سجیه صدیقی
تبعیض و نابرابری جنسیتی مقولههای استند كه از آغاز سپیده دم تاریخ تا اكنون همراه بشریت بوده، در هر زمان و در شرایط و فرهنگهای مختلف به گونهای مطابق با آن شرایط و فرهنگ جلوه نموده است که برابری و نابرابری جنسیتی از یك جامعه تا جامعهی دیگر و از یك فرهنگ تا فرهنگ دیگر متفاوت میباشد. ریشههای تبعیض جنسیتی به گذشتههای بسیار دور برمیگردد که تاریخ، سنتها، عرف و نظامهای مردسالار و سایر عوامل دیگر باعث میشود تا زنان نسبت به مردان در سطح پایینتر در تمام عرصههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و علمی قرار گیرند و بیشتر فعالیتهای شان در امور خانه و پرورش اطفال محدود گردد. نابرابریهای اجتماعی یکی از مسایل مهم جامعهشناسی امروز است که این نابرابری جنسیتی فقط در حوزهی زنان مطرح نمیشود، گاهی در حوزهی مردانه و همچنان در حوزهی تقسیم کار یا قرارگرفتن در شرایط خاص اجتماعی نیز اهمیت مییابد. نابرابری جنسی و تبعیض اجتماعی با زن در جامعهی مردسالار، تحت تأثیر عوامل فرهنگی و خانوادگی بوده؛ یعنی نادیدهگرفتن زنان در طی تاریخ در تمامی جوامع به اشكال و صور مختلف وجود داشته و به دلیل وجود قدرتهای سیاسی و اقتصادی در دست مردان، جایگاه انسانی زن در مسیر تكاملی تاریخ بشر نا دیده گرفته شده، تبعیض جنسیتی منجر به آن میشود که چهاردیوار خانه مبدل به زندان برای زنان شود و مانع روابط اجتماعی آنان با زنان دیگر گردد و این باعث میشود که زنان از مشکلات و کارهای ضروری همدیگر بیخبر بمانند و همچنان تبعیض جنسیتی زنان را به یک موجود تکساحتی، شیگونه و مایملک مرد تبدیل میکند و گاهی هم باعث ایجاد انحرافات اجتماعی بین زنان نیز میگردد.
جنس: از نظر لغوی جنس به معنی اصل و ذات هر شی میباشد، مثلن: وقتی ما میگوییم که پیالهی شیشهای؛ یعنی منظور آن است که اساس و ذرات سازندهی این پیاله شیشه است. اما در این جا مراد از جنس اساس و ذات موجودات زنده میباشد. مذکر و مؤنث بودن خصوصیتیست که به همراه هر موجود زنده و جسم او به دنیا میآید و این موجود زنده به همراه همین «جنس» خود به زندگی خود ادامه میدهد. جنس در وجود انسانها و تمام موجودات زنده طبیعی و ثابت است. بناان گفته میتوانیم که جنس دادهایست طبیعی بیولوژیکی که به همراه هر موجود زنده به دنیا میآید و غیر قابل تغییر و ثابت است که تفاوت بیولوژیکی میان زنان و مردان را نشان میدهد.
جنسیت: جنسیت به مثابهی جنبههای روانشناختی، اجتماعی و فرهنگی مرد بودن و زن بودن انگاشته میشود یا به عبارت دیگر جنسیت؛ نمود و ویژگیهای مردان و زنان در مواجه با زندگی اجتماعی و فرهنگی از طریق اجتماعیشدن است. جنسیت در سطح هر اجتماعی در جریان است، به این معنی که جنسیت به تفاوتهای اجتماعی و روابط میان مردان و زنان اطلاق میگردد که در میان جوامع و فرهنگهای مختلف به صورتهای گوناگون تجلی یافتهاست. جنسیت «جندر» سلوک و طرزالعملهای آموختهشده دریک جامعه، جمعیت ویا گروه اجتماعی معیین است.
جنسیت شامل رفتارها، نقشهای اجتماعی و اندیشههای اجتماعی است که فرهنگ حاکم بر یک جامعه به عهده دو جنس زن و مرد میگذارد. جنسیت امتیاز یک جامعه است نسبت به هر دو جنس، مردان و زنان جامعه و نیز محدودیتهای آن جامعه نسبت به هر دو جنس و یا میتوان چنین گفت: جنسیت یعنی هویت، نقشها و مسؤولیتهای زنان و مردان که با درنظرداشت ازرشهای فرهنگی توسط اجتماع برای افراد آن جامعه تعیین گردد.
