نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

هنگامه‌های دردآلود

  • نیمرخ
  • 5 حمل 1399

هدا خموش
باد تند تند به وزیدن شروع کرده بود، باران بی‌اختیار هنگامه می‌کرد. صدای خش خشِ پاهای برگِ پاییزی به‌همه جا پیچیده بود. پرندگان از این‌سو به آن‌سو می‌پریدند و به پرواز آمده بودند. صدای شیون زنِ زجر کشیده‌ای به گوشم می‌رسید که چنگ انداخته بود به بالش و بی‌اختیار چمپاتمه زده بود به گوشه‌ای از تخت خوابِ بهم ریخته و درهم رفته‌اش. لباس‌های تا رفته، لوازم پاشیده و غذای نیمه خورده و سرد شده‌اش یک‌ طرف و ‌طرف دیگرصورت‌اش کبود شده بود حلقه‌ی تیره‌ای دورِ چشمش جا افتاده بود، موهای ژولیده‌اش با اشک و خون به‌هم پیچیده بودند و گلویش از بغض در هم فشرده می‌شد. اشک‌هایش بی‌امان می‌ریخت. هراس و نشانه‌های لت و کوب‌ به تن‌اش خانه کرده بود و جای چوب و چماق‌های سنگین روی دست و پاهایش به روشنی آفتاب دیده می‌شد.
دستم را که به سرش بردم با فریاد بلند از جایش پرت شد و با تکرار گفت: «بس است به لحاظ خدا بس است!» و من با همان گلوی بغض کرده و اشک‌های که از چشمانم جاری بود بغلش کردم و فریاد کشیدم من ام من، نترس! به آغوش گرفتم‌اش و هردو فریاد کشیدیم و اشک ریختیم. او برای دردهایش و من برای زخم‌های که جلد لطیف و ظریف‌اش را گود رفته بودند. لحظه‌ای بعد از آغوش‌ام دور شد و هر دو دست‌هایم را گرفت و بوسید و به چشم‌های اشک‌آلودم خیره شد و با قاه قاه بلندی خندید و من با عجله دست‌هایم را رها کردم و مات و مبهوت روی زانوهای قات شده‌ام خشک‌ام زد. هنوز نمی‌دانستم برای چه و چرا این‌گونه اشک‌آلود و پر از درد می‌خندد ولی او سکوت می‌کرد و با صورت پهن و استخوانی و چشم‌های درشت و بینی کوچک‌اش با وحشتی که در چهره‌اش بود می‌خندید. بغض‌اش کوه بزرگی گشته بود، اشک‌هایش فوران می‌کرد و لب‌های کویر شده‌اش از درد فریاد می‌کشید و با تکرار می‌گفت: این خنده‌ها خنده‌ی درد اند، خنده‌ای زخم‌های گود رفته در تن و بدنم‌اند که زمان و تقدیر برایم رقم زده و مرا با تمام قدرت‌ام خم کرده‌است. دوباره بغضم ترکید و بغلش کردم، به‌راستی اگر برای دردهای‌مان نخندیم چه خواهیم شد؟ به کجا خواهیم رفت؟ و چه‌قدر زجر دیگر خواهیم کشید؟

همچنان بخوانید

نوروز با یک «سین»

نوروز با یک «سین»

1 حمل 1402
نوروز مبارک

نوروز مبارک!

1 حمل 1402
موضوعات مرتبط
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد
هزار و یک شب

 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد

27 حوت 1401

خاله‌ی صدیقه زمانی‌که متوجه شد میان صدیقه و شریف تفاوت‌های فکری وجود دارد و شریف اندکی از صدیقه ناراضی است، از این فرصت استفاده‌ کرد تا آن‌ها را از هم دور بسازد و این پیوند...

بیشتر بخوانید
فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود
هزار و یک شب

فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود

23 حوت 1401

یاسمن را به ظاهر دادند و در بدلش خواهر ظاهر را به برادر یاسمن گرفتند. هرچند یاسمن از بودن و ازدواج با ظاهر خوشحال بود، اما ظاهر از این ازدواج راضی نبود و یاسمن را نمی‌خواست. او...

بیشتر بخوانید
ازدواج اجباری در بدل قرض پدر
گزارش

پدرم مرا در بدل قرضش به شوهر داد

25 حوت 1401

پدرم بی‌کار بود، مدت‌ها می‌شد که کار نمی‌کرد و درآمدی نداشت. نه نفر در خانه نان‌خور بودیم و فقط پدرم نان‌آور بود. ما چهار خواهر و چهار برادر بودیم که با پدر و مادرم یک‌جا ده نفر...

بیشتر بخوانید
نامادری
هزار و یک شب

نامادری

2 حوت 1401

مادرم که فوت شد، پدرم ازدواج مجدد کرد. زندگی ما از این رو به آن رو شد. نامادری‌ام تا که اولاد‌دار نشده بود با ما خوب رویه می‌کرد. اولاددار که شد رویه‌اش تغییر کرد.

بیشتر بخوانید
ازدواج زیر سن
هزار و یک شب

در چهار سالگی مرا به شوهر دادند

15 حوت 1401

نمی‌دانستم که شوهر دارم. اولین بار پدرم برایم گفت که وقتی چهار ساله بودم او مرا به شوهر داده و به نام پسر کاکایم کرده است.

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00