نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

از تعاریف سازش‌گرایانه‌ی “زن خوب بودن” خود را رها سازیم‌

  • نیمرخ
  • 30 حمل 1399
مریم سپهر

مریم سپهر
در سرزمینی که امنیت زنان در فضای حقیقی معنایی ندارد و روزانه صدها زن از خشونت‌های  جنسی، خانوادگی، روانی و اقتصادی رنج می‌برند و زیر فشار، لت و کوب، تجاوز، سنگسار، تهدید، خودسوزی، اسیدپاشی، ترور و… می‌میرند، می‌سوزند و تکه تکه می‌شوند، بی‌آنکه دادخواهی شود، مجرمان‌شان مجازات شود و از حقوق انسانی‌شان دفاع گردد؛ امنیت‌شان در فضای مجازی چه جایگاه و مفهومی می‌تواند داشته باشد!؟
زنان همان‌طور که در فضای حقیقی هویت‌شان نادیده گرفته می‌شود، ارزش و حقوق انسانی‌شان پامال می‌گردد و به عنوان جنس دوم پذیرفته شده‌اند، در فضای مجازی نیز به همان نسبت و گاهی چه بسا بیشتر با انواع خشونت‌ها دست‌وپنجه نرم می‌کنند. آزارهای که اثرات مخرب و جبران‌ناپذیر در دراز مدت بر سلامتِ ذهن و روان و رفتار آن‌ها به جا می‌گذارد.
در نگاهی کلی زنان افغانستان در صفحات مجازی که رایج‌ترین آن فیس بوک است، به دو صورت ظاهر می‌شوند؛ دسته‌ی اول زنانی با نام‌های مستعار و پروفایل‌هایی با تصاویر کاذب و غیر واقعی‌. این دسته تعداد کاربران بیشتری دارد که اکثرن به دلیل محدودیت‌های خانوادگی و اجتماعی و حس ناامنی ترجیح می‌دهند یا مجبورند، این‌گونه ظاهر شوند. دسته‌ی دوم زنانی هستند که با هویت حقیقی و تصاویر خودشان ظاهر می‌شوند. اینها معمولن از اقشار تحصیل کرده، فرهنگ‌یان، شاعران، هنرمندان، داکتران، مهندسان، اقتصاد دانان، حقوق دانان، نویسندگان، فعالان مدنی و حقوق زن و کسانی که جسارت یا فرصتِ ظاهر شدن با هویت اصلی شان را دارند یا بدست آورده‌اند.
به تجربه شخصی من؛ نخستین مرتبه‌ی که آزار و اذیت فضای مجازی را تجربه کردم، چند سال پیش بود. زمانی‌که کاملن آگاهانه پروفایل فیس بوکم را که همیشه با چادر بود، با عکس سر برهنه‌ام عوض کردم. زیرا از یک زمانی به بعد دریافتم تن و پوشش یک زن، جدی‌ترین خطِ مبارزه یک زن است. آری، این یک تکه پارچه بیجان وقتی روی سرت نباشد، هر جا می‌تواند برایت دردسرساز و پرچالش شود و این من هستم که باید در این مورد تصمیم بگیرم.
وقتی عکس جدیدم را پست می کردم انتظار عکس العملی‌های متفاوتی را داشتم و همین‌طور هم شد. همین‌که عکس سر برهنه‌ام پست شد، تعدادی از مردان ناشناس درخواست‌ها و پیام‌های دوستی فرستادند و تماس می‌گرفتند‌. انگار برهنگی سرِ من، اعلام آمادگی برای نوش‌جان شدن توسط آنان بود. نظرات متفاوتی پای عکسم دریافت کردم. بعضی ستایشم کردند و بعضی نکوهش. گفتند: از مریمی‌که ما می‌شناختیم چنین توقعی نمی‌رفت و از این حرف‌ها فروان. اما نظرات آنها آنقدر برایم مهم نبود و دشواری کار زمانی بود که حرف به فامیل‌های نزدیک رسید.‌
کاکای بزرگم که چند پسر قلدر و غیرتی دارد، از این موضوع خبردار شد و کاکایم با تماس تلفنی احضارم کرد‌. همین‌که به خانه‌‌ی‌شان رسیدم متوجه شدم دختر کاکایم که یکی از همان کاربران جعلی با تصاویر دیگران است، جریان را با آب و تاب تعریف کرده و عکسم را برایشان نشان داده‌است. پسر کاکایم در حویلی تا چشمش به‌من خورد با حالتی حق به‌جانب و صاحب اختیار رو به‌من گفت: ما عزت و آبرو داریم مردم چه خواهند گفت؟ ضرور بود موهایت را به ملت نشان بدهی. من با ناراحتی تمام در حالی‌که باسرعت از کنارش رد شدم گفتم: آبرویی که در گرو تارهای موی من باشد، همان بهتر که نباشد و داخل اتاق رفتم. کاکایم که بزرگ‌تر از پدرم هست و به‌قول پدرم بسیار به گردن ما حق دارد، در اتاق منتظر من نشسته بود. حس شخصی را داشتم که ناگهان به دادگاه برای بازجویی احضار شده و جرم بزرگی هم مرتکب شده‌است. بعد از کلی استیضاح، سرزنش و نصیحت از من خواست هرچه زودتر عکسم را بردارم و من با دلایلی که داشتم هرچه تلاش کردم نتوانستم او را قانع کنم. چون تحت فشار زیادی قرار داشتم با گفتن کلمه «چشم» درِ بحث را بستم و از خانه‌ی‌شان بیرون شدم.