برخی از دانشمندان به جنسیت به مثابهی «نظام عادات اجتماعی» مینگرند که این نظام تمایز جنسیتی را بوجود آوردهاست از این منظر جنسیت نتیجه تفاوتها و نابرابریهاست. مطالعهی جنیسیت در جامعهشناسی با موج دوم جنبش زنان گسترش پیدا کرد، انتقاد این جنبشها در دانشگاهها و مراکز علمی از رشتههای تحصیلی مانند: جامعهشناسی بود که زنان را نادیده گرفته بودند و زنان به ندرت موضوع پژوهشها بودند و به فعالیتهای مختص آنان مانند: کار در خانه توجه کمی مبذول میشد.
تبعیض: تبعیض به معنای تفرقهاندازی، تحقیر و عدم تساوی حقوق افراد و یا گروههای گوناگون به علل نژادی، مذهبی، سیاسی، گرایش جنسی، نقص عضو و جنسیت آنان میباشد. تبعیض رابطه مستقیمی با ساختارهای قدرت اجتماعی دارد. افراد و گروههایی كه از قدرت و نفوذ اجتماعی كمتری برخوردار میباشند، از حقوق یكسان با سایر افراد و یا گروهها بهرهور نیستند. مشكلات اجتماعیكه اغلب بر اساس پیش داوریها و یا اخلاقیات حاكم بر اجتماع بهوجود میآیند، اغلب به این گروهها نسبت داده میشود. این پیشداوریها به آنجا میانجامد كه افراد متعلق به این گروهها نه به عنوان فرد، بلكه فقط به صورت بخشی از گروه دیده شده و شخصیت فردی آنان نادیده گرفته میشود.
تبعیض میتواند به طرق مختلف اعمال شود و طبیعن درک و تشخیص آن نیز به همین نسبت متفاوت است، درک تبعیض ارتباط مستقیمی با برداشتهای فردی و مرزهای درونی و احساسی افراد دارد. فرهنگ اجتماعی بر مبنای تعابیر و برداشتهای مختلف بنا شدهاست. این تعابیر و برداشتها دایمن با یكدیگر برخورد كرده و با هم میآمیزند كه در آن هر شخص از طرفی همواره دارای چند فرهنگ اجتماعیست و از طرف دیگر همیشه به گونهای مورد تبعیض واقع میگردد.
بناان گفته میتوانیم که «تبعیض به طرق مختلف اعمال میشود. به این دلیل تشخیص آن اغلب بسیار مشكل است. تاریخ بشر سراسر آغشته به تبعیض بودهاست؛ تبعیض بین سیاه و سفید (تبعیض نژادی)، تبعیض بین زن و مرد (تبعیض جنسی)، تبعیض بین کوچک و بزرگ (تبعیض سنی)، تبعیض بین ثروتمند و فقیر (تبعیض طبقاتی) وغیره.
تبعیض جنسیتی: دیرزمانیست که رابطهی بین دوجنس و تبعیضات اجتماعی آن مورد بحث و بررسی متفکران قرار گرفتهاست. برخی ریشهی این تقسیمبندی را براساس سرشت طبیعی زن و مرد فکر میکنند و براین باورند که هر یک از این دو جنس بر مبنای کیفیت خلقت خود مستعد پارهای وظایفاند.
معمولن تقسیم کارهای اجتماعی برحسب جنسیت را به تفاوتهای بیولوژیکی نسبت میدهند و ساختارهای فرهنگی و اجتماعی جوامع را در تعیین نقشهای جنسیتی دخیل میدانند. از نظر این عده، تفاوت میان نقش جنسی نقش جنسیتی کاملن قابل تمیز میباشد. مثلن بارداری و شیردادن به کودک از جمله نقشهای جنسیاند، زیرا فقط زنان هستند که میتوانند این نقش را برعهده گیرند. در مقابل، تربیت کودکان یک نقش جنسیتیست و زن و مرد هردو میتوانند این نقش و وظیفه را اجرا نمایند.
تبعیض جنسیتی در اصطلاح جامعهشناسی موقعیتیست که افراد در برابرنقشهای یکسان از مزایای اجتماعی نابرابر برخوردار باشند. تبعیض جنسیتی بیشتر بازگو کننده در حاشیه ماندن گروه زنان از سوی فرهنگ و اجتماع مردسالار است که دراین تبعیض بیشترین قربانی را زنان میدهند و وجود آنها در مقام پایینتر از مردها دانسته میشود.
