لعل محمد دوراندیش
با فرارسیدن هشت مارچ خاطرهای از دوران کودکیهایم در خصوص نگاه از بالا به پایین مردان محلهمان نسبت به زنان به یادم آمد و تازه به مفهوم و معنای اصطلاحات مروجی که آن زمان در برابر زنان به کار برده میشد، پی میبرم. به یاد دارم هرازگاهی خانمها نسبت به بعضی از تصامیم شوهرانشان و یا مردان خانه که دقیقن میدانستند عملی کردن این تصمیم به نفع خانواده نیست و یا حد اقل میخواستند به عنوان یک عضو خانواده و انسان آزاد، مانند انسانهای دیگر، نظرشان را در خصوص یک موضوع مشترک خانوادگی داشته باشند؛ متأسفانه مردان بدون اندک توقف و مکثی در برابر این نظر و یا اعتراض خانمها، با شدیدترین لحن و با گفتن جملهی «زن هستی در خانه باش!» محکوم میشدند؛ نگاه و برخوردی که متأسفانه در تمام افغانستان عمومیت دارد و زنان از این دریچه همواره محکوم شدهاند و تمام حقوق انسانیشان سلب شدهاست. با توجه به این، با نگاهی به سرنوشت زنان در تاریخ، به این امر مهم دقیق پی میبریم که زندگی سیاسی-اجتماعی و خانوادگی زنان در طول تاریخ، با فراز و فرودها و خم و پیچهای فراوانی همراه بوده است و اکثرن با نگاهی از بالا به پایین، جایگاه زنان در خانوادهها و جوامع تعیین میشدهاست. متأسفانه با نگاهی به وضعیت اجتماعی زنان در شرق و غرب و حتا خانواده و قریهی خود، مفهوم زن بودن را جنس دوم پیدا میکنیم. افلاطون با وجود این که از برابری زنان و مردان در تمام امور پشتیبانی میکرد؛ اما نگاه جنس دومی نسبت به زنان داشت و همیشه شکر میکرد که زن آفریده نشدهاست. همچنان ارسطو فیلسوف دیگر یونان که از زمانهای خود سخت متأثر بود، باور داشت که زن ناقص بوده و هنگامی که طبیعت از زایدن مرد عاجز ماند، زنان را آفرید. خوشبختانه، بعد از یک مبارزهی طولانی و نفسگیر، مسألهی زنان به یک گفتمان غالب و کلان تبدیل شد و امروزه همهی سیاسیون، نظریهپردازان و جامعهشناسان به این اعتقادند که زنان را نمیشود نادیده گرفت. از این جهت، زنان و جایگاه آنان در سیاست و جامعهشناسی جدن مورد بحث قرار گرفته است. از همین رو است که دالامانت به نقل از نویسندهی کتاب جامعهشناسی زن، تأکید میکند که زن سنت خانواده محور، محافظهکار و غیر سیاسی، به یک افسانه تبدیل شدهاست. بدون شک افسانهشدن و جاباز کردن زنان و تبدیل شدن حقوق سیاسی و اجتماعی آنان به یک گفتمان غالب، کار ساده و آسانی نبوده؛ بلکه افسانهشدن زن در ادبیات سیاسی و اجتماعی ناشی از مبارزات حقطلبانه و قربانی دادن آنان در طول تاریخ بودهاست. بناان؛ نقطهی این تحول در سرنوشت سیاسی و اجتماعی زنان در جهان، بر میگردد به هشت مارچِ سالِ 1906 که زنان کاگر دست به اعتراض زدند؛ روزی که سالها بعد از اعتصاب و اعتراض و قربانی دادن زنان شیکاگو و نیویورک نسبت به شرايط سخت کاری و غير انسانى و دستمزد كم كارگران زن كه در یک کارخانهی بزرگ پوشاک در اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم همراه با مردان در كشورهاى صنعتى وارد بازاركار شده بودند، اعتراض کردند و سرانجام محکوم شدند و به جرم هبستگی و دادخواهی برای زنان و تأمین عدالت، به آتش کشیده شدند. بناان؛ هشت مارچ به پاس این ایستادگی و مبارزات بر حق زنان، به عنوان روز جهانی زن (روز همبستگی زنان) از طرف سازمان ملل شناخته شد. از این جهت، هشت مارچ را میتوان رستاخیزی برای دادخواهی زنان در جهان دانست؛ روزی که زنان محکوم شده نشان دادند که نمیخواهند دیگر محکوم باشند و زیر بار استبداد نگاههای زنستیزانه کمرشان خم باشد. با توجه به این، هشت مارچ را باید گرامی داشت. گرامیداشت از هشت مارچ پیام خوبی دارد؛ یعنی تجلیل و گرامیداشت از هشت مارچ، نسل امروزی را نسبت به یک واقعهی تلخ تاریخی و سرنوشت سیاه و به آتشکشیدن زنان، آگاه میسازد و ذهنیتهای منفی حاکم جامعه را نسبت به هشت مارچ و دفاع از حقوق حقهی زنان، تغییر مثبت میدهد. از سوی دیگر، هشت مارچ حکایت از مبارزات سخت و دشوار زنان در برابر بیعدالتی و ستم دارد که این را میتوان سرآغاز مبارزه با ستم بر زنان و روز عدالتخواهی برای آنان دانست. تجلیل و گرامیداشت از هشت مارچ، بیانگر تجدید پیمان با زنان و دادخواهی برای آنان میباشد. کسانیکه این روز را گرامی میدارند، بدین مفهوم است که به زنان و انسان ارجگزاری میکنند.
زنی بهخاطر پسرش، شوهر بیاحساس و بیمسئولیتش را تحمل میکند
هفت سال قبل، پدر لیلا میخواست رئيس شورای علما در منطقۀ خود شود، برای اینکار رأی بیشتری نیاز داشت و فقط به ریاست فکر میکرد. عزم خود را جزم کرده بود که از هر طریقی...
بیشتر بخوانید