نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
  • ستون‌ها
    • زنان و مهاجرت
    • نخستین‌ها
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

فمینیستی که گردن زده شد

  • نیمرخ
  • 15 دلو 1398
463504202_121910

فمینیستی که گردن زده شد
فرناز سیفی

«الیمپ دگوژ»  فمینیست، نمایشنامه‌نویس و کنشگر ضد برده‌داری در قرن هجدهم فرانسه که روز پنجم سپتامبر ۱۷۹۱ میلادی، یکی از اولین، جامع‌ترین و مهم‌ترین آثار فمینیستی را منتشر کرد «بیانیه‌ی حقوق زن و شهروند زن».
دگوژ در یک خانواده‌ی خرده بورژوا در جنوب غربی فرانسه متولد شد؛ شانزده ساله بود که به‌رغم میل‌اش او را شوهر دادند. بعدها در یکی از رمان‌های‌اش که با الهام از زندگی خود نوشت، جایی از زبان شخصیت اصلی داستان گفت که به زور او را به مردی دادند که دوست‌اش نداشت. مردی که ثروتمند یا از یک خاندان اشرافی هم نبود تا دست‌کم عنوان اشرافی یا ثروت‌اش، مرهمی باشد. شوهر خیلی زود از دنیا رفت، «الیمپ» دست تنها پسرش را گرفت و به پاریس مهاجرت کرد که خواهرش هم ساکن آن‌جا بود. دیگر هرگز ازدواج نکرد، نهاد ازدواج را «مقبره‌ی عشق و اعتماد» می‌دانست.
او در پاریس با مرد ثروتمندی رابطه داشت؛ هرگز حاضر نشد با او ازدواج کند و بارها درخواست ازدواج او را رد کرد. با حمایت مالی مرد بود که توانست یک سالن نمایش تیاتر در پاریس راه بیندازد و نمایشنامه‌هایی با موضوع حقوق زنان را اکران کند. خیلی زود جذب گفتمان فعالان مخالف برده‌داری در فرانسه شد. در سال ۱۷۸۵ کتابی را علیه برده‌داری نوشت. کتابی که خشم طبقه‌ی «الیت» فرانسه را به دنبال داشت و سیلی از تهدید را آوار زندگی او کرد. منتقدان و مخالفان فراموش نکردند که به بهانه‌ی مخالفت با موضع او در برابر برده‌داری، به جنسیت او حمله و یادآوری کنند که «جای زن در کنج خانه است» و «زن را چه به اداره تیاتر و کتاب نوشتن و اظهار فضل درباره‌ی برده‌داری؟» یک نمونه‌اش آبراهام ژوزف بنارد، هنرپیشه‌ و کمدین مشهور فرانسوی دوران بود که درباره‌ی دگوژ گفت: «کتاب نوشتن دگوژ اثبات دیگری است که هر زن نویسنده، پدیده غلطی است. اصلن مهم نیست این زنان چه بنویسند، هر آن‌چه بنویسند در جایگاه غلط و بیخودی‌اند. چرا که نوشتن، کار زنان نیست!»
وقتی فعالیت‌های انقلابیون فرانسه شدت گرفت، دگوژ که با شور و اشتیاق حامی حقوق انسانی شهروندان بود، خیلی زود جذب فعالیت‌های انقلابی و حمایت از انقلابیون شد؛ اما او خیلی زود از این انقلاب و سردمداران‌اش که نویدبخش هیچ برابری برای زنان نبودند، سرخورده شد و ناامید. به «جمعیت دوست‌داران حقیقت» پیوست که خواهان خواسته‌ی برابری زن و مرد در فرانسه‌ی نوین بودند. اولین جمله‌ی «بیانیه‌ی حقوق زن و شهروند زن» را در یکی از اولین جلسات همین جمعیت بر زبان آورد: «زن حق دارد داربست را نصب کند. زن باید این حق برابر را هم داشته باشد که از سکوی گوینده بالا برود و حرف بزند.»