آن شب، تمام شب خوابم نبرد و به این فکر‌ می‌کردم در‌ برابر این برخوردها چه تصمیمی بگیرم و اگر مخالفت کنم چه عواقبی خواهد داشت؟ به‌خودم قول دادم نباید عقب بکشم. من باید به‌خودم و همه ثابت می‌کردم حق انتخاب پوشش دارم و این انتخاب من است. فردای آن روز اولین کاری که کردم تمام نزدیکان جنجالی را از فیس بوک بلاک کردم و چند وقتی از رفتن به خانه کاکا و روبه‌رو شدن با آنها نیز خود داری کردم تا این‌که رفته رفته این جریان فروکش کرد و آب از آسیاب افتاد.
دومین تجربه‌ام از آزار در صفحات مجازی در ماه دسامبر سال ۲۰۱۹ بود.‌ وقتی به اصرار دوستم که رییس اولین مدلینگ اجنسی در افغانستان است، در رقابت مدلینگ اشتراک کردم. از آن‌جایی که نخستین دور رقابت مدلینگ بود و بانوان نظر به درک و تصویر نادرست از مدلینگ  کمتر اعتماد می‌کردند تا درآن برنامه اشتراک کنند، پذیرفتم تا در این رقابت فقط با انگیزه‌ی تشویق بانوان و ایجاد اعتماد به اجنسی اشتراک کنم. با آنکه علاقه‌ای به مدلینگ ندارم، آموزش‌ندیده بودم و لباس نیز آماده نکرده بودم، شب قبل از برنامه تصمیم به اشتراک گرفتم. درآن رقابت ۶۰ مدل مرد و ۵ مدل بانو اشتراک کردند و در انتخاب پوشش همه کاملن آزاد بودند. من تصمیم گرفتم با سر برهنه، پیراهن بلند و آستین‌دار و با کمی آرایش در مقابل تمام اشتراک کنندگان و رسانه‌ها «کت ‌واک» کنم. می‌دانستم این کار سر وصدای زیادی برپا خواهد کرد، اما این چالش را به جان خریدم.
دقیقن به یاد دارم وقتی روی فرش قدم می‌زدم چگونه مهمانان مرد دقیق سرتاپایم را ورانداز داشتند. نگاه شهوت‌آمیز و هوس‌آلودشان را روی گردنم که برهنه بود و سفیدی‌اش بیشتر به چشم می‌خورد، حس می‌کردم و مرا حین قدم زدن ناآرام و مضطرب می‌کرد. قلبم به شدت می‌تپید. احساس بدی داشتم. حس می‌کردم دارند با چشم‌های‌شان تمام تنم را زیر دندان‌های‌شان می‌جوند. می‌خواستم نمایش زودتر تمام شود و از نقطه دیدِشان خارج شوم.
همین که «کت واک» من تمام شد، فوری به منزل بالای هوتل رفتم و چند نفس عمیق کشیدم تا کمی راحت شوم. دوستم به تعقیب من بالا آمد و پرسید خوبی؟ گفتم خوبم و بعد کلی از اعتماد به نفس و جسارتم تعریف کرد. دلم می‌خواست سالون را ترک کنم، اما نباید میدان را خالی می‌کردم. در کشمکش با افکارم بودم که نامم را در مایک صدا زدند. برای اعلام نتیجه احضار شدم. نامم در لیست ۱۰ مدل برتر بود و سرتیفیکت بهترین بانوی استایلش سال ۲۰۱۹ را از خود کردم.
فردای آن روز تمام فیس‌بوک خبر نمایش مدلینگ بود و از بین آن همه اشتراک کننده، عکس من و دو بانوی دیگر سر خط خبرها بود و در صفحات مجازی دست بدست می‌شد. بار دیگر با موجی از فحش‌ها، توهین‌ها و الفاظ زشت روبه‌رو شدم. افراد ناشناسی مرا در گروه‌هایی که حرف‌ها و فیلم‌های سکسی رد و بدل می‌شد، اضافه می‌کردند و حتی به مسنجرم این‌گونه فیلم‌ها را می‌فرستادند.
بدتر از همه چند تن از افراطیون مذهبی با نشر عکس ما سه نفر و پست‌های بلندبالا از ما با عناوینی همچون؛ گمراه شدگان، دین‌ستیزان، ترویج کنندگان پروژه‌ی‌ آمریکا، انگلیس و غرب به فساد و فحشاو…  یاد می‌کردند و با جملات‌شان تلاش به تحریک و شوراندن مخاطبان صفحه‌های مجازی داشتند. از آنجایی که نفوذ مذهبیون بر توده‌های مردم فروان است، پست‌های‌شان تقریبن بیش از ۱۰۰ بار نشر شده بود و پای آن دیدگاه‌هایی با الفاظ رکیک نوشته شده بود.
