نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

توافق‌نامه صلح یا شرم‌نامه‌ی تاریخی

  • فاطمه روشنیان
  • 18 حوت 1398


خانم غفار تشکر که وقت گذاشتید لطفن در مورد خودتان و سابقه فعالیت‌های تان برای ما بگویید؟
سیلی غفارهستم تحصیل کرده‌ای رشته‌ای اقتصاد. در یک خانواده‌ی روشن‌فکر و سیاسی زاده‌ شده‌ام. دوره‌ی طفولیت، نوجوانی و تحصیل‌ام را در پاکستان سپری کرده‌ام. پدرم یک شخص آزادی‌خواه و وطن‌دوست بود. بزرگ شدن در چنین فامیلی مرا یک آدم با دید سیاسی بار آورد و این حس را در من زنده نگه‌ داشته است که چطور مصدر خدمت به وطنم باشم. پدرم واطرافیان‌اش  زندگی پرچالش و سراسر مبارزاتی داشت. این دلیل وارد شدن من در سیاست شد تا بتوانم از حقوق زنان، از حقوق اقلیت‌های افغانستان دفاع کنم. من از اوایل آوان نوجوانی در پاکستان در کمپ‌های مهاجران برای کودکان و وزنان، کارهای رضاکارانه می‌کردم، درکورس‌های سوادآموزی درس می‌دادمُ کوشش می‌کردیم از اقارب، دوستان و معلمان خود لباس جمع‌آوری کنم، مواد خوراکه، کمپل، بوت وخلاصه چیزهای که برای اطفال و خانم‌ها نیاز بود، توزیع کنیم. در ضمن با بعضی مکتب‌ها و شفاخانه‌ها در ارتباط می‌شدم که چطور بتوانیم به اطفال که در کمپ‌هاست رایگان به مکتب‌ها شامل کنیم و در شفاخانه‌ها تداوی شوند، در این کمپ‌ها قضایای خشونت را که می‌دیدم به خصوص لت‌وکوپ، ازدواج اجباری که نمی‌گذاشتند دختران‌شان به مکتب بروند برای شان کار می‌کردیم. در آن زمان بعضی قضیه‌های خودسوزی وخشونت در کمپ‌ها را شاهد بودم، در مناطق که مهاجران افغانستانی زندگی می‌کردند، تلاش می‌کردیم مشکلات آنها را در مراجع حقوقی حل کنیم و از لحاظ صحی به زنان سهولت‌ها را فراهم سازیم که در شفاخانه‌ها و کلینک‌ها رایگان تداوی شوند. بعدن سازمانی متشکل از یک گروه جوانان آزاداندیش را در سال ۱۹۹۹م، ایجاد کردیم تا برای زنان که مورد خشونت قرار می‌گیرند و اطفال که به مکتب دست‌رسی ندارند کار می‌کردیم. این سازمان در بخش‌های صحی، آموزش و پرورش کودکان و زنان که مورد خشونت قرار می‌گرفت کار می‌کرد،‌ به مرور زمان مکتب ساختیم، تیم صحی در مناطق که کمپ‌های مهاجران بود، ایجاد کردیم و در داخل افغانستان هم رفت وآمد داشتیم. در ۲۰۰۴ اولین نمایند‌گی مرکزهای حقوقی،  فرهنگی و آموزشی برای زنان ایجاد شد. از طریق این نهاد، کارهای اجتماعی، خیریه و حقوق‌بشری برای زنان واطفال انجام می‌دادیم. در زمان طالبان من در پاکستان درس می‌خواندم، اما رفت وآمد درافغانستان نیز داشتم که درآن زمان به طور مخفیانه کورس‌های سوادآموزی در چندین ولایت از جمله: هرات،‌ فراه، نیمروز، جلال‌آباد، کابل و بلخ ایجاد کرده بودیم. کورس‌های علوم به دخترهای که در دوره‌ی طالبان از مکتب بازمانده بودند،‌ مانند: مضمون‌های کیمیا، فزیک و ریاضی که بتواند به مکتب دست‌رسی پیدا کنند نیز فراهم کردیم. در عین حال کارهای حرفه برای زنان که در خانه بودند و نمی‌توانستند بیرون بروند، حتی آنان که باسواد و معلم بودند در دولت کار می‌کردند و باز نشسته شده بودند. این چیزهای بود که از دوران نو جوانی و جوانی به عنوان رضا کار انجام دادم. موسسه‌ی امداد انسانی برای زنان و کودکان که فعلن هم فعالیت دارد، در اوایل به حیث آمر پروگرام‌های شان کار می‌کردم، بعد ازسال ۲۰۰۶ به حیث رییس سازمان کار کردم تا همین اواخر، اما در ۲۰۰۶ درس‌هایم ختم شد و من دایمی در افغانستان کار را شروع کردم. کار و فعالیت سیاسی از هر فعالیت دیگر برای من مهم‌تر بود، به این باور بودم که تا زنان وارد عرصه‌ی