محمدامین رشادت
یکم؛ افغانستان به لحاظ فرهنگی یک جامعهی سنتی و مردسالار است که گاهی از آن به عنوان «پدرسالار کلاسیک» نام برده میشود. طبق گزارش واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان، این کشور، بخشی از کمربند مردسالاری کلاسیک به حساب میآید که در آن مردان از حمایت وسیع ساختارهای اجتماعی برای تسلط بر زنان بهرهمند هستند. با وجود تلاشهای که برای توزیع منصفانه قدرت در میان مردان و زنان جریان دارد، مردسالاری کلاسیک، عناصر اقتدارطلب و تمامیتخواه را برای مردان ارشد کماکان حفظ کرده است. به نظر میرسد افزون بر همه انسداد و تصلبی ناشی از ساختارهای مردسالار، نسل جدیدی از زنان در دو دههی اخیر رشد و ظهور کردهاند که در مقایسه با گذشته از تمایزات و تفاوتهای زیادی برخوردارند و در صورت هماهنگی و همپذیری آنان این ظرفیت و پتانسیل وجود دارد که در شرایط مختلف و متفاوت از حریم و حرمت و حقوق خود دفاع نمایند.
دوم؛ مردسالاری نوع خاصی از ساختار خانوادگی، اجتماعی و سیاسیست که بر نظام حقوقی و ارزشی ویژه و شیوهی متمایزی از سازماندهی اقتصادی استوار است که در آن مردان به صورت آشکار و نهان بر زنان سلطه دارند. مردسالاری همچنان که انگلس توصیف کرده است، نه تنها از نظر تاریخی نخستین ساختار تسلط و انقیاد به شمار میآید؛ بلکه به عنوان فراگیرترین و ماندگارترین نظام نابرابری تداوم پیدا کرده و به صورت بنیادیترین الگوی اجتماعی مسلط در آمده است. در این شیوه معمولن پدر در رأس هرم قدرت قرار میگیرد و زن به عنوان جنس دوم نگریسته میشود. بنابراین؛ بارزترین خصوصیت نظام اجتماعی و فرهنگی در افغانستان، مردسالاربودن آن است. این ویژگی در طول سالیان متمادی از یک نسل به نسل دیگر انتقال یافته و بازتولید شدهاست که شکل فراگیر و عمومی به خود گرفتهاست. مردسالاری به مثابهی یک ساختار نهادینهشده، ریشههای عمیقی در فرهنگ و سنت قبیلهای و حتی شهری این کشور داشته و در ابعاد وسیعی نمود و تبلور یافتهاست.
سومغ با سقوط رژیم طالبان و شکلگیری نظام دموکراتیک در کشور، فصل جدیدی از تغییرات برای زنان افغانستان پدید آمد و زمینهها و فرصتهای بیشماری برای زنان ایجاد گردید. برخی از این فرصتها تأثیرات عمیقی بر زنان گذاشتهاست. حکومت برآمده از ارادهی جامعه جهانی و حمایتهای بیدریغ آنان در زمینههای مختلف، سطح آگاهی عمومی زنان را افزایش داده و تعدادی از زنان کشور، با استفاده از فرصتهای موجود به کنشگران فعال در حوزه جنسیت، سیاست، هنر و فرهنگ تبدیل گشتهاند که هم اکنون بخشی از کمربند حفاظتی دموکراسی را این زنان به عهده دارند و مانع جدی برای افراطگرایی تلقی میشوند. این مجموعه از زنان در فضای کنونی در لایههای مختلف اجتماعی حضور دارند. نماینده پارلمان، وزیر و معین، نویسندگان جراید، گویندگان تلویزیون، شرکتکنندگان در بحثهای اجتماعی و سیاسی، سازماندهندگان اعتراضات و مجموعن تیپ و قشر نوین از زنان ظهوریافته که این توانایی را دارند تا از حقوق و دستآوردهای دو دههی اخیر خود حفاظت و حمایت کنند. مجموعن این زنان دارای ویژگیهای ذیل هستند:
1) این زنان حداقل دارای دو ویژگی میباشند. نخست اینکه از تحصیلات بالای نسبت به دورههای گذشته برخوردارند و دوم اکثر شان در خارج از مرزهای افغانستان و یا در داخل کشور مدارج علمی خود را طی کردهاند و با زمان و شرایط ملی و بینالمللی آشنایی کافی دارند؛
2) این زنان تجربههای مبارزاتی گذشته زنان و عوامل فرودستی آنان را در اختیار دارند و از فراز و فرودهای جایگاه زنان در نظامهای سیاسی مطلعاند؛
3) این زنان نسبت به زنان گذشته از ارتباطات گستردهتر با جهان خارج برخوردار هستند؛ این در حالیست که زنان در گذشته حتی با کشورهای همسایه هم ارتباطی نداشتند؛
4) این زنان برخلاف جریانهای سابق، از حمایتهای جامعه جهانی و نهادهای بینالمللی نیز برخوردار هستند، چیزیکه در گذشته، چنین فرصتی را کمتر در اختیار داشتند؛
5) این زنان با زبان جهانی آشنایی دارند و در بسیاری از کنفرانسهای بینالمللی حضور مییابند و با زبان خودشان سخن میگویند؛
6) این زنان از موضع سنتگرایان نسبت به زنان نیز واقفاند؛ زیرا از حضور دوبارهی طالبان در قالب طرح صلح دلواپس و نگران بوده و تلاش میکنند صدای زنان در فرایند صلح شنیده شود و دستآوردهای دو دههی اخیر زنان مورد معامله قرار نگیرد؛
7-این زنان از روحیه انتقادی بالای برخوردار هستند و نسبت به نابرابریهای جنسیتی و سایر نابرابریها نگرش اعتراضی و اصلاحی دارند.
چهارم: سرانجام اینکه زنان در شرایط کنونی نیازمند همآهنگی، همسبتگی و ایجاد صدای واحد است. ضرورت این همآهنگی و همبستگی در در حال حاضر بیش از هر زمان دیگر احساس میشود، زیرا زنان در سیاستهای جامعهی جهانی و امریکا در حاشیه قرار گرفته و کمکهای مالی و معنوی آنان به تدریج رو به کاهش است. از سوی دیگر؛ گفتگوهای صلح میان جمهوری اسلامی افغانستان و طالبان به صورت جدی دنبال میشود و احتمال اصلاح و تغییر در قانون اساسی و نظام سیاسی هم وجود دارد، بنابراین؛ زنان توانمند و آگاه کشور بادرک شرایط موجود، باید دلواپس دستآوردهای دو دههی اخیر در حوزهی زنان باشند و در جهت ایجاد همآهنگی و انسجام، همراه و همصدا شده و تلاش نمایند تا حقوق و مطالبات زنان در فرایند گفتگوهای صلح نادیده گرفته نشود.
زنی بهخاطر پسرش، شوهر بیاحساس و بیمسئولیتش را تحمل میکند
هفت سال قبل، پدر لیلا میخواست رئيس شورای علما در منطقۀ خود شود، برای اینکار رأی بیشتری نیاز داشت و فقط به ریاست فکر میکرد. عزم خود را جزم کرده بود که از هر طریقی...
بیشتر بخوانید