به یاد دارم تا حدود سه هفته، تحت فشار روانی بسیار شدیدی قرار داشتم و چند فرد ناشناس شب و روز از آدرس‌ها و شماره‌های مختلف با من تماس می‌گرفتند، اذیتم می کردند و پیشنهاد سکس و پارتی‌های آن‌چنانی می‌دادند. ازین رو، چند روز حساب فیس‌بوکم را غیر فعال کردم و با هم‌کاری یکی از دوستان در وزارت داخله و شریک کردن مشخصات‌شان، چندی بعد همه چیز دوباره به روال عادی برگشت.
متأسفانه نبود سیستم نظارتی و عدم پیگرد قانونی، عدم تعدیل قانون اساسی کشور درباره‌ی زنان،  سکوت و چشم پوشی خود بانوان، عدم استقلال مالی بانوان، رواج فرهنگ و سنت‌های ناپسند و نادرست، تربیت نادرست، نفوذِ مذهبیون بر زندگی مردم عام و جامعه مردسالار، ناآگاهی زنان از حقوق انسانی‌شان و… سبب شده‌است، افراد سودجو بسیار به آسانی به خود حق بدهند از آدرس‌های مستعار و یا واقعی به توهین، تحقیر، تهدید، اخاذی، استفاده‌جویی، حتک حرمت و تلاش به تخریب و ترور شخصیت یک بانو دست بزنند و سعی کنند زنان را از فعالیت‌های‌شان دور رانده، بدنام و خانه‌نشین کنند.
راه حل اول؛ برای این‌گونه آزارها می‌تواند ایجاد یک شماره تماس باشد که توسط تیمِ متعهد و آگاه پشتیبانی و رسیدگی شود تا در صورت ایجاد چنین اعمال، تیم مورد نظر فورن وارد عمل شود.
راه حل دوم؛ بازنویسی و تعدیل قانون درباره‌ی حقوق زنان است. قانون‌های نافذه در کشور در بسیاری از موارد به سود مردان و با نگاه مردسالارانه وضع شده‌است. زیرا توسط حقوق دانان و قانون‌گذارانی مرد نوشته و تطبیق می‌شوند. در ایجاد قانون‌های مربوط به زنان، زنان باید دخالت مستقیم داشته باشند؛ زیرا این زنان هستند که می‌توانند قانون‌ها را از حالت مردسالارانه و مستبدانه به نفع حقوق انسانی زنان تغییر دهند.
راه حل سوم؛ زنانی‌که به نمایندگی از زنان در پارلمان افغانستان یا پست‌های کلیدی حکومت گماشته می‌شوند، نظر به شایسته‌سالاری انتخاب شوند، جایگاه خود را درک کنند و از نقش سمبولیک به یک نقش عمل‌گرا تبدیل شوند؛ برای ارتقای ظرفیت، بهبود وضعیت زنان و کاهش خشونت‌ها، راه‌کارها و طرح‌های بلندمدت و بنیادی داشته باشند و این را رسالت خود بشمارند و متعهدانه در راستای آن گام بردارند.
ما زنان باید توانمند و متحد شویم، حرف بزنیم، از تجارب و احساسمان بنویسیم،  صدای‌مان را بلند کنیم، فریاد بزنیم، اعلام نارضایتی کنیم، از حق مان نگذریم و از این بخشندگی افراطیِ زنانه و سازشگرایانه که به عنوان تعریف‌های «زنِ خوب» به ما آموخته‌اند خود را رها سازیم.
در صورت ایجاد خشونت، تلاش کنیم تا به دادگاها و نهادهای حقوق بشر رجوع کنیم. با فعالان حقوق زنان، یا با یک وکیل آگاه مشورت کنیم. توسط کمره‌ی مبایل خود سند جمع‌آوری کنیم. نباید از افشاکردن مجرمان و جنگیدن برای به‌دست آوردن حقوق مان بهراسیم. گاهی صدای‌مان به سختی شنیده می‌شود، اما این نباید دلیل تسلیمی و به عقب راندن مان باشد. به‌دست آوردن حق، مبارزه و گاهی تاوان می طلبد.
تا زمانی‌که در قبال خشونت‌ها سکوت کنیم، به اندازه شخص مجرم مقصریم. فرقی نمی‌کند دیگران چه قضاوتی درباره‌ی ما کنند، مهم این است‌که من به عنوان یک انسان، عزت نفس دارم و درحقم جفا صورت گرفته به دادخواهی برخیزم و از حقم، از خودم، از روح، روان و جسمم که آسیب دیده، چشم پوشی نکنم.
ما خود شاهدیم هرچه بیشتر سکوت کردیم، بیشتر بر ما تاختند و زیر پاها‌ی‌شان لگد مال کردند‌ و هرچه گذشت و صبوریِ مصلحت اندیشانه در پیش گرفتیم، بی‌حیایی‌شان فزونی یافت و دست‌شان در ظلم و خشونت درازتر شد. صدای‌تان را بلند کنید، جهان صدای‌تان را خواهد شنید و پاسخ خواهد داد. به خود باور داشته باشید.