سیاست نشوند و برای احقاق حقوق شان مبارزه نکنند، رسیدن به حقوق و آزادی‌های‌شان امکان‌پذیر نیست. رهایی افغانستان اشغال‌شده، جز بودن در یک تشکیلات انقلابی، ترقی‌خواه و آزادی‌طلب امکان ندارد که بتوانیم استقلال و آزادی افغانستان را به‌دست بیاوریم. به این خاطر بود که فعالیت خود را با حذب همبستگی افغانستان شروع کردمُ یگانه حذب متحد و یگانه حذب که فکر می‌کنم به تمام مردم افغانستان مخصوصن زنان کار می‌کند و به خاطر رهایی و استقلال افغانستان گام‌های را برداشته‌است. در سال ۲۰۰۴ حذب هم‌بستگی ایجاد شد، البته که من فعالیت‌های سیاسی خود را با آنها داشتم به همین شکل تا امروز در عرصه‌ی سیاسی و اجتماعی فعال هستم.
نظر تان در مورد توافقات صلح که میان آمریکا و طالبان صورت گرفته، چیست؟
این توافق‌نامه یک لکه‌ی ننگ و شرم در تاریخ افغانستان است. چرا؟ چون این تفاهم‌نامه دفاع از مردم افغانستان و  به‌خاطر آوردن صلح واقعی در افغانستان نیست. البته مردم را امیدوار به این صلح کاذب می‌کنند چرا که مواد تفاهم‌نامه را بخوانیم فقط میان آمریکا و طالبان است. که این را ما بارها اعلان کردیم که طالب نوکر آمریکا است، آمریکا خودش طالب را در آن زمان زاید تا اینکه بتواند در افغانستان روی کار بیاورند و زمینه‌ی اشغال خود را فراهم کند که موفق هم شد. در این برنامه‌ی خود و در ۲۰۰۱ رسمن افغانستان را اشغال کرد و بعد از ۲۰۰۱ هم به تمویل این گروه نوکر خود ادامه داد تا اینکه از حربه‌ی تروریزم همیشه استفاده کند، به‌خاطر ماندن خود در افغانستان که تا امروز هم ادامه دارد. درست است که طالب امروز دسته و پارچه شده، گروه‌های به ایران و گروه‌های به چین شاید به هند و روسیه و به جاهای دیگر وابسته باشد، اما درحقیقت کلید اصلی یا ریسمان که به گردن طالب است، به دست آمریکاست. بناان؛ صلح فقط این است که استانکزی با بسیار بی‌شرمی می‌گوید: دیگر تلفات ما و امریکایی‌ها به صفر می‌رسد، آمریکا به ما و ما به آنها حمله نمی‌کنیم، این خودش نوکرمنشی شان است. چنین صلحی بیانگر بازی‌های امریکایی است. صلح بدون عدالت، صلح بدون دموکراسی، صلح بدون آزادی، صلح بدون استقلال، امکان ندارد. تا زمان که افغانستان تحت اشغال آمریکا باشد و ۹ پایگاه نظامی آمریکا در اینجا حضور داشته باشد، صلح آمدنی‌ نیست. امریکا هم از اینجا خارج نمی‌شود.
امریکا به هدف جنگ با هراس‌افگنی، اصطلاح که خود شان ساخته‌است، به اینجا آمده‌اند. طالبان یک نیروی ضد ملی، ضد مردمی و وابسته است. این نیرو در واقع از طرف پاکستان تمویل و از سوی امریکا تربیه می‌شود. بناان؛ صلح در افغانستان آمدنی نیست و این صلح فقط بازی‌های سیاسی‌ست  که امریکا انجام می‌دهد. مردم اما تشنه و خواهان صلح است، آنها با امیدهای کاذب می‌خواهند وقت کمایی کنند تا به برنامه‌های بعدی شان برسند. این صلح ریشه در بازی‌های انتخاباتی امریکا دارد. حکومت که در آن امریکا دخیل و منافع امریکا تعریف شده نباشد در افغانستان شکل نمی‌گیرد. می‌خواهند از طریق یک حکومت دست‌نشانده در افغانستان به مهار قدرت‌های منطقه بپردازد.
