ابراهیم تولا
انسانِ در قیدِ خشونت، باید زنجیرهای درونی خویشتن را پاره کند تا در وضع زندگی او تغییر بیاید. جامعههای انسانی همواره دستخوش تغییرات هستند ولی آنکه باورهای درونیاش را تغییر ندهد، سیبهایکه باد تغییر دهنده، از درختان میپاشاند کام او را شیرین نخواهد کرد.
توسعه رابطهای مستقیم با تغییرها و تحولهای فکری یک جامعه دارد. یعنی به هر میزانی که یک جامعه به لحاظ فکری تغییر کند، به همان میزان شاهد توسعه و پیشرفت خواهد بود. اگر گاهی هم جامعه توسعه نمییابد؛ به این خاطر است که هنور سنتها و تابوها پابرجایند و نمیگذارد که نوآوری و خلاقیت، شکوفا شود. این را باید بپذیریم که ایجاد تغییرِ ارادی، یک فرایند تدریجی و زمانگیر است. زیرا عاملهای ضد تغییر همواره وجود دارند. عناصر ضد تغییر، تلاش میورزند تا شکل زندگیِ اجتماعی زنان را از تغییر دور نگهدارند و نسبت به تغییر زنان از خود حساسیت و مخالفت نشان دهند. تغییرآوران و تغییرهراسان، معمولن در جبهههای مخالف باهم درگیر بوده و چه بسا تنشهای خانوادگی و اجتماعیکه از این نبرد، برخواسته است. اگر جامعه بامیان را مثال بزنم؛ عوامل زیادی بوده و هستند که برای تغییر در زندگی زنان تلاشها کرده و میکنند و در عرض آن عناصری دیگری سعی دارند تا امور مربوط به زندگی زنان را ثابت و از گزند تغییر در امان نگهدارند.
زنان افغانستانی همواره با موانع تغییر، درگیری داشته و دارند و چه بسا ناکامیها و کامیابیهای را تجربه کرده اند و در یک ارزیابی کلی میتوان گفت که زنانِ مناطق مرکزی نسبت به زنان جنوبی، شمالی و مشرقی کشور، راه بیشترِ تغییر را در 19سال اخیر پیموده است.
در عین حال، دستاورد تغییر یک جریان ثابت نیست، خطرات چرخش منفی و عقبگرد تا زمانی وجود دارد که در سایه یک دولتِ با ثبات و مشروع، نهادینه و تضمین شود. اگر تاریخ صدسال اخیر کشور را در نظر بگیریم، زنان در دو دهه راهی را پیمودند که در هشت دهه دیگر نتوانسته بودند و این دو دهه برای زنان، طلاییترین دوره در تاریخ افغانستان است که همواره توسط گروه طالبان تهدید میشود و اگر گروه طالبان به قدرت برسند، عمر دورهای طلایی زنان، پایان خواهد یافت و تغییر بوجود آمده حفظ نخواