نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
  • ستون‌ها
    • زنان و مهاجرت
    • نخستین‌ها
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

سیاست، امر زنانه

  • یعقوب یسنا
  • 3 حوت 1398
سسس

یعقوب یسنا
استراتژی غالب مردانه در طول تاریخ، کشتن، خشونت و عصبیت بوده است. گفت وگو معمولن در فرهنگ مردانه بی‌غیرتی معنا می‌دهد. جنگ اصل اول فرهنگ مردانه است. بعد از جنگ، اعمال خشونت است. خشونت در موقع جنگ و بعد از جنگ ارزش است. جنگ عاشورا یکی از نمونه‌های خشونت مردانه در موقع جنگ و بعد از جنگ است. قطع کردن آب، استفاده از کاسه‌ی سر افراد به‌عنوان جام شراب و… از مواردی استند که در آن جنگ و بعد از آن جنگ رخ داد.
عصبیت منبع جنگ و خشونت است. عصبیت به معنای حفظ غیرت پشتِ پدر است. هر جامعه‌ای عصبیت را بیشتر حفظ کند، آن جامعه در فرهنگ مردانه بیشتر غیرتی و با ارزش است. هنوز جامعه‌هایی‌که ساختار قبیله‌ای دارند، جنگ و خشونت در فرهنگ آنها ارزش است. اگر جنگ و خشونت در آن قبیله‌ها بی‌ارزش شود، در واقع غیریت و عصبیت پشت پدری خود را از دست داده‌اند. از دست‌دادن عصبیت برای آنها به معنای ابتذال فرهنگی و ارزش‌های قبیله‌ای است.
سیاست در تقابل عصبیت است. زیرا عصبیت هرگونه نرم‌خویی، گفت وگو، عقب‌نشینی و مدارا را درست نمی‌داند. تأکید عصبیت بر اقدام جنگ و اعمال خشونت است. اما در سیاست، عصبیت کنار گذاشته می‌شود، تأکید به مدارا و گفت‌وگو صورت می‌گیرد. ستراتژی سیاسی این است‌که رفتار سیاسی عاری از عصبیت باشد تا جلو جنگ و خشونت گرفته شود.
تلاشِ عملکرد سیاسی به معنای این است که جنگ صورت نگیرد. اگر رفتار سیاسی نتیجه ندهد، اتفاق جنگ به امری ناگزیر تبدیل شود؛ در آن صورت سیاست در پی این است که از خشونت گسترده در قلمرو جنگ جلوگیری شود و با عملکرد سیاسی بتوان جلو گسترش جنگ را گرفت. اما در فرهنگ‌های قبیله‌ای مردانه، جنگی توام با خشونت و عصبیت، ارزش است.
حکمِ عصبیت و غیرت فرهنگ مردانه این است‌که همه چه را با جنگ و خشونت یک‌طرفه باید کرد. رفتار سیاسی و مدارا در فرهنگ قبیله‌ای مردانه درست نیست. مخالفان را و جامعه‌ای‌که متعلق به مخالفان است، باید از میان برداشت و حذف کرد. طوری‌که عبدالرحمان خان با مردم هزاره چنین برخورد کرد. طالبان نیز با مخالفان خود همین‌گونه برخورد می‌کرد. متأسفانه در جنگ‌های مجاهدان نیز از این اتفاق‌های عصبیتِ جامعه‌برانداز رخ داده است.
اعمال خشونت در فرهنگ مردانه با عصبیتی تمام، نهایت مردانگی و غیرت است. در موقعِ نزاع‌ها در فرهنگ مردانه‌ی ما هنوز می‌گویند مدارا و گپ گپ کار زنان است، بی‌غیرتی نکنید، زن‌واری برخورد نکنید، شما مرد استید، بزنید و بکشید.
پرسش این است؛ چگونه فرهنگ زنانه و رویکرد زنانه نسبتن در مناسبات جهان معاصر رواج یافت که رویکرد مردان نیز زنانه شد و برخورد زنانه در درگیری‌ها و حل نزاع‌ها در عرصه‌ی ملی و بین‌المللی به اصل فرهنگ سیاسی جهانی تبدیل شد؟
در رویکرد زنانه، سخن یا به تعبیر عام «گپ گپ» مطرح است. در فرهنگ زنانه به جنگ تأکید نمی‌شود، مگر این‌که چاره‌ای برای جلوگیری جنگ وجود نداشته باشد؛ اما در فرهنگ مردانه پیش از هر گپ‌وگفتی جنگ است. مگر این‌که جنگ نتیجه ندهد، طرف‌های جنگ ناگزیر به گفت‌وگو و مدارا شوند.
در فرهنگ قبیله‌ها و جامعه‌های بدوی مردانه، عصبیت، جنگ و خشونت می‌تواند استراتژی بقای قبیله‌ها باشد. زیرا جنگ تعیین‌کننده‌است. هر قبیله‌ای‌که در جنگ عمل‌گراتر، صریح‌تر و خشن‌تر باشد، پیروزی و بقا با آن قیبله خواهد بود. از این‌که در فرهنگ قبیله‌ای و بدوی جنگ اصل است؛ هر قبیله‌ای‌که در جنگ عمل‌گرا نباشد و پیش‌دستی نکند، می‌بازد. بنابراین؛ قبیله‌هایی‌که در جنگ پیشدستی می‌کنند و در اقدام به جنگ و خشونت عمل‌گرا استند، معمولن برنده می‌شوند. چنگیز خان و قبیله‌اش، هلاکو و قبیله‌اش و… از جمله‌ی افراد و قبیله‌هایی بودند که در جنگ و خشونت عمل‌گرا بودند.
در مناسبات سیاسی جهان مدرن و معاصر، عصبیت‌های قبیله‌ای دیگر کارایی و اعتبار ندارد. اگر ناگزیر، جنگ نیز اتفاق بیفتد، با این‌هم اصول سیاسی در جهان معاصر، تقبیح خشونت و عصبیت در موقع جنگ و در قلمرو جنگ است. این‌که سیاست به‌عنوان بگومگو و رفتار زنانه به صورت جدی در مناسبات بشری بین کشورها و جامعه‌ها رواج یافت، بی‌ارتباط به حضور زنان در مناسبات اجتماعی و حکومت‌داری نیست.
