نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

زنان؛ جبر زنان زندگی!

  • نیمرخ
  • 19 دلو 1398

همچنان بخوانید

عید زنان

مردان عید دارند و زنان پاک‌کاری

5 حمل 1402
خودکشی خواهرم باعث بیداری خانواده شد

خودکشی خواهرم باعث بیداری خانواده شد

5 حمل 1402

کریمه شبرنگ
با تجربه‌ی که از زندگی و زیستن به‌دست آورده‌ایم همه‌ی آدم‌ها در حد خودشان با مشکلاتی دست و پنجه نرم می‌کنند. زنان با سواد و شهر نشین به سطح سواد و شرایط شهری، زنان روستا و درس‌نخوانده در حد همان روستا و باورهای‌شان به جهان پیرامون شان. از ازدواج تا بچه‌داشتن، خانه‌داری، همسر و خانواده جدید که در آنجا شروع تازه را تجربه می‌کند همه دغدغه‌های عجیبی دارد برای یک زن!
زنی‌که به حوادث و آدم‌های تازه‌ی دور و برش نگاه دخترانه و سر به هوا دارد؛ به مادر و خواهر همسرش نیز نگاهی دارد که به مادر و خواهر خودش دارد. می‌خواهد از عشق ستون‌های استواری بنا کند و از هیچ طعن و لعنِ نلرزد؛ اما حیف که این‌ها به رویای مبدل می‌شوند که همه پشت دروازه حویلی می‌ماند، بی ‌نکه جوانه بزنند در کودکی می‌میرند. زن که می‌شود با این کوله باری از نفرت، مجبور می‌شود تا با باورهای دخترانه‌اش برای همیشه بدرود بگوید.
غرق می‌شود در بچه‌داری، در جنگ‌های روان‌کاه، در دفاع از بودن‌ها و نبودن‌ها، در تلخ‌کامی‌ها و حتا خودش نیز بخشی کلانی ازین عقده و خشونت می‌شود. این داستان ناخوشایند تا جای ریشه می‌دواند که ته نشین می‌شود در درون اش، بخشی از زندگی‌اش می‌شود. سرنوشت نامتعارف که هیچ دریچه‌ای به سوی جهان کودکی باز نمی‌کند. جهان خشن بار سنگین بر شانه‌هایش می‌گذارد. کاش زندگی رنگ دیگر داشت!
ما همه زنان جبر و زنان زندگی هستیم و تاوان می‌کشیم و حاضریم منتقل کنیم… زنان، جبر زندگی را با تلخ‌کامی شروع می‌کنند و وقتی باردار می‌شوند به ذهن و روان بچه‌، به‌جای عشق نفرت، به‌جای مهربانی عقده و به‌جای انسانیت وحشت و درندگی برگرفته از تجربه‌های تلخ زندگی را منتقل می‌کند. زنی که در این شرایط بچه بدنیا می‌آورد، هیچ حس و شوقی ندارد. فقط روز را شب و شب را روز می‌کند. آنهم اگر به اصطلاح خوشبخت بود و کودک آرام داشت که خوب، اگر نه هیچ که هیچ…
این که ما چند نسل بدبخت دیگر پرورش می‌دهیم هنوز جای تأمل دارد. نسل بی‌اراده و بی‌شعور، بی‌اندیشه و بی‌مسؤولیت… تا زنان این جایگاه رقت‌بار را عوض نکنند، نه نسلی در حال تغییر خواهیم داشت نه جامعه رو به توسعه. زنانی که مجبورند و فاقد امکانات تا حد پذیرفتنی هستند، اما زنانی که پا به پای تکنالوژی و مدرنیته پیش می‌روند، فرصت‌های و امکاناتِ در اختیار دارند، جای شرم دارد که گامی یا گام‌های برای تغییر نگذارد. وقتی لباس، خانه، خوراک و روش زندگی‌ات مدرن می‌شود، ذهن و اندیشه‌ات هم باید امروزی شود. به تنها رهایی خودمان نباید بیندیشیم. زنان سرنوشت تلخ و تجربه‌های دردناک مشترک دارند. چرا رهایی را فقط برای خودمان بخواهیم؟ چرا از رنج دادن دیگران مست یا غافل شویم؟ چرا اینقدر زنانی بدی باشیم برای همنوع مان؟؟؟ وقت که کاری برای هم‌دیگر نکنیم همینیم دیگه!!!

موضوعات مرتبط
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاه‌ها 1

  1. اميليا اسپارتك says:
    3 سال پیش

    هفته نامه نهايت عالي است در مورد زنان !
    ممنون دست اندركاران اين رسانه !
    با مهر اميليا

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
ازدواج اجباری در بدل قرض پدر
گزارش

پدرم مرا در بدل قرضش به شوهر داد

25 حوت 1401

پدرم بی‌کار بود، مدت‌ها می‌شد که کار نمی‌کرد و درآمدی نداشت. نه نفر در خانه نان‌خور بودیم و فقط پدرم نان‌آور بود. ما چهار خواهر و چهار برادر بودیم که با پدر و مادرم یک‌جا ده نفر...

بیشتر بخوانید
 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد
هزار و یک شب

 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد

27 حوت 1401

خاله‌ی صدیقه زمانی‌که متوجه شد میان صدیقه و شریف تفاوت‌های فکری وجود دارد و شریف اندکی از صدیقه ناراضی است، از این فرصت استفاده‌ کرد تا آن‌ها را از هم دور بسازد و این پیوند...

بیشتر بخوانید
نامادری
هزار و یک شب

نامادری

2 حوت 1401

مادرم که فوت شد، پدرم ازدواج مجدد کرد. زندگی ما از این رو به آن رو شد. نامادری‌ام تا که اولاد‌دار نشده بود با ما خوب رویه می‌کرد. اولاددار که شد رویه‌اش تغییر کرد.

بیشتر بخوانید
ازدواج زیر سن
هزار و یک شب

در چهار سالگی مرا به شوهر دادند

15 حوت 1401

نمی‌دانستم که شوهر دارم. اولین بار پدرم برایم گفت که وقتی چهار ساله بودم او مرا به شوهر داده و به نام پسر کاکایم کرده است.

بیشتر بخوانید
صابره
هزار و یک شب

سرنوشت صابره؛ از میز مطالعه به دود آشپزخانه

2 حمل 1402

صابره، 17 ساله، تازه امسال مکتب را به پایان رسانده است. در حالیکه هنوز با اعتماد به نفس می‌گوید لیسانس خود را از یک دانشگاه معتبر بین‌المللی خواهد گرفت، احساس می‌کند وضعیت کشور او را به سوی قفس تنور و آشپزخانه می‌راند.

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00