ملک مبارز
پس از دوسال گفتوگو میان امریکا و طالبان در بارهی صلح افغانستان، ظاهرن دو طرف به نتایجی دستیافتهاند که در روزهای نزدیک توافقنامهی را امضا خواهند کرد. فرایند گفتوگوهای صلح پیچیدگیها و ابهامات زیادی را به همراه داشت و دارد. مردم افغانستان که قربانیان اصلی جنگ و خشونت جاری هستند، از جزیات این گفتوگوها آگاهی ندارند. اینکه چه آیندهای در انتظارشان است؟ صلح آمدنی است یا نه؟ صلح با طالبان به چه قیمتی محقق خواهد شد؟ آیا طالبان تغییر کردهاند؟ واقعن جنگ پایان خواهد یافت؟ نمیدانند! این احتمال که حکومت افغانستان نیز وقوف کامل بر این مسألهها ندارد، خیلی بالاست.
مجال پرداختن به همهی پرسشهای بالا، در اینجا ممکن نیست؛ میخواهم در بارهی باور طالبان نسبت به آزادی، زنان و حقوق بشر بپردازم؛ زیرا از نظر من بخش آشتیناپذیری طالبان، تفکر آنها با آزادی، زنان و حقوق بشر است. تفکر طالبانی همان گرهگاه اصلی و بزنگاه نزاعآفرین این گروه با دیگران است. طالبان با برخوردهای ناانسانی و رفتارهای وحشت ناک که ناشی میشود از تفکر متحجرانه و برداشتهای تندروانه از دین، هم در زمان حاکمیت شان در افغانستان و هم در 18 سال پسین، ثابت ساختند که هیچ میانهی با آزادی، عدالت، کثرتگرایی، حقوق بشر به ویژه حقوق زنان و دیگر ارزشهای جهانشمولِ انسانی ندارند.
هنوز زنان به گونهی وحشیانه از سوی طالبان در دادگاههای صحرایی، دُره زده میشوند، سنگسار میگردند و از حق آموزش و تحصیل محروم هستند. در مناطق که طالبان حاکمیت دارند، آزادی همه به ویژه آزادی زنان به گونهی کامل نادیده گرفته میشود. در جایکه آزادی افراد سلب شود، هیچ عدالتی پا نمیگیرد. جامعهی که مبنای آن بر پایهی عدالت و برابری نبود، فروریختنیست. در چنین شرایطی چطور میشود به صلح امید بست؟ در حالیکه هیچ افق دیدی روشنی از این گفتوگوها پیدا نیست. صلح با چنین گروهی آنهم با این همه پیچیدگی و ابهام، بیشتر از آنکه امیدوار کننده باشد، نگران کننده است.
آیا طالبان تغییر کردهاند؟
سخن از آشتی و صلح میان دو طرفِ متخاصم، در واقع سخن از تغییر باورها و رفتارهای آنهاست. یعنی طرفهای درگیر به این نتیجه میرسند که ممکن نیست از راه جنگ به یک دیگر مسلط شوند. لذا باید به صلح و آشتی تن دردهند و از جنگ و خشونت دست بردارند. نفس آغاز گفتوگوهای صلح به معنای رسیدن به این نقطهای مشترک است که از راه جنگ هیچ گروهی پیروز نمیشود. هرچند این باور همان نقطهای امتیازدهی برای طالبان در گفتوگوهای صلح است. زیرا نشان میدهد که حکومت افغانستان با وجود حمایتهای گستردهی جهانی نتوانست بر تمام کشور مسلط شود و از حقوق و آزادیهای شهروندان دفاع کند. جامعهی جهانی نیز پایان جنگ در افغانستان را از راه نظامی نامقدور عنوان میکند. در طرف دیگر اما طالبان هنوز آماده نشدهاست با حکومت افغانستان گفتوگو کند. رهبران این گروه بارها گفتهاند که حکومت افغانستان دستنشانده است، با این حکومت گفتوگو نمیکند. از نظر آنان حکومت افغانستان صلاحیت تصمیمگیری ندارد، نخست باید با امریکا به نتیجه برسند.
طالبان با قانون اساسی افغانستان که متضمن حقوق و آزادیهای شهروندان است، نیز مشکل دارند. عباس استانکزی، رییس هیأت مذاکره کننده طالبان در نشست مسکو به سراحت گفت که قانون اساسی فعلی افغانستان فاقد اعتبار است. زیرا این قانون از سوی «کشورهای غربی بر مردم افغانستان تحمیل شده» است. استانکزی تأکید داشت که باید قانون اساسی جدید با «معیارهای اسلامی و ارزشهای افغانی»! پس از خروج نیروهای کامل خارجی از این کشور تدوین شود. این سخنان در حضور بخشی بزرگی از سیاستگران افغانستان در مسکو گفته شد. آنهای که بانیان اصلی نظام پساطالبان و تدوین کنندگان این قانون بودند. رهبران که تأیید کردند قانون اساسی افغانستان در مقایسه با قانونهای اساسی کشورهای دیگر در منطقه اسلامیتر است، اما لازم به تعدید و اصلاح دارد.
