ویسالدین آروین
چیستی زن و چگونه هستی زن پرسشیست که گاهی در عمق سلولهای مغز آدمی راه میرود. میشود تعامل بر پاسخاش تعقل کرد که زن موجودیست بسیار درگیر با خودش و گاهی تعادلی را در سیمای خودش چنان لمس میکند که به چگونگی و چراییاش اصلن نمیشود فکر کرد و همینگونه است که عجایب و پیچیدگیهای دهها کهکشان در وجودش تجمع یافته است، با میلیاردها سلول که هر کدام از این سلولهای کوچک میکروسکوپی طرح ژنتیکی ساختمانی را در خود جای میدهند و رسالت بزرگی را میآفرینند.
این رسالت خودش انساناندیشی به تعبیری خدمت برای بشر است که از شریانهای این جنسیت که سالهاست در تلاتوی نفسهایش فقط پیلههای از اندیشههای را در ته ماندهی هر انسانی فریاد میزند که ذهن آدم، مثلن؛ من، برای تقاطعاش قد نمیدهد، این زن و این رسالت بیپیرایشاش را ایمان دارم که صداقی میشود در بلندای چندین قرن فلاسفه، چون: مکانیزمهای درونی و رفتاری مشخصی را از خود میشناسد و دارای اصول و منش شناخته شدهایست، یکپارچه در گفتار و کردار. از اینرو میتوان به یکپارچگی و اصالت زنانگیاش اعتماد کرد.
یکپارچگی زنان برای دیگر جنسیتی قابل مدل کردن است و معمولن دیگر جنسیتی از وی به عنوان یک الگو یا سمبل رفتاری یاد کرده و از زن به عنوان یک نسخهی اصل در انساننگری مثال میزند. بدون شک زنان انگار توانستهاند تاریخِ از یک وجب درد شیرین روزگار و ادبیات اجتماعی، سیاست و مدیریتی باشند و گاهی عشقِ ادبیاتِ میشوند که درخششی بیمانند شان از درون هستهی سوزانِ جان میتابد و زمین پیراموناش را یک تاریخ روشنی میبخشند.
از این روزنه زن را در جامعه، محور و مدار سامانبخشی به امور خانواده و آرمانهای اصیل آن میدانیم. بدون تردید زنان مایهی سکون، سلامتی، تعادل، تحکیم، آرامش و انس نظام خانواده و فلسفهی بارز شناخت از خانواده و بهترتیب جامعه استند. اما نگاه سنتی و رفتار ناصواب در برابر زنان در درازای تاریخ سبب شده است تا زنان از یک نوع مظلومیت توام با محرومیت تاریخی رنج ببرند.
با ظهر جامعهی مدرن وضعیت زنان تغییر کرد. جریانها تغییرخواه و موجهای فیمینستی در راستایی برابری حقوق زن با مرد، مسیر جامعه را تغییر دادند. اما نگاه غالبِ مادیگرایانه، تهدید بالفعل و بالقوهی دیگری بود که در برابر زنان در جهان مدرن و پسا مدرن قامت کشید.
ویل دورانت در کتاب لذات فلسفه مینویسد: انقلاب صنعتی در درجه اول موجب شد که زن نیز صنعتی شود، آنهم تا بدان پایه که بر همه نامعلوم بود و هیج کس خواباش را ندیده بود. زنان کارگرانِ ارزانتری بودند و کارفرمایان آنان را بر مردان سرکش و سنگین قیمت ترجیح میدادند… از این منظر زن به لحاظ تفاوتها و شاید محدودیتهای فیزیولوژیکی که دارد، بازهم به عنوان جنس دوم تلقی میگردد. چنانکه دورکیم با دیدی جامعهشناسنانه با مقایسه میان زن و مرد میگوید: مرد تقریبن بهطور کامل محصول جامعه است، حال آنکه زن به میزانی بیشتر، محصول طبیعت. بنابراین؛ نیازهای مرد کاملن متفاوت با نیازهای زن است.
در هر صورت نگاه مان به زنان، باید نگاهی متعالى باشد که متعالی دیدن به زنان از منظر عقلگرایى شرافتمندانه و انسانگرایانه است. نگاه برابر و مبتنی بر ارزشهای انسانی که هرگونه تفاوتهای جنسیتی، نژادی و تعلقات دیگری را ناصواب میشمارد.
پدرم مرا در بدل 300 هزار افغانی به یک معتاد مواد مخدر فروخت
گزارش از تمنا غفور فتانه هنگامی که تنها 16 سال سن داشت، عکس شخصی را در مقابل خودش میدید که به گفته دیگران قرار بود همسر زندگیاش شود. وی در آن سن درک واضحی از ازدواج و زندگی...
بیشتر بخوانید