در سال ۱۷۸۹ میلادی «اعلامیه‌ی حقوق بشر و شهروندی»، سند بنیادین انقلاب فرانسه، منتشر شد. سندی که خشم شدید دگوژ را به دنبال داشت، سندی که بیشتر از هرچیز بیانیه‌ی حقوق مردان بود، نه حقوق شهروندان! بیانیه‌ای که به صراحت نوشت «تمام مردان آزاد و برابر به دنیا آمده و آزاد و برابر باقی خواهند ماند.» در همان سال بود که زنان خشمگین در ورسای در اعتراض به بالابودن نرخ نان جمع شدند. تجمعی که خیلی زود خواسته‌اش فراتر از نرخ نان رفت و به خواسته‌ی برابری زنان با مردان و حقوق شهروندی برابر برای زنان و اقلیت‌ها رسید. زنان معترض همچنان چندین نامه به «شورای ملی» انقلاب فرانسه نوشته و خواهان به رسمیت شناختن حقوق شهروندی برابر برای زنان شدند. خواسته‌ای که از سوی شورا کاملن نادیده گرفته شد. در واکنش به این سند مهم انقلاب فرانسه بود که دگوژ «بیانیه‌ی حقوق زن و شهروند زن» را نوشت.
دگوژ در این بیانیه به صراحت نوشت: «این انقلاب وقتی واقعن به ثمر می‌نشیند و معنا پیدا می‌کند که همه‌ی زنان متوجه وضعیت نابسامان و بی‌حقوقی خود شوند.» او خطاب به مردان نوشت: «مردان! می‌توانید منصف باشید؟ دست‌کم به یک زن اجازه می‌دهید از شما سوال کند؟‌ به من بگویید چی به شما چنین حق و اجازه‌ای داده که زنان را این چنین سرکوب کنید؟» او نوشت به دور و بر هم که نگاه کنید، همه‌ی حیوانات هم در وضعیت بهتر و برابری بیشتر دو جنس با هم سر می‌کنند. فقط آدمی‌زاد است و مردان که به خودشان اجازه دادند چنین گونه‌ی زن را سرکوب کنند.
دگوژ این بیانیه را در ۱۷ بند نوشت، درست مثل بیانیه‌ی حقوق شهروندی انقلابیون فرانسه که در ۱۷ بند تنظیم شده بود. خواسته‌های بیانیه‌ی او پیشرو بود و قاطع. او از جمله خواهان حق سهم برابر زن و مرد از اموال مشترک شده بود یا حق مدیریت زنان و حضور آن‌ها در مشاغلی که مرتبط با اداره‌ی امور جامعه است. در تمام این بیانیه، لحن طنز تلخ و نیش‌آلودی هم دارد، شبیه بی‌بی خانم استرآبادی که «معایب الرجال»-اولین مانیفست فمینیستی ایران-را نوشت (او نیز کتاب را در واکنش به «تادیب النسوان» نوشت که کاملن زن‌ستیزانه بود.)
واکنش انقلابیون فرانسه
معلوم بود. آن‌ها سریع دگوژ را به «خیانت به انقلاب» متهم کردند، ژاکوبن‌ها دگوژ را بازداشت و در دادگاهی سریع به اعدام انقلابی با گیوتین محکوم کردند. قاضی دادگاه حتا حاضر نشد حق دسترسی او به وکیل را به رسمیت بشناسد و گفت «زبان این زن انقدر دراز است که نیازی به وکیل ندارد.» رسانه‌های «انقلابی» هم هم‌دست شدند و در مقاله‌های خود او را «انگل» و «منافق به انقلاب» توصیف کردند و فردی که «جایگاه جنسیت خود را فراموش کرده» و علیه جایگاه زن شوریده‌است!
انقلابیون او را با گیوتین گردن زدند و جنازه‌اش را در قبرستان مادلین انداختند. از قضا یک شهروند پاریسی که وقایع همه روزهای عجیب بعد انقلاب را می‌نوشت، ماجرای گردن زدن دگوژ را هم نوشته بود: «دیروز، ساعت ۷ عصر، زنی را که همه‌ی پاریس زیبایی او را تحسین می‌کردند، زنی را  که اهل کلمات بود، گردن زدند. او آرام و باوقار به سمت گیوتین رفت، تا اکنون کسی چنین زیبایی و شجاعت توامان را ندیده بود… آن زن که تمام جسم و روح خود را وقف انقلاب کرده بود… اما او که خیلی زود فهمید ژاکوبین‌ها چه نظام وحشی‌گری را راه انداختند، علیه انقلاب ایستاد. تلاش کرد با نوشتن، ماسک را از چهره‌ی ژاکوبین‌ها کنار بزند و واقعیت هولناک آن‌ها را نشان دهد. انقلابیون هرگز او را نبخشیدند و این زن به خاطر این شجاعت و بی‌احتیاطی، سر خود را بر باد داد.»

