نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

پیامی برای هم‌جنسانم!

  • نیمرخ
  • 3 حوت 1398
sa (14)

بهار سهیلی
خواستم برای ۱۰۰ نسخه‌ای شدن «نیم‌رخ» بنویسم و من فکر می‌کنم حال که از افغانستان دورم و حق بازگشت مجدد را در بهای امنیت و حفاظتی که در این سمت دنیا دریافت کردم، شاید برای طولانی‌مدت از دست دادم، فرصتی‌ست تا به جای مقاله نوشتن و پرداختن و تکرار مجدد نظر زنان پیش از خودم، نامه‌ای تحریر کنم؛ نامه‌ای به همجنس، به تمام زنانی‌که در تجربه‌ی گذشته و حال من نفس می‌کشند، با کلماتی‌که ممکن است بارها در ناخودآگاه زمزمه کرده‌اند و برای ابراز آن هیچ امکانی نبوده، حرف‌هایی که همیشه برای زنان ممنوع و مرگ‌بار به حساب می‌رود و به محض درمیان گذاشتن با نزدیک‌ترین‌ها، شما را به تجدید نظر و فراموشی دعوت کرده‌اند و سرگذشت تلخ زنان خانه‌دار و شاغل را به عنوان الگو و مدلی موفق برای پیمودن راهی مطمین، خاطرنشان کرده‌اند.
‎این نامه مختص به جامعه‌ی کنونی افغانستان در سال‌هایی‌ست که موج حق طلبی‌های زنانه، جنگ کشورهای بزرگ و افراط مذهبی ما را به هم می‌ساید و به بهانه‌ی قوم، کیش و باورهای متفاوت جداسازی می‌شویم و زنان رفته رفته به بحرانی غیر قابل تغییر و جمعیتی‌که همیشه پیشرفت برای آن‌ها زودهنگام است، مبدل شده‌اند. سال ۲۰۲۰ میلادی درست زمانی‌که بیش از هروقتِ دیگر معتقدیم کشورهای جهان اول نه تنها به مراتب بهتر از جغرافیای به نام افغانستان است که شاید در هیچ ابعادی قابل مقایسه نیست. ‎البته‌که در بسا موارد قابل قیاس نیست؛ اما مشترکاتی ضد زن با وطن دارد، چرا که قانون‌گذاران و حقوق‌دانان فمینیست آن در بیشتر موارد مردانی‌اند که در نهایت از منافع خود عقب نمی‌کشند.
‎بحث حق انتخاب پوشش اینجا داغ است و مردان مسلمان برای زنان زیر استعمار و سلطه خود، حق پوشش اسلامی می‌طلبند تا زنان مسلمان در اروپا هم دستاویزی برای نجات از فشار نداشته باشند و هم چنان مقید به پوشاندن موی سرشان مطابق میل مردان باشند.
‎البته داشتن حق انتخاب پوشش، از الزامات حقوق زنان است؛ اما حد اقل من و بسیاری از شما می‌دانیم که شاید هیچ دختری از بدو تولد پوشاندن موهای سرش را خودش انتخاب نکرده‌است.
‎ما چادر به سر انداختیم تا با مردان فرق داشته باشیم، برای اینکه پوشیده باشیم تا مردی را تحریک نکنیم. عریانی موی سرمان گناه شمرده شده و در صورت عدم رعایت قواعد مستحق مجازاتیم تا جایی‌که میان مردم عام است، تصور کنند زن بی‌حجاب در قیامت از موی سر آویزان می‌شود.
‎قبل از اینکه ماهیت و خدای ادیان الهی را زیر سوال ببرم باید بگویم؛ ما زنان و مردان مسلمان از ابتدا حق انتخاب مذهب نداشته‌ایم و مسلمانی را بعد از اذان در گوشمان به ارث برده و در بیشتر موارد، حقیقت دینی را که پیرو-اش هستیم، نمی‌دانیم.
‎برای مثال، بارها با جوانانی روبه‌رو شده‌ام که از سنگسار، شلاق، قطع عضو بدن برای مجازات، کشتن کافر، حقوق ناکافی و‌ناچیز زنان در اسلام نمی‌دانستند و با شروع این مباحث از وحشت چشمان‌شان گرد شده و بعد گفته‌اند من چیزی نمی‌دانم و باید تحقیق کنم و البته هیچ‌وقت تحقیق نکردند و برای بحث مجدد بازنگشته‌اند.
‎متفکری که نام‌اش به خاطرم نیست چنین گفته: «خدا همیشه همانند افرادی رفتار می‌کند که خلق‌اش کرده‌اند.» ‎باید اعتراف کنم که اگر مرد بودم و تا اندازه‌ای سلطه‌جو و خودخواه هیچ دینی جز اسلام برای خود اختیار نمی‌کردم.
‎مرور سی سال گذشته‌ی زندگی‌ام مرا به این وا می‌دارد تا برایتان بنویسم که عامل و ریشه‌ی تمام ناملایمتی‌ها و رنجی که کشیدم مذهب موروثی بود، مذهبی که مرا در لایه‌های مختلف زندگی بیشتر و بیشتر تحت فشار قرار داد تا در خدمت دیگران باشم و به رنج و بی‌عدالتی که با آن دست‌وپنجه نرم کردم، افتخار کنم و به امید پاداش نامعلوم آن در آخرتی باشم که ممکن است وجود نداشته باشد و البته دلخوش به جمله‌ای که دگراندیشان نثارم می‌کنند؛ «زن قوی هستی». ‎و ای کاش! کسی پیش از این‌ها به من گفته بود که در مجموع تحمل اینهمه «حماقت» است.
‎ما همیشه مردسالاری را به مردها نسبت داده‌ایم و مردها را سربازان وحشی این سیستم زن‌ستیز می‌دانیم؛ اما حقیقت امر این است که پسرها به اندازه‌ی ما دچار این عقاید موروثی می‌شوند و برای ادامه‌ی حیات و زندگی در جامعه راهی جز پیروی و اطاعت از قوانینی‌که بر آنها وضع شده ندارند.