زنان در بخشی از تاریخ بین مردان تقسیم می‌شده، متعلق به مردان بوده و جزیی از ملکیت مردان دانسته می‌شده است. تقسیم زنان بنام ازدواج (ازدواج سنتی) یک راهکار مردانه برای استفاده‌ی جنسی از زنان است. در ازدواج سنتی زن حق انتخاب ندارد، دو مرد (پدر و شوهر) یا مردان، زنان را بین هم معامله می‌کنند (در افغانستان هنوز معامله‌ی زنان رواج دارد).
در این دوره‌ی تاریخی، رفتار جنگی مردان استوار بر چور و چپاول بود. این چور و چپاول شامل چور و چپاول زنان نیز می‌شد. زیرا قبیله و قوم پیروز، مردان جنگی قبیله و قوم شکست‌خورده را می‌کشتند، زنان، کودکان و سایر اموال آنها را غنیمت می‌گرفتند و بین خود تقسیم می‌کردند. صد سال پیش قبایل تحت فرمان عبدالرحمان خان بر قبایل شکست‌خورده‌ی هزاره همین رفتار جنگی را تطبیق کردند.
زنان از سده‌ی هفده به بعد در اروپا کم کم به‌عنوان عنصر اجتماع وارد مناسبات اجتماعی شدند. این حضور زنان در اجتماع باعث شد که هویت اجتماع و جامعه که فقط هویت مردانه داشت، عوض شود و تغییر کند. در صورتی‌که یک جامعه و اجتماع، هویت مطلق مردانه داشته باشد، آن جامعه و اجتماع به مفهوم مدرن امن نیست. حضور زنان در آن اجتماع تعریف شده نیست. تعبیر داعش، طالب و بسیاری از مردان جامعه‌ی ما این است‌، زنی‌که در اجتماع (اجتماع عرصه‌ی مردانه است) حضور پیدا می‌کند، قابل تجازو است.
همین‌که زن در اجتماع راه پیدا می‌کند و هویت اجتماعی زن در یک اجتماع و جامعه تثبیت می‌شود، هویت آن اجتماع و جامعه تغییر می‌کند، امنیت به مفهوم مدرن وارد مناسبات اجتماعی می‌شود. در چنین جامعه‌ای زنان دیگر متعلق به مردان نیست، بلکه زنان عنصر اجتماعی مستقل از مردان در جامعه است و هر زن هویت فردی و بشری مستقل خود را دارند.
حضور زن در اجتماع و جامعه، به ثبات و تثبیت امنیت می‌انجامد. زنان با حضور خود در جامعه، مدارا، گفت‌وگو و رعایت رفتار سیاسی را می‌آورند. مدارا، گفت‌وگو و رفتار سیاسی، اخلاق و آرمان زنانه است. زیرا مردان در پی گسترش قلمرو است، زنان در پی تثبیت قلمرو. زنان معمولن می‌خواهند ثبات را در قلمروی که زندگی می‌کنند، بیاورند. اما مردان تثبیت قلمرو و ثبات قلمروها را به رسمیت نمی‌شناسند، معمولن در پی عدم تثبیت و بی‌ثباتی قلمروها استند.
در دوره‌ی تاریخی که مردان به‌طور مطلق حاکم جهان بودند، آنچه‌که در جهان وجود نداشت، تثبیت و ثبات قلمروها بود. تثبیت و ثبات قلمروها به‌عنوان جغرافیای سیاسی از قرن هژده به بعد معمول شده است. پیش از آن قبیله‌ها با جنگ و خشونت به گسترش قلمرو خود می‌پرداختند، ثبات قلمروها را از بین می‌بردند و در قلمروها به چور و چپاول می‌پرداختند.
اگرچه تا هنوز مناسبات جهان نسبتن مناسبات مردانه است و مردان سخن نخست را در مناسبات سیاسی و اجتماعی جهان می‌گویند؛ اما از سده‌ی هفده به بعد حضور زنان در جهان مردانه، نسبتن رو به افزایش بوده است. در کشورهای توسعه‌یافته حضور زنان در مناسبات اجتماعی تثبیت شده است و در مناسبات سیاسی نیز جایگاه قابل ملاحظه‌ای یافته است‌که در آینده این جایگاه می‌تواند برابر با مردان یا حتا بیشتر از مردان شود.
طوری‌که حضور زنان در یک اجتماع، مناسبات اجتماعی و هویت اجتماعی را تغییر می‌دهد و هویت و مناسبات امن‌تری به آن اجتماع می‌بخشد؛ طبعن حضور زنان در عرصه‌ی سیاست و تصمیم‌گیری‌های سیاسی جهان نیز می‌تواند مناسبات بشری و سیاسی جهان را تغییر بدهد و بر مناسبات بشری و سیاسی جهان تأثیر سیاسی و فرهنگی مثبت داشته باشد.اگرچه بنابه‌تحولات پیچیده و سریعی‌که در مناسبات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در جهان رخ می‌دهد، نمی‌توان پیش‌بینی کرد که مناسبات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در جهان آینده چگونه خواهد بود؟ اما می‌توان تصور کرد که در جهان آینده حضور زنان در مناسبات اجتماعی و سیاسی جهان بیشتر تثبیت خواهد شد و زنان بر جهان آینده تأثیرگذاری بیشتری خواهند داشت.