همچنان بخوانید

صدیقه مشتاق

صدیقه مشتاق: «طالبان برای باج‌گیری از غرب، زنان را گروگان گرفته‌اند»

15 جوزا 1402
افغانستان در جمع گرسنه‌ترین کشورهای جهان

افغانستان در جمع گرسنه‌ترین کشورهای جهان

15 جوزا 1402
موضوعات مرتبط
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاه‌ها 1

  1. ّفرهاد says:
    3 سال پیش

    عالی و روشنگرانه! درود.

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
پدرم مرا در بدل 300 هزار افغانی به یک معتاد مواد مخدر فروخت
گزارش

پدرم مرا در بدل 300 هزار افغانی به یک معتاد مواد مخدر فروخت

13 جوزا 1402

گزارش از تمنا غفور فتانه هنگامی که تنها 16 سال سن داشت، عکس شخصی را در مقابل خودش می‌دید که به گفته دیگران قرار بود همسر زندگی‌اش شود. وی در آن سن درک واضحی از ازدواج و زندگی...

بیشتر بخوانید
زنانی مبتلا به همورویید که به جای معالجه سرزنش می‌شوند 
هزار و یک شب

زنانی مبتلا به همورویید که به جای معالجه سرزنش می‌شوند 

2 جوزا 1402

راهروها و سالن‌های انتظار شفاخانه‌های خصوصی و دولتی در شهر کابل؛ دو محیط متفاوت برای زنانِ متفاوت است.درسالن‌های انتظار شفاخانه‌های خصوصی انگار فقط زنان خوش شانسی توانستند راه یابند که از نظر اقتصادی مشکلات کم‌تری...

بیشتر بخوانید
کودک همسری
گوناگون

خاطرات عروس ۱۱ ساله

5 حوت 1401

قسمت دوم | بعد از «شب زفاف» تا هفت ماه با شوهرم همبستر نشدم. چون ترسیده بودم و شب زفاف برایم شبیه یک کابوس شده بود.تا آنجا که می‌توانم بگویم بدترین قسمت زندگیم آن شب بود.

بیشتر بخوانید
«روزهای دشواری‌ست، اما تسلیم نخواهم شد»
زنان و مهاجرت

«روزهای دشواری‌ست، اما تسلیم نخواهم شد»

6 جوزا 1402

دوهفته از آمدن مان به ایران می‌گذرد. افغانستان که بودم تصورم از زندگی در ایران چیز دیگری بود. اتاق‌های قشنگ و خوش منظر؛ صالون کلان با آشپزخانه‌ی مجهز و زیبا؛ حویلی کوچک اما با صفا و تمیز. بار...

بیشتر بخوانید
کودک همسری
هزار و یک شب

خاطرات عروس 11 ساله

5 حوت 1401

قسمت اول‌ |‌ روزی که عروس شدم هنوز به بلوغ نرسیده بودم. پوشیدن پیراهن «خال سفید» و چادر سبز گلدار مرا از بقیه متفاوت نشان می‌داد، به همین خاطر حس غرور داشتم و خود را از همه برتر...

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00