با توجه به تشتت و پراگندگی که در حکومت افغانستان و جریان‌های سیاسی وجود دارد، آیا فکر می‎‌کنید که حکومت افغانستان و جامعه جهانی پس از پیوستن طالبان به نظام فعلی، بر حفظ دست‌آوردهای ۱۸ سال پسین تلاش خواهند کرد؟ دراین ۱۸ سال دست‌آوردهای بنیادی و دست‌آوردهای که واقعن در وضعیت زنان تغییرات بنیادی آورده باشد و ستم و ظلم را که برای زنان می‌شود ریشه آن را متزلزل کرده باشد، به هیچ وجه نه، البته دست‌آورد‌های شکلی ظاهری و تبلیغاتی چیزهای را پیش کرده، یکی از دست‌آوردهای را که بسیار در موردش لاف می‌زنند، حضور زنان در سیاست است که زنان را درپارمان و سنا و دولت نشان می‌دهند. اینها همه شان زنان بله گو، زنان نمایشی، زنان فرمایشی که می‌توانم بگویم دلقک‌های هستند که به نفع آمریکا و کشورهای دیگر می‌رقصند و به نفع همین جنایت‌کارای کار می‌کنند. به استثنای چند نفر که می‌توانیم حضور شان را نادیده نگریم که البته انگشت شمار هستند. در حقیقت از زنان به عنوان زینت‌المجلس‌ استفاده می‌کنند. از رهایی زن، از دموکراسی و حقوق زن گپ می‌زنند، دروغی بیش نیست. زنان که امروز در جامعه مدنی فعال هستند، منم مدت طولانی در جامعه مدنی بودم می‌دانم که چطور از زنان استفاده‌ی سوء می‌شود. اکثریت به خاطر مقام، به خاطر چوکی، به ‌خاطر پروژه‌گرفتن، به خاطر پول پیش می‌شوند و این را نادیده نگریم که حتی اسناد ویکیلیکس در ۲۰۱۰ فاش شد، یکی از گپ هایش این بود که آمریکا به خاطر ترغیب مردم اوروپا که جنگ ناتو را در افغانستان قبول کند، بعضی از زنان را در مطبوعات چهره می‌سازد و شماری را بالا بالا می‌کند. بناان؛ به اصل موضوع می‌آییم دست‌آوردهای که امروز به‌نام زن افغانستان یاد می‌شود، اینها چرا اینقدر ترس دارند؟ اگر واقعن دست‌آوردها بنیادین است با وزیدن یک باد از بین نمی‌رود. دست‌آورد و حقوق که زنان با زور بازوان و توانای خود به‌دست بیاورند، هرگز از بین بردنی نیست. در آستانه‌ی روز همبستگی زنان یا ۸ مارچ قرار داریم. ۸ مارچ یادآور مبارزه‌ی زنان است که با آگهی و توان خود سرنوشت زنان را رقم زدند. یادآور جان‌فشانی و مبارزات صدها زن آزاده مانند: میناها، سکین جانسس‌ها، لیلا قاسم‌ها، آلوگ زامبرگ‌ها و زنان کارگر در آمریکا است. بناان؛ این نوع حقوق که با زور بازوی خود زنان به‌دست می‌آید، هرگز از بین نمی‌رود. خلاصه اینکه با آمدن طالب چند مسأله است: امروز تمام جنایت‌کاران در قدرت هستند. تمام شان فقط حرف از حقوق زن می‌زنند، در عمل اصلن به حقوق زن باور ندارد. باآمدن طالبان یک حلقه‌ی جنایت‌کار دیگر نیز وارد حکومت می‌شود. تنظیم‌های قبلی نیز بر زنان ظلم و ستم فراوان کردند. امروز هم طالبان در مناطق زیر سلطه شان بر زنان هر ظلم و ستمی که ممکن است روا می‌دارند. از تجاوز تا بریدن گوش و بینی، سنگسار و تحقیر و توهین بر زنان دریغ نمی‌کنند. همه شامل حکومت می‌شوند. با آمدن قصاب کابل (گلبدین) که به‌نام تیزاب‌پاش به زنان مشهور است، حلقه جنایت‌کاران بزرگ‌تر شد. متأسفانه خشونت و ستم بر زنان ادامه پیدا می‌کند و به مراتب بیشتر می‌شود و این صلح را که زنان افغانستان در انتطارش است، از حقوق خود برخوردار می‌شوند؛ هرگز با این وضع اتفاق نمی‌افتد. بناان؛ گفته می‌توانم که وضعیت به مراتب بدتر می‌شود.
با این وجود چه سرنوشتی در انتظار زنان است؟
چند مسأله است؛ طبعن طالبان امروز از یک موضع زور گپ می‌زنند، چون نازدانه‌ها و نوکران آمریکاست و آمریکا هم گپ‌های شان را می‌پذیرد. دولت پوشالی هم صدای خود را کشیده نمی‌تواند. دیدید که اینها را چقدر بیاب کردند. در آنجا توافق‌نامه با طاب امضا می‌کند، اینجا دهن غنی باز مانده‌است. غنی اگر به مردم افغانستان می‌اندیشد و از رهایی طالبان گپ می‌زند، اگر جرات دارد عمل کند. زمان که غنی از تأمین حقوق زنان گپ می‌زند، اگر ایقدر شرف می‌داشت، وجدان می‌داشت از ۲۰۱۴ به این طرف، از خیانت‌های دوران کرزی می‌گذریم. اینقدرلاف زدی زن خود را نیز پشت سرت بالاکردی گویا که من مدافع حقوق زن هستم. گلوی تبسم در کجا بریده شد؟ در کدام دوران بریده شد؟ انتقام گلوی بریده تبسم و ده‌ها هموطن دیگر مان ما را گرفتی! فرخنده چطور سنگسار شد؟ آیا انتقام خون فرخنده را گرفتی؟ رخشانه چطور سنکسار شد؟ آیا انتقام خون رخشانه راگرفتی که اینقدر لاف می‌زنی؟ صدها ظلم و ستم و استبداد دیگر رخ داد. کسان که مرتکب این نوع خشونت‌ها علیه زنان می‌شوند در کابینه و پالمان نشسته‌اند. و چهار طرف عبدالله و غنی را گرفته‌اند. با آمدن طالبان، زمان که از این دست‌آوردها حرف به میان می‌آید، دست‌آوردهای بنیادی نیست، فقط نمایشی و تبلیغاتی‌ست. وقت که این‌ها بیایند به شکل مختلفی ادامه پیدا خواهد کرد. اینها اگر از شریعت اسلامی گپ می‌زنند، در باره حقوق ما که به حیش شهروند و به حیث انسان مستحق آن هستیم. باید از حق مان دفاع کنیم. حق مساوی مرد و زن به حیث یک انسان در تمام قوانین ملی و بین‌المللی آمده است. ما از این دفاع می‌کنیم. این حق را نه امریکا به ما داده، نه عبدالله، نه غنی و نه هم طالب و کدام تنظیم دیگر. زنان باید با مبارزه‌ی آگاهانه حقوق شان را کسب کنند، حقوق که برگشت پذیر نیست و منظر نمی‌مانیم که چه کسی به ما حق قایل می‌شود یا نه. امتیازی که دیگران به زنان بدهند، روزی پس خواهند گرفت. من باور دارم شرایط به مراتب دشوار می‌شود، مسؤولیت زنان که به گونه‌ی واقعی مبارزه می‌کنند نیز دشوارتر و سنگین‌تر می‌شود. باید در برابر همه‌ی آنها که به گونه‌های مختلف می‌خواهند حقوق زنان را پایمال کنند بی‌ایستم و مبارزه کنیم.
پس در یک شرایط حساس قرارداریم، راه کار شما برای بیرون رفت از این وضعیت چیست؟
یگانه راه نجات زنان افغانستان این است که باید آگاهانه دور یک تشکل متحد شوند که واقعن از حقوق زنان دفاع کند، نه به خاطر پروژه و فن و حرافی‌های موسمی. باید گام‌های عملی برداشت. ما می‌توانیم مشت محکم به پوز طالب، جهادی و اشغال‌گران آمریکا بزنیم تا بتوانیم رهایی زنان را حفظ کنیم. اما کمتر گام‌های عملی برداشته می‌شود. آنها که برای تساوی حقوق زن و مرد، برای برابری و حقوق انسانی همه بدون تبعیض مبارزه عملی نمی‌کنند، نه مدافع حقوق زن هستند و نه هم تغییری می‌آورند. نمونه‌ی بارز این مدعا فرخنده است. زمان که فرخنده سنگار و به آتش کشیده شد، زنان به ظاهر در پارلمان صدا بلند کردند. فرخنده زهرا نادری در رأس کمیسیون که باید پرونده کشتار وحشیانه‌ی فرخنده را بررسی می‌کرد قرار داشت. نتیجه چه شد؟ هیچ. اگر اینها واقعن مدافع حقوق زن بودند، باید دروازه شورای ملی را بسته می‌کردند تا دیگر فرخنده‎ها سلاخی نشوند، مریم‌ها مورد تجاوز قرار نگیرند، تبسم‌ها سر زده نشوند و صدها جنایت دیگری که در حق زنان افغانستان به سادگی روا داشته می‌شود. وزارت سمبولیک هم به نام زنان وجود دارد. وقت از آنان بخواهی برای تغییر وضعیت زنان کاری کند، می‌گویند ما یک نهاد پالیسی‌ساز هستیم. به اصطلاح عام مردم پالسی را به سر شان بزنند! این پالیسی در کجا تطبیق می‌شود؟ کدام پالیسی؟ چه نتیجه‌ای داشته‌است؟ زنان در روستاهای کشور به مشکلات بسیار زیاد مواجه هستند. در همین کابل زنان سخت‌ترین روزها را سپری می‌کنند. اما وزارت زنان هیچ خبر نمی‌شود. هزاران ظلم و ستم بر زنان صورت می‌گیرد، کسی خبر نمی‌شود، به جنایت‌کاران و ستم‌پیشگان جزا داده نمی‌شود. بسیار از کسان که مرتکب این جنایت‌ها می‌شوند، از خانواده‌ها، بستگان و زیردستان وزیران و وکیلان هستند که خود جز حکومت هستند و دست قانون را از پشت بسته‌اند. اینجاست که جنایت‌کاران معافیت حاصل می‌کنند و جسورتر می‌شوند. به کمیسیون نا مستقل حقوق بشر نظر اندازیم که تا چندی پیش در گروی سیما ثمر بود. حالا در گروی شهرزاد و دیگران است. نوکرا و سر سپرده‌های خوب برای آمریکا و کشورهای دیگر. این‌ها هیچ گام عملی برای رفع خشونت علیه زنان بر نداشته‌اند. جنایت کاران که در حق مردم و در حق زن افغانستان جنایت انجام دادند و شما دوسیه کردید، کجا شد؟ معلوم است که پنها کردند و پخش و نشر نشد. بناان؛ این نوع مدافعان حقوق زن، این نوع تشکل‌های که زیر نام زن پروژه و فن می‌گیرند، زنان را به رهایی نمی‌رسانند. اینها از حقوق واقعی زنان افغانستان دفاع نمی‌کنند، اینها فقط به‌خاطر پروژه و پول گپ می‌زنند. اگر در زمینه‌ی تربیه و تعلیم بیاییم، بازهم قصه پروژه‌ای است. چرا گام‌های بنیادی بر داشته نمی‌شود که کودکان کشور درست درس بخوانند. پروژه‌های که برای ارتقای ظرفیت راه‌اندازی می‌شود به خاطر حیف و میل کردن پول است. چهره‌های تکراری و پول‌گیری‌های دوامدار که هیچ تغییری در جامعه رونما نمی‌شود. ما باید از زنان آیسلند بیاموزیم، باید از زنان کوبانی بیاموزیم، ما باید از زنان فلیطین بیاموزیم که اینها چطور به خاطر حقوق خود ایستادگی می‌کنند. حتی حاضر به جان‌فشانی هستند زیرا رسیدن به حقوق بدون فداکاری و بدون خودگذری امکان ندارد.
آیا چنین تشکل و انسجام که شما می‌گویید وجود دارد؟ اگر از زنان که به گفته شما سمبولیک و دست‌نشانده‌اند، بگذریم، شما برای تغییر وضعیت زنان چکار کردید؟
همیشه گفتیم که نهادها، انجمن‌ها، افراد و شخصیت‌های که از حقوق زنان دفاع می‌کنند، باید کارها بنیادی کنند. تلاش ما هم همین بوده، زنان با وجود که همواره مورد حمله و ضربه قرار گرفته‌اند، سانسو شده‌اند، صدای شان خاموش گردیده و نشنیده نشده‌است. به طور مثال هر گاه که صدا بلند کردیم تا قاتلان فرخنده به جزای اعمال شان برسند، حتا مطبوعات صدای مان را نشر نکردند. وقت سیگار از وجود مکتب‌های خیالی پرده برداشت، اصلن موضوع فراموش شد. اما کارهای پروژه‌ی بسیار بازتاب داده می‌شود. این یعنی بر رسانه‌ها، بر فضای حاکم جامعه و بر همه‌جا، حلقه‌های جنایت‌کار تسلط دارند. ما از آدرس حزب همبستگی با وجود چالش‌های فراوان، تلاش کردیم تا تغییر به وضعیت زنان رونما شود. کمیته‌های روستایی ساختیم تا بتوانیم زنان را از حقوق و مسؤولیت‌های شان آگاه سازیم. بتوانند با آگاهی به زندگی شان بپردازند. من شخصن همیشه تلاش کردیم که صدای واقعی و غیر سانسور شده‌ی زنان افغانستان باشم. از عدالت و آزادی زنان حرف بزنم و دفاع کنم. هیچ‌گاه در برابر هیچ زورمندی تسلیم نشده‌ام. همواره تلاش کردم تا در برابر تبعیض، تعصب و بی‌عدالتی‌ها بی‌ایستم. اما هستند زنان که به فرمایش امریکا و حکومت دست‌نشانده‌اش می‌رقصند. این زنان فکر می‌کنند بدون حمایت آنان هیچ هستند. از این طریق پروژه‌ها را می‌گیرند و حیف و میل می‌کنند. نمونه بارز آن پروژه پروموت است. قرار بود 50 هزار زن را حمایت و کمک کند، ولی تنها 50 زن که در حلقه‌ی رولا غنی زن اشرف غنی بود، کمک شد و تمام. میلیون‌ها دالر را در این پروژه حیف و میل کردند. هیچ کاری بنیادی که بتواند تغییری در وضعیت زنان بیاورد، صورت نگرفت.
بانو غفار در پایا اگر پیامی دارید، بفرمایید.
پیام من به زنان افغانستان این است که ما باید متحد و منسجم شویم، ما باید برای آگاهی تمام زنان افغانستان کار کنیم و در عمل گام‌های جدی برداریم، این سکوت را بشکنیم و با صدای آزادی‌خواهی، عدالت‌خواهی و استقلال‌طلبانه را بلند کنیم. هیچ جامعه‌ی بدون حضور و نقش زنان ساخته نخواهد شد. پس زنان نقش و اهمیت حضور شان را باید درک کنند.