تبعیض جنسیتی تمایز قایلشدن بین افراد بر اساس جنس است نه به اساس توانایی و ظرفیت یا دسترسی آنها به فرصتها و امکانات. تبعیض جنسیتی تنها مشکلات و محدودیتهای را که مردان برای زنان وضع کردهاند نیست که زنان را از حق کار و فعالیت و مشارکت با مردان در بیرون از خانواده محروم بسازد، بلکه تمام هستی و دایرهی نقش آنها را محدود به انجام کارهای داخل خانه میسازد و سلب حق فرهنگی و اجتماعی زنان است که نمیگذارد زنان به آزادی، استقلال و خودکفایی اقتصادی، مالکیت، حق تصمیمگرفتن، تحصیل در سطوح بالا و مسافرت وغیره برسند.
افراد نقشهای جنسیتی را از آغاز کودکی در فرآیند اجتماعیشدن میآموزند. در این فرآیند کودکان، ارزشها و رفتارهایی را که در یک فرهنگ خاص مختص زنان یا مردان تلقی میشوند، کسب میکنند. تلاش برای ارتباط دادن معیارهای نقش جنسیتی به پسران و دختران و شکلدادن رفتارهای متفاوت در آنان از همان آغاز خردسالی شروع میشود، این معیارها از طریق شیوههای تربیتی در خانواده آموزش داده میشود و جامعه آن را تقویت میکند.
تمایز نقش جنسی معمولن بلافاصله پس از تولد آغاز میشود. از همان ابتدا که دختر یا پسری در خانواده متولد میشود با انتخاب نام، رنگ لباس، انتخاب نوع اسباب بازی مربوط به جنس، طرز رفتاری را که معرف رفتار مردانه و یا زنانه است به او میآموزند. به عبارت دیگر والدین از همان ابتدا خصوصیات جسمانی، عاطفی، رفتاری و یادگیری مهارتهای خاص را براساس نقشهای مربوط به جنس آموزش میدهند که فرآیند روانی-اجتماعی کودک بر اساس نقشهای از پیش تعیینشده شکل میگیرد. بنابراین؛ کودک به طور مستمر تحت تأثیر پیامهای القایی نهاد تربیتی خانواده و سایر نهادهای موجود در جامعه قرار میگیرد. الگویابی جنسی از همان ابتدا درون خانواده تأیید میشود و الگوهای اجتماعی متعدد از قبیل رسانههای ارتباط جمعی، داستانهای کودکان و فیلمهای تلویزیونی، نقشهای مربوط به جنس را تقویت میکنند. به این ترتیب که الگوهای اجتماعی القایی، مردان را موجوداتی با اراده، قوی، تصمیمگیرنده، شجاع و دستور دهنده جلوه میدهد و زنان را موجوداتی پذیرنده، غیرفعال، نیازمند کمک و وابسته به مردان به تصویر میکشد.
تبعیض جنسیتی نسبت به زنان به نوبه خود به آزارهای جنسی علیه آنان منتهی میگردد که این آزارهای جنسی اظهار نظرها، حرکات و تماسهای فیزیکی میباشد که عمومن عمدی ، تکراری، نامطلوب میباشد که این عمل دور از ارزشهای انسانی و اجتماعی دلایل متعدد دارد؛ اول اینکه در اکثر فرهنگها مردان پرمدعاتر، جسورتر و گستاختر استند و زنان را برحسب انسان بودنشان نه بلکه برحسب جنسشان تعریف میکنند به همین دلیل ارتباط متقابل اجتماعی زنان و مردان در محیطهای کار، نهادهای تحصیلی و دیگر مکانهای عمومی میتواند لحن جنسی به خود بگیرد. دوم اینکه بیشتر افرادی که در رأس قدرت قرار دارند، مانند: رییسان شرکتها ، استادان دانشگاهها یا افسران نظامی، مردانی هستند که بر کار زنان نظارت کرده و آنها را سرپرستی میکنند. بدون شک آموزش و پرورش نقشی زیربنایی و غیر قابل انکار در ارتقای سطح آگاهی زنان داشته و آنان را توانایی میبخشد تا تبعیض جنسیتی را شناسایی نموده و برای رفع آن برزمند. تنها آموزش است که زنان و همه گروههای بشری را قادر به درک هویتشان ساخته و به شکلگیری خودآگاهی نزد آنان میتواند منجر