‎از نظر سیستم مذکرسالاری، هر مرد مسؤول رفتار و کردار و پوشش زنان وابسته و غیر وابسته به خود است و کنترل و مجازات زنان عصیانگر، جزو وظایف مهم‌شان به شمار می‌آید.
‎مجریان این سیستم راهی جز سرکوب زن و اعمال فشار و ستم بر او ندارند، چرا که در غیر آن به موجودی بی‌غیرت و بی‌مصرف مبدل می‌شود که در متن قواعد مردسالاری با القاب زننده‌ای خطاب و متهم و رانده خواهند شد. در حقیقت تمام این چرخه بر یک اصل استوار است؛ دست به دست کردن زنان از جایی به جایی دیگر (خانه‌ی پدر به خانه‌ی شوهر) و این مرد، مسؤول مراقبت از زن اسیری‌ست که در آینده معامله می‌شود و بعد مرد دیگری او را برای ارضای نیاز جنسی و تولید مثل در ازای محرومیت و سه وعده نان و تأمین اقتصادی در حد توان خودش مورد بهره‌برداری همه‌جانبه قرار خواهد داد و با شدت بیشتری او را کنترل خواهد کرد تا در زمان سکس دچار ناامنی روحی نشده، تجربه‌ی امنی داشته باشد و به محض ناامنی حق دارد کنیز(همسر) را به نام ننگ و ناموس به شکل وحشیانه‌ای از بین ببرد و کسی حق دادخواهی و اعتراض نداشته باشد و بعد ازدواج با برده‌ای دیگری که به خوبی مراقبت شده و برای او باکره مانده است.
‎در واقع این مرد نیست که علیه زن به ستیزه برخواسته، عواملی چون مذهب، سنت، فرهنگ ضد زن، رسم سرکوب و ادبیات مردسالاری‌اند که ما دو جنس را در برابر هم قرار می‌دهند و چون زنان با وجود برابری در تعداد، هنوز از هم دور و در رقابت با یکدیگر قرار گرفته‌اند، فرصت به هم پیوستن و حمایت از یکدیگر را در برابر ستم پیدا نمی‌کنند و مردانی‌ را که با زنان همراه شوند «زنچو»، «خاله زنک»، «دیوث» و «بی‌غیرت» خوانند تا از جریان عدالت‌خواهی به نفع زنان دور بمانند.‌ حالا بعد از سال‌ها رنج و سردرگمی و فرسودگی می‌نویسم، خدایی برای مجازات نافرمانی زنان عصیان‌گر وجود ندارد.
‎خدای خشمگین و همیشه غضبناک دنیای ما همین مردسالاریِ‌ست که مجازات نافرمانی و عدم اطاعت را در همین دنیا اجرا می‌کند، سنگسار، شلاق، برخورد فزیکی، بریدن اعضای بدن زنان، اسید پاشی، سوزاندن، طلاق بدون رضایت و امتیاز برای زنان، محرومیت از ملاقات فرزند، عدم پرداخت دست‌مزد برابر، نداشتن فرصت‌های برابر در جامعه، پوشش اجباری، میراث نابرابر، مهریه‌هایی که هیچوقت پرداخت نشده‌اند و خودداری از ازدواج با زنانی‌که باکره نیستند و… نمونه‌های واضحی از عدالت خدای مردسالاری به نفع و حمایت از مردان است.
‎آنچه دیگران «خدا» می‌تراشند، توهمی‌ست در عقب افکار و ذهن شما برای مراقبت و خودداری بیشتر و بهتر در مواقعی‌که ممکن است سیستم، فرصت آنرا نداشته باشد تا شما را مراقبت و ارزیابی کند. ‎القابی چون: زن پاکدامن و روسپی، ابزاری‌ست برای بالا بردن تحمل شما جهت پذیرش رنج بیشتر و مقایسه و رقابت با زنی دیگر به نفع مردان سیستم.
‎ادیان سازمان‌یافته: داستان‌های مسخره، کلاه‌های مضحک، مردانی طلبکار و خشمگین! ‎زمانیکه از این توهمات مذهبی، سنتی و سیستماتیک فارغ شوید خود را خدای بی‌بدیل زندگی خویش خواهید یافت و تبدیل به زنی قدرتمند خواهید شد که از شرکت و هم‌دستی با این سیستم‌ها و مناسبات قدرت‌طلبانه خودداری خواهد کرد.
‎زمانیکه پارادوکس زن قدیسه و بدکاره را از نظر سیستم در خود حل کنید، زمانیکه از تناقض میان خودکفایی و وابستگی رها شوید، زندگی تجربه‌ی بهتری خواهد شد.
‎برای رسیدن به «خود/زن» به اصل انسانیت مراجعه کنید، به جایی‌که مذهبی نبوده، پوششی تحمیل نمی‌شده و جنسیت محور زیستن با اعمال شاقه برای زنان نبوده، به دورانی‌که مرد مسؤول کنترل و حفاظت زنی نبوده و به خاطر داشته باشید، برای عبور از تمام این لایه‌های پر فشار هیچکس جز خودتان به شما کمکی نخواهد کرد. تا خدای زن‌ستیز را کنار نگذارید، تبدیل به انسانی خود ساخته نخواهید شد. ‎توهم خدا و مجازاتِ قیامت را کنار بگذارید و شجاعت مقابله با حقیقت موهوم در زمان حال را پیدا کنید، این دنیا را برای خود بهشت بسازید و قهرمان زندگی خود باشید، چرا که به قول فروغ فرخزاد؛ «نجات‌دهنده در گور خفته‌است».
‎باید یاد بگیرید به خشونت در هر سطحی نه بگویید. به تبعیض جنسیتی و محرومیت زنان در خانه و اجتماع و مهم‌تر از همه این‌که در برابر خشونت تماشاچی نباشید، سکوت نکنید و به طرف با «دست نگه‌دار» هشدار دهید و با قاطعیت از قربانی دفاع کنید، چرا که نظام هژمون مردانه عادت دارد در هر مسأله‌ای زن را محکوم و خشونت خود را توجیه و مشروع جلوه دهد.