همچنان بخوانید

مدار صفر درجه

مدار صفر درجه؛ درنگی بر «واکنش»‌ها در برابر طالبان در عرصۀ بین‌الملل

30 سنبله 1402
هبوط در تاریکی

هبوط در تاریکی؛ روایت دردناکِ مینه از کودکی تا بزرگ‌سالی

30 سنبله 1402
موضوعات مرتبط
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
کودک همسری
گوناگون

خاطرات عروس ۱۱ ساله

5 حوت 1401

قسمت دوم | بعد از «شب زفاف» تا هفت ماه با شوهرم همبستر نشدم. چون ترسیده بودم و شب زفاف برایم شبیه یک کابوس شده بود.تا آنجا که می‌توانم بگویم بدترین قسمت زندگیم آن شب بود.

بیشتر بخوانید
کودک همسری
هزار و یک شب

خاطرات عروس 11 ساله

5 حوت 1401

قسمت اول‌ |‌ روزی که عروس شدم هنوز به بلوغ نرسیده بودم. پوشیدن پیراهن «خال سفید» و چادر سبز گلدار مرا از بقیه متفاوت نشان می‌داد، به همین خاطر حس غرور داشتم و خود را از همه برتر...

بیشتر بخوانید
تعرض بر زنان، از مهمان‌خانه تا تشناب‌های زندان طالبان
گزارش

تعرض بر زنان، از مهمان‌خانه تا تشناب‌های زندان طالبان

25 سنبله 1402

یادآوری این تجارب وحشت‌ناک، چنان دردِ آکنده از شرم را در وجود قربانیان تازه می‌سازد که اغلب در مقامِ پاسخ نفس‌شان به شماره می‌افتد و زبان‌شان از چرخش باز می‌ماند. 

بیشتر بخوانید
به دنبال نور در گوشه‌های تاریک زنده‌گی
گوناگون

به دنبال نور در گوشه‌های تاریک زنده‌گی

27 سنبله 1402

از دور به او نزدیک شدم. چهره‌اش آشنا به نظر می‌رسید اما باورم نمی‌شد چنین تصادفی با او روبه‌رو شوم. 

بیشتر بخوانید
هبوط در تاریکی
هزار و یک شب

هبوط در تاریکی؛ روایت دردناکِ مینه از کودکی تا بزرگ‌سالی

30 سنبله 1402

مینه (مستعار) دختری ۲۸ساله است که خاطرات زنده‌گی‌اش از کودکی تا بزرگ‌سالی، چیزی جز پژواکِ درد و مظلومیت نیست. او از کودکی، مورد سوءاستفادۀ جنسی شوهرعمه‌اش قرار می‌گیرد و این اتفاق، سرآغازی برای سقوط ممتدِ...

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
  • ستون‌ها
    • زنان و مهاجرت
    • نخستین‌ها
EN