قانون اساسی افغانستان ستون فقراط نظام پساطلبانیست. در این قانون غلیرغم مشکلاتِ محدودیت کنندهی آزادیهای فردی، حقوق زنان و مردان برابر تعریف شدهاست. به آزادی بیان، آزادی عمل و حقوق بشر به ویژه حقوق زنان توجه جدی صورت گرفتهاست. زیر پرسش بردن قانون اساسی فعلی و تأکید بر غربی بودن این قانون که باید جایش را «معیارهای اسلامی و ارزشهای افغانی» بگیرد، بیانگر عدم تغییر تفکر طالبانیست. معلوم میشود که طالبان با آزادی، حقوق بشر و حقوق زنان که در این قانون تعریف شده است، مشکل جدی دارند.
فوزیه کوفی عضو پیشین شورای ملی که یکی از شرکت کنندگان نشست مسکو بود، در مصاحبهی که با هفتهنامهی نیمرخ داشت، واضح گفت که زنان افغانستان در شرایطی حساس قرار گرفتهاند. زیرا ما با دو گروه با تفکر یکسان روبهرو هستیم. طالبان که موضع شان در برابر آزادی و حقوق زنان مشخص است و گروه دیگر جریانها و افراد داخل نظام است که آنها نیز به زنان و حقوق شان باور ندارند. نگاه آنان به زنان ابزاری و سطحیست. بناان؛ مقابله با دو تفکرِ سنتی و تبعیضآمیز در دستور کار زنان قرار دارد.
امریکا، حکومت افغانستان و طالبان
بر بنیاد گزارشها حضور امریکا در افغانستان سالانه 45 میلیارد دالر هزینه بر میدارد. 5 میلیارد برای نیروهای امنیتی افغانستان، 13 میلیارد برای نظامیان خود امریکا در افغانستان و بقیه در بخشهای تدارکاتی و کمکهای اقتصادی برای این کشور به مصرف میرسد. تلفات نظامی، سردردگمی جنگ افغانستان برای مردم امریکا، بدبینی و تردید به صداقت حضور امریکا در امر مبارزه با هراسافگنی از سوی کشورهای منطقه و حتا سیاستگران افغانستان، پهلوهای ابهامزای دیگر در غایلهی جنگ افغانستان است. امریکا ظاهرن در پی پایان دادن به این جنگ و بازکردن دریچهی محاسبه برای مردم خود و رفع تردیدهای قدرتهای منطقهایست. آنچه که میتواند منجر به یک صلح بدفرجام شود.
حکومت افغانستان اما نفش منفعل در گفتوگوهای صلح داشتهاست. عدم تعریف درست از جنگ و صلح، نبود استراتژی روشن و مدون در گفتوگوهای صلح، پراکندگی داخلی و نبود اجماع بزرگ سیاسی از بارزترین کاستیهای حکومت است. در چنین شرایطی برگ برنده دست حکومت نیست. حکومت افغانستان حتا استقلالیت تصمیمگیری را ندارد. ارگ ریاست جمهوری تا قبل از تماس تیلفونی وزیر خارجهی امریکا که هفته پیش صورت گرفت، شروع گفتوگو با طالبان را مشروط به آتشبس میدانست، اما این موضع خود را تغییر داد. ریاست اجراییه افغانستان پیش شرط گذاشتن برای شروع مذاکرات را سنگاندازی در مسیر گفتوگوهای صلح عنوان کرده است.
طالبان اما با شروع گفتوگوها با امریکا اعتبار جهانی کسب کردند و با امضای توافقنامه با امریکا، به عنوان یک طرف قدرتمند و انکارناپذیر در صحنه ظاهر خواهند شد که باید به ارزشهای فکری این گروه تمکین شود. پیشتر گفتیم که باورهای این گروه علیه آزادی، حقوق بشر و حقوق زنان میباشد که هیچ تغییری نکرده است.
رفتن به سوی مذاکرات صلح در چنین شرایطی، بدون سنجش دقیق، میتواند پیامدهای ناگواری برای همه داشته باشد. زنان بیشتر از هر گروه اجتماعی دیگر در مسیر آسیبپذیری قرار دارند. وقت از طالبان و نظام طالبانی یاد میشود، خاطرهی تلخ زمان حاکمیت این گروه برای همه به ویژه برای زنان به یاد میآید. از طرف دیگر جنگ نیز پیامدهای ویرانگری از خود بهجا گذاشتهاست. لذا صلح یک ضرورت و خواست همگانی است. اما صلح که در آن نباید آزادیهای نیمبند فعلی، عدالت و برابری، حقوق بشر و حقوق زنان قربانی شود.
تغییر نکردن باورهای طالبان نسبت به آزادی فردی و حقوق بشر به ویژه آزادی و حق زن، شتاب ظاهری امریکا برای پایان بخشیدن به جنگ و شامل ساختن طالبان در نظام، عدم برنامه و استراتژی روشن حکومت افغانستان، باورهای سنتی گروههای دخیل در حکومت و عدم حضور گسترده و تأثیرگذار زنان در گفتوگوهای صلح، مسؤولیت گروهها و افراد دیگر اندیش به ویژه زنان را بیشتر میسازد که باید هشیار و آگاه باشند. نقش فعال و نظارت جدی و قوی از فرایند گفتوگوهای صلح داشته باشند. نگذارند که فضای تیره و تار وضعیتي فعلی، منجر به قربانیشدني آزادی، عدالت، برابری، حقوق و امتیازهای انسانی آنان شود. در غیر آن آیندهی ناروشنی در انتظار همه به ویژه زنان است که سهم ما در ساختن و پرداختن آن هیچ خواهد بود.