همچنان بخوانید

تداوم ستیز با آموزش؛ آخرین چراغ‌ها خاموش می‌شود

تداوم ستیز با آموزش؛ آخرین چراغ‌ها خاموش می‌شود

18 جوزا 1402
«به خاطر فقر و درمان مادرم، مجبور به ازدواج شدم»

«به خاطر فقر و درمان مادرم، مجبور به ازدواج شدم»

18 جوزا 1402
موضوعات مرتبط
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
پدرم مرا در بدل 300 هزار افغانی به یک معتاد مواد مخدر فروخت
گزارش

پدرم مرا در بدل 300 هزار افغانی به یک معتاد مواد مخدر فروخت

13 جوزا 1402

گزارش از تمنا غفور فتانه هنگامی که تنها 16 سال سن داشت، عکس شخصی را در مقابل خودش می‌دید که به گفته دیگران قرار بود همسر زندگی‌اش شود. وی در آن سن درک واضحی از ازدواج و زندگی...

بیشتر بخوانید
زنانی مبتلا به همورویید که به جای معالجه سرزنش می‌شوند 
هزار و یک شب

زنانی مبتلا به همورویید که به جای معالجه سرزنش می‌شوند 

2 جوزا 1402

راهروها و سالن‌های انتظار شفاخانه‌های خصوصی و دولتی در شهر کابل؛ دو محیط متفاوت برای زنانِ متفاوت است.درسالن‌های انتظار شفاخانه‌های خصوصی انگار فقط زنان خوش شانسی توانستند راه یابند که از نظر اقتصادی مشکلات کم‌تری...

بیشتر بخوانید
کودک همسری
گوناگون

خاطرات عروس ۱۱ ساله

5 حوت 1401

قسمت دوم | بعد از «شب زفاف» تا هفت ماه با شوهرم همبستر نشدم. چون ترسیده بودم و شب زفاف برایم شبیه یک کابوس شده بود.تا آنجا که می‌توانم بگویم بدترین قسمت زندگیم آن شب بود.

بیشتر بخوانید
کشف هویت جنسی
هزار و یک شب

یاسمین: کشف هویت جنسی‌‌ام سخت، اما دل‌پذیر بود

14 جوزا 1402

«از زمانی که خیلی کوچک بودم یادم می‌آید وقتی در جمع پسرها قرار می‌گرفتم حس فرار به من دست می‌داد و فکر می‌کردم کسی در گوشم می‌گوید باید از این جمع جدا شوی. البته یک حس...

بیشتر بخوانید
کودک همسری
هزار و یک شب

خاطرات عروس 11 ساله

5 حوت 1401

قسمت اول‌ |‌ روزی که عروس شدم هنوز به بلوغ نرسیده بودم. پوشیدن پیراهن «خال سفید» و چادر سبز گلدار مرا از بقیه متفاوت نشان می‌داد، به همین خاطر حس غرور داشتم و خود را از همه برتر...

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00