حسین رهیاب بلخی
در قسمتهای قبلی این مقاله با اشاره به وضعیت زندگی انسانهای اولیه، به سیر کلی حیات زنان در مرحله «شکارورزی» و دوران «مادرشاهی»، پرداخته شد و مشخص گردید که گرچه پدید آمدن روحیهی «مردسالاری» محصول شرایط ویژهی جسمانی، تلاش اقتصادی زنان و فرصتطلبی مردان از موقعیتهای زندگی دوران «مادرشاهی» است؛ اما در ادامهی این حقیقت روشن می شود که «معمار جامعه مردسالار» کسی نیست جز زنان، یعنی همان «زنانی» که با «اهلی» کردن مردان خود تبدیل به «زن» شدند!
ظهور مدیران جدید در عرصهی زندگی که از آن به «خانواده پدرشاهی» تعبیر می شود، از جمله کارکردهای اقتصادی زنان به شمار می رود و در نتیجه میتوان گفت بانی این نوع خانواده نیز کسی نیست جز زنانی که به صورت غیر مستقیم زمینهی قدرتمندی مردان و به حاشیه راندن خود را فراهم کردند. البته نمیتوان منکر شد که اگر زنان نیز در این زمینه نقش بازی نمیکردند، پدید آمدن این تغییر و تحول دور از ذهن نبود، بلکه یقینا روزی این انتقال قدرت صورت میگرفت؛ اما ممکن بود که در این حالت، مدت فرمانروایی زنان طولانیتر میشد. زیرا عوامل بسیار اساسی موجود در زنان میتوانست زمینهی این تغییر و تحول را فراهم کرده و در درازمدت موجب جابهجایی نقش زن و مرد شود. اما تحولات اقتصادی ایجاد شده توسط زنان، علاوه بر تسهیل کردن، رونقبخشیدن و متنوع کردن زندگی بشر، باعث سرعت بخشیدن به خانهنشینی زنان گردید. آنچه که در این تغییر و تحول نقش بازی کرد، استفاده مردان از چند ضعف عمده و مهم موجود در زنان بود:
حامله شدن که موجب کم تحرکی زنان گشته و آنان را با مشکلات فراوانی مواجه میکرد؛
2- زایمان که خود باعث مرخصی اجباری زنان می شت؛
3- بچهداری و عاطفه مادری که زنان را ملزم به نگهداری از فرزندان میکرد؛
4- شیردادن و تغذیه بچهها که مدت زیادی طول کشیده و از توان و قدرت زنان میکاست؛
5- ناتوانی زیستی که خود بیشتر در همان عوامل بالا نهفته است.
با گسترش دامنهی فعالیتها و عنایت به موانع موجود که گهگاهی از قدرت و کارکرد زنان، کاسته و آنان را خانهنشین میکرد، مردان با استفاده از این فرصت طلایی و قدرت بیشتر بدنی، موقعیت زنان را اشغال کرده و آنان را عملن به حاشیه راندند. اینان اما برخلاف زنان به این اندازه نیز قناعت نکرده و علاوه بر گسترش سیادت و آقایی خود و تصرف تمامی امتیازات زنان، آنان را به کنیزان و نوکران زرخرید خود تبدیل کرده و عمومن زنان را پایینتر از حیوانات قرار دادند:
«ظهور «خانواده پدرشاهي» ضربت محكمي براي از بين بردن سلطه زن به شمار ميرود؛ از اين به بعد زن و فرزنداناش عنوان مملوك پدر يا برادر بزرگ و پس از آنان شوهر او را پيدا كردند. براي زناشويي، همانگونه كه غلام و كنيز را در بازار ميخرند، زن را نيز ميخريدند، و هنگام وفات شوهر، زن نيز مانند انواع ديگر دارايي وي به ميراث ميرفت. در بعضي از نقاط، مانند: گينه جديد و جزاير سليمان و فيجي و هندوستان و غيره، زن را خفه ميكردند و با شوهر مرده در گور ميگذاشتند يا از وي ميخواستند كه خود را بكشد تا در حيات آن جهاني به خدمت شوهر قيام كند. زن؛ در سيستم پدرشاهي، موظف بود كه عفت خود را تا پيش از زناشويي حفظ كند و پس از آن هم كاملن به شوهر خود وفادار بماند؛ به اين ترتيب، براي طرز رفتار هريك از دو جنس، معيار اخلاقي جداگانهاي ايجاد گرديد.»