همچنان بخوانید

عید زنان

مردان عید دارند و زنان پاک‌کاری

5 حمل 1402
خودکشی خواهرم باعث بیداری خانواده شد

خودکشی خواهرم باعث بیداری خانواده شد

5 حمل 1402
موضوعات مرتبط
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
ازدواج اجباری در بدل قرض پدر
گزارش

پدرم مرا در بدل قرضش به شوهر داد

25 حوت 1401

پدرم بی‌کار بود، مدت‌ها می‌شد که کار نمی‌کرد و درآمدی نداشت. نه نفر در خانه نان‌خور بودیم و فقط پدرم نان‌آور بود. ما چهار خواهر و چهار برادر بودیم که با پدر و مادرم یک‌جا ده نفر...

بیشتر بخوانید
 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد
هزار و یک شب

 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد

27 حوت 1401

خاله‌ی صدیقه زمانی‌که متوجه شد میان صدیقه و شریف تفاوت‌های فکری وجود دارد و شریف اندکی از صدیقه ناراضی است، از این فرصت استفاده‌ کرد تا آن‌ها را از هم دور بسازد و این پیوند...

بیشتر بخوانید
نامادری
هزار و یک شب

نامادری

2 حوت 1401

مادرم که فوت شد، پدرم ازدواج مجدد کرد. زندگی ما از این رو به آن رو شد. نامادری‌ام تا که اولاد‌دار نشده بود با ما خوب رویه می‌کرد. اولاددار که شد رویه‌اش تغییر کرد.

بیشتر بخوانید
ازدواج زیر سن
هزار و یک شب

در چهار سالگی مرا به شوهر دادند

15 حوت 1401

نمی‌دانستم که شوهر دارم. اولین بار پدرم برایم گفت که وقتی چهار ساله بودم او مرا به شوهر داده و به نام پسر کاکایم کرده است.

بیشتر بخوانید
صابره
هزار و یک شب

سرنوشت صابره؛ از میز مطالعه به دود آشپزخانه

2 حمل 1402

صابره، 17 ساله، تازه امسال مکتب را به پایان رسانده است. در حالیکه هنوز با اعتماد به نفس می‌گوید لیسانس خود را از یک دانشگاه معتبر بین‌المللی خواهد گرفت، احساس می‌کند وضعیت کشور او را به سوی قفس تنور و آشپزخانه می‌راند.

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00