گردد، ما بدون این محمل اساسی یعنی خودآگاهی نمیتوانیم از ایفای نقش فعال و مؤثر زنان در عرصههای اجتماعی و به ویژه در عرصه سیاسی بحث نماییم. همانسان که آموزش پیششرط اساسی برای ایفای نقش مؤثر زنان در همه عرصهها به حساب میآید عدم دسترسی به آن نیز به عقیم شدن اجباری بخش بزرگی از افراد جامعه یعنی زنان و راندهشدن اجباری آنان به حاشیه زندگی اجتماعی میانجامد، بستن و به آتشزدن مکاتب، ترور معلمان زن و ایجاد ترس و رعب در میان خانوادهها و دخترهای مکتبها دقیقن تا اکنون نیز تداوم دارد. قانون تبعیض جنسیتی سال 1975م، تمام نهادهای آموزشی را ملزم میکند که: «برای دانشآموزان پسر و دختر امکان دسترسی برابر به تمام موضوعات درسی ارایه شده و تمام مزایا و خدمات دیگر را فراهم کند». با اینکه قواعد حاکم بر مدارس در زمینهی تفاوت و تبعیض جنسیتی کم کم رو به سستی میرود؛ اما با آنهم قواعد و مقررات حاکم بر دختران را در بعضی موارد محدود میسازند. مثلن: پوشیدن لباسهای معیین در مکتب یکی از آشکارترین شیوههای جنسیتسازی است که پیامدهای آن تنها به ظواهر محدود نمیشود، دختران باید در طرز رفتار، نشست و برخاست و اشتراکشان در بعضی ورزشها را نیز درنظر بگیرند. کتابهای درسی مکاتب نیز به تدوام و تکرار تصاویر گسترده کلیشهای جنسیتی مرد کمک میکند که غالبن پسرها را افرادی مبتکر و اهل عمل و مستقل به تصویر میکشند درحالیکه دختران را غیرفعال، تماشاچی و تابع جلوه میدهند. پس گفته میتوانیم که تبعیض نه تنها تهدیدی جدی برای دموکراسی به شمار میرود و در تعارض با ارزشهای بنیادی هر جامعهی دموکراتیک و مدرن قرار دارد، بلکه به عنوان تهدیدی بزرگی برای جامعه و افرادیکه در یک جامعه مورد تبعیض قرار گرفتهاند نیز به شمار میرود و به شیوه مستقیم نمایانگر عدم پذیرش ارزش برابر و یا برابری حقوقی انسانها میباشد، چون جامعهی که در آن سلسله مراتب و امتیازات ویژه بر اساس معیارهای چون: جنسیت، نژاد، سن، ثروت و دارایی گذاشته شده باشد افراد آن جامعه هیچگاه به حقوق و فرصتهای مساوی دستیافته نمیتوانند. تبعیض جنسیتی نوعی از تبعیضهای اجتماعی است که زن در آن به اساس جنسیت و به اساس زن بودنش توسط جامعهی مردسالار در حاشیه قرار میگیرد و مردان به تسلط خود بالای زنان ادامه میدهند. در یک کلام تبعیض جنسیتی عمل منفی نشانهی عقبماندگی، بیعدالتی، بیاحترامی، ناآگاهی و خودخواهی و دهها مشکل اجتماعی دیگر است که برای حل آن نیاز به اصلاحِ سنتها و طرز تفکرها داریم. هیچ کس نباید اختلاف بین جنسها را تحقیر کرده و کمارزش تلقی کند، چون؛ این عدم شباهت میان زن و مرد به این معنا نیست که یکی از این جنسیتها بخصوص زن دُچار تبعیض شود. هردو جنس اجزای ضروری و اصلی جامعه میباشند و زنان و مردان با شناختن اساس اختلافات شان میتوانند به برابری واقعی دست یابند و یک جامعه زمانی به طرف متمدن شدن راه پیدا میکند که به جای مجازات زنان به خاطر جنسیتشان از این اختلافات جنسیتی به گرمی استقبال کنند.
زنانی مبتلا به همورویید که به جای معالجه سرزنش میشوند
راهروها و سالنهای انتظار شفاخانههای خصوصی و دولتی در شهر کابل؛ دو محیط متفاوت برای زنانِ متفاوت است.درسالنهای انتظار شفاخانههای خصوصی انگار فقط زنان خوش شانسی توانستند راه یابند که از نظر اقتصادی مشکلات کمتری...
بیشتر بخوانید