دورهی تسلط مردان البته بر عکس زنان، محدود به زمان خاصی نشد. زیرا مردان سعی کردند، بر خلاف زنان که در جهت اجتماعی کردن آنان تلاش میکردند، در جهت زندانی کردن، انحصاری کردن، محدود کردن و خفه کردن آنان گام برداشته و این جماعت را بیشتر از اجتماع دور نگهدارند و بر این اساس، همانقدر که به تصور زنان، اجتماعیشدن مردان به نفع آنان بود، به تصور مردان، اجتماعیشدن زنان به ضرر مردان خواهد بود. این نگرش، زنان را در چنان قفسی اسیر کرد که توصیف نمونههای آن میتواند انسان را گرفتار ترس و وحشت کند.
«در روسيه قديم، هنگامي كه پدري دختر خود را به خانه شوهر ميفرستاد، او را آهسته با تازيانهاي ميزده و پس ازآن، تازيانه را به داماد خود ميدادهاست، تا بدين ترتيب نشان دهد كه تنبيهات لازم از اين به بعد به دست كسي اجرا خواهد شد كه جوانتر و نيرومندتر است. حتي هنديشمردگان امريكا كه هنوز حق مادري را محفوظ داشتهاند، با زنان خود بسيار به خشونت رفتار ميكرده و آنان را به پليدترين كارها وا ميداشتند. غالبن آنان را به نام «سگان» ميخواندند. زنان را در جزيره فيجي خريد و فروش ميكنند، اکثرن ارزش آنها برابر ارزش يك تفنگ است. در بعضي از قبايل، زن و مرد يكجا نميخوابند و گمان دارند كه نفس زن از نيروي مرد ميكاهد. اهل فيجي شايسته نميدانند كه مرد همه شب در خانه خود بخوابد و در كالدوني جديد زن زير ساباط بيرون اطاق ميخوابد و مرد در داخل اطاق؛ همچنان در جزاير فيجي اجازه آن هست كه سگان در بعضي از معابد داخل شوند، در صورتي كه زنان مطلقن از دخول در معبد ممنوع هستند… همیشه و همه جا مرد آقاست و زن خدمتگار او. بعضي از قبايل هندوستاني، در حساب ميراث بردن، زن را با حيوانات اهلي همسنگ قرار ميدادند و قسمت ميكردند؛ اگر درست توجه كنيم، در آخرين حكم از احكام عشره (ده فرمان) موسي هم، ميان اين دو، تفاوت مشخصي قايل نشدهاست. ازدواج، در ابتداي پيدايش، نوعي از مالكيت و قسمتي از نظام اجتماعي بوده كه سازمان بندگي و غلامي بر طبق آن جريان پيدا ميكردهاست.»
شاید برخی تصور کنند که اوضاع برزخی بالا، توصیفیست از دوره جاهلی تاریخ بشریت و گمان کنند که قرون جدید و تمدن بشری، همانگونه که چهرهی جهان را عوض کردهاست، چهرهی انسان را نیز تغییر داده کرامت، شرافت و عزت را برای زن و مرد به ارمغان آوردهاست یا فکر کنند در تحولات جدید، با نوآوری و ایجاد تغییرات ساختاری در زندگی بشر و پدید آمدن «مدرنیته» و «مدرنیسم»، زندگی زنان نیز دچار تغییرات اساسی گشتهاست؛ اما حقیقت این است که اگرچه در دنیای جدید تغییرات بسیاری برای زنان و مردان به وجود آمده، اما این تغییرات چنان ظاهری و سمبولیک است که در روند زندگی زنان هیچ تغییری حاصل نشدهاست، زیرا «زن» همچنان «زن» است و «مرد» همچنان «مرد» و هر کدام نقشهای مشخص شده خود را «بازی» میکنند. بهخصوص اگر کمی بدبین باشیم، میتوانیم بگوییم که دنیای جدید نه فقط شرایط زندگی را برای زنان بهتر نکرده که حتا باعث شدهاست «مردان» با استفاده از ابزارهای پیچیده، فریبنده و پر زرق و برق تمدن جدید، زنان را گرفتارتر و محدودتر کرده و در مقابل، بر شوکت و
قدرت «مردانه» خود بیفزایند.
ادامه دارد…