در هر صورت، حضور و تثبیت حضور زنان در مناسبات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جهان، جهان را نسبت به یک جهان مردانه، از نظر ارزش‌های اجتماعی و فرهنگی متنوع‌تر و متفاوت‌تر و از نظر رفتار سیاسی امن‌تر و بهتر خواهد کرد.

همچنان بخوانید

فقر و سرما باعث بیشترین میزان بیماری در کودکان کمتر از ۵ سال

فقر و سرما باعث بیشترین میزان بیماری در کودکان کمتر از ۵ سال

12 قوس 1402
از بابای آدم تا گنجشک‌های جنوب

از بابای آدم تا گنجشک‌های جنوب

10 قوس 1402
موضوعات مرتبط
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
کودک همسری
گوناگون

خاطرات عروس ۱۱ ساله

5 حوت 1401

قسمت دوم | بعد از «شب زفاف» تا هفت ماه با شوهرم همبستر نشدم. چون ترسیده بودم و شب زفاف برایم شبیه یک کابوس شده بود.تا آنجا که می‌توانم بگویم بدترین قسمت زندگیم آن شب بود.

بیشتر بخوانید
کودک همسری
هزار و یک شب

خاطرات عروس 11 ساله

5 حوت 1401

قسمت اول‌ |‌ روزی که عروس شدم هنوز به بلوغ نرسیده بودم. پوشیدن پیراهن «خال سفید» و چادر سبز گلدار مرا از بقیه متفاوت نشان می‌داد، به همین خاطر حس غرور داشتم و خود را از همه برتر...

بیشتر بخوانید
زنی به‌خاطر پسرش، شوهر بی‌احساس و بی‌مسئولیتش را تحمل می‌کند
هزار و یک شب

زنی به‌خاطر پسرش، شوهر بی‌احساس و بی‌مسئولیتش را تحمل می‌کند

3 قوس 1402

هفت سال قبل، پدر لیلا می‌خواست رئيس شورای علما در منطقۀ خود شود، برای این‌کار رأی بیشتری نیاز داشت و فقط به ریاست فکر می‌کرد. عزم خود را جزم کرده بود که از هر طریقی...

بیشتر بخوانید
قاتل سریالی دختران افغانستان فرهنگ سنتی است
هزار و یک شب

قاتل سریالی دختران افغانستان فرهنگ سنتی است

9 قوس 1402

پدرم دختران زیادی داشت و تمام دختران خود را در سن کم شوهر می‌داد. پدرم قریه‌دار بود و ما همیشه مهمان داشتیم، کار زنان در خانواده پذیرایی از مهمانان بود، پدرم دو زن داشت و...

بیشتر بخوانید
شبی که خواهرم سکوتش را شکست
سکوت را بشکنیم

شبی که خواهرم سکوتش را شکست

8 جدی 1400

روایت یکی از مخاطبان نیمرخ به مناسبت کارزار «سکوت را بشکنیم» صنف سوم مکتب بودم و با خواهران بزرگترم در یکی از اتاق‌های خانه کرایه‌ای‌مان قالین می‌بافتیم. خانه متعلق به شوهر عمه‌ام بود. گاهی شوهر...

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
  • ستون‌ها
    • زنان و مهاجرت
    • نخستین‌ها
EN