتر از مادری و کار در محیط خانه برای شان در نظر ندارند، چالش‌های دست‌وپاگیر برای زنان است. در ریاست اطلاعات و فرهنگ این ولایت حتا یک زن کارمند نیس، در حاالی‌که طبق قانون باید 30 در صد کارمندان یک اداره خانم‌ها باشند.
در بخش‌های دیگری هم که شماری محدودی از خانم‌ها حضور دارند، حضور شان نمادین است. همه‌ی شان در یک دفتر صبح می‌آیند، در ختم روز بر می‌گردند. اجازه‌ی حضور در بخش‌های دیگر را ندارند. حتا در دفترهای که مربوط خودشان است اجازه داده نمی‌شود. چون با مردان یکجا باید کار کنند! صرف به دوره‌های آموزشی اشتراک می‌کنند و بس.

در نخستین برف‌باری امسال تصاویر از شما در شبکه‌های مجازی نشر شد که در نیمه شب برای رفع مشکلات مسافران به یکی از کوتل‌های مربوط میدان رفته بودید. مردم حضور این چنینی مسؤولان را نمایشی می‌دانند، انگیزه شما چه بود؟
حضور من در ساحه، در آن هوای سرد که دستانم را خون‌زد و هنوز هم بهبود نیافته با توجه به مشکلات امنیتی سه دلیل عمده داشت: یک؛ این‌که افرادی زیادی در سردی و برف‌باری گیرمانده بودند و باید نجات داده می‌شدند؛ دوم؛ اگر من نمی‌رفتم کارمندان شهردای ممکن عاجل دست به‌کار نمی‌شدند و سوم؛ مقام ولایت همیشه دلیل را پیش می‌کند که من هیچ‌گاه دیده نمی‌شوم. این کارها بیشتر مردانه شمرده می‌شود. در نیمه شب به سرک‌ها بیرون شوی برای رفع مشکلات و نجات مردم، نمایشی نبود. احساس مسؤولیت بود باید انجام می‌دادم. در ضمن خواستم نشان بدهم که بانوان نیز در دشوارترین شرایط کار می‌کنند و هیچ کاری برای شان ناممکن نیست.

دیدگاه تان در باره وضعیت زنان در سطح کشور و در دستگاه حکومت چه است؟ از نظر شما زنان تا چه حد حضور واقعی دارند؟
حضور زنان در سال‌های پسین سمبولیک بوده‌؛ اما در این اواخر دیده می‌شود که حضور زنان در حکومت مرکزی و محلی جای‌گاه بهتری پیدا کرده است. به عنوان مثال در گفت‌وگوهای صلح یکی از خطوط سرخ سهم و حضور زنان گفته شده‌است. این نمایانگر بهبود و حضور واقعی زنان می‌باشد. خوش‌بختانه ما در سمَت‌ها بسیار مهم در ادرات دولتی حضور زنان را داریم و امیدواریم بهتر شود.

به نظر شما رهبران حکومت اراده‌ی واقعی برای افزایش نقش زنان در حکومت و حکومت‌داری دارند؟
تا جای که من تجربه کردم و در موضوع تقرری من سران حکومت حمایت کردند. رهبران حکومت درک کرده‌اند که بدون حضور زنان نمی‌شود به یک جامعه مترقی دست یافت.

از نظر شما نقش نهادهای بین‌المللی در حمایت از زنان چگونه بوده است؟ آیا حمایت آنان برای زنان در حکومت و حکومت‌داری مؤثر بوده‌است یا خیر؟
به عنوان یک زن که در بخش‌های مختلف کار کردم، پروژه‌های که برای زنان عملی شده فقط در سطح کلان شهرها بوده، اگر در سطح قریه و قصابات تطبیق شود تأثیر بهتر دارد. ما اگر بخواهیم زنان را حمایت کنیم باید برنامه‌های اقتصادی برای شان داشته باشم. تنها هدف کشاندن زنان از خانه به بیرون نباشد. نگاه انسانی به زنان و کارآفرینی برای آنان باید جدی در نظر گرفته شود. کارکردهای موسسات را در طول ۱۸ سال در قسمت زنان مثبت نمی‌بنم و راضی نیستم ما می‌توانستیم بهتر کار کنیم.

بانو غفاری در پایان گفتنی اگه داشته باشید!
من دوست دارم کار کنم اینکه در کدام ولایت افغانستان، فرقی نمی‌کند. دولتی و یا شخصی مهم نیست، همین‌که بتوانم از داشته‌هایم برای هم‌شهریانم کمک کنم خوش‌حالم می‌شوم. در مورد وضعیت کلی زنان در افغانستان امیدوار هستم و با معلوم شدن سرنوشت انتخابات و گفت‌وگوهای صلح امیدوارم فصل جدید برای همه و به‌ویژه رقم بخورد. زنان برای سرنوشت خود ایستاد شوند و از درون خانواده تغییر را آغاز کنند تا بتوانیم یک جامعه‌ی مرفع و توسعه‌یافته داشته باشیم.

همچنان بخوانید

عید زنان

مردان عید دارند و زنان پاک‌کاری

5 حمل 1402
خودکشی خواهرم باعث بیداری خانواده شد

خودکشی خواهرم باعث بیداری خانواده شد

5 حمل 1402
موضوعات مرتبط
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
ازدواج اجباری در بدل قرض پدر
گزارش

پدرم مرا در بدل قرضش به شوهر داد

25 حوت 1401

پدرم بی‌کار بود، مدت‌ها می‌شد که کار نمی‌کرد و درآمدی نداشت. نه نفر در خانه نان‌خور بودیم و فقط پدرم نان‌آور بود. ما چهار خواهر و چهار برادر بودیم که با پدر و مادرم یک‌جا ده نفر...

بیشتر بخوانید
 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد
هزار و یک شب

 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد

27 حوت 1401

خاله‌ی صدیقه زمانی‌که متوجه شد میان صدیقه و شریف تفاوت‌های فکری وجود دارد و شریف اندکی از صدیقه ناراضی است، از این فرصت استفاده‌ کرد تا آن‌ها را از هم دور بسازد و این پیوند...

بیشتر بخوانید
نامادری
هزار و یک شب

نامادری

2 حوت 1401

مادرم که فوت شد، پدرم ازدواج مجدد کرد. زندگی ما از این رو به آن رو شد. نامادری‌ام تا که اولاد‌دار نشده بود با ما خوب رویه می‌کرد. اولاددار که شد رویه‌اش تغییر کرد.

بیشتر بخوانید
ازدواج زیر سن
هزار و یک شب

در چهار سالگی مرا به شوهر دادند

15 حوت 1401

نمی‌دانستم که شوهر دارم. اولین بار پدرم برایم گفت که وقتی چهار ساله بودم او مرا به شوهر داده و به نام پسر کاکایم کرده است.

بیشتر بخوانید
صابره
هزار و یک شب

سرنوشت صابره؛ از میز مطالعه به دود آشپزخانه

2 حمل 1402

صابره، 17 ساله، تازه امسال مکتب را به پایان رسانده است. در حالیکه هنوز با اعتماد به نفس می‌گوید لیسانس خود را از یک دانشگاه معتبر بین‌المللی خواهد گرفت، احساس می‌کند وضعیت کشور او را به سوی قفس تنور و آشپزخانه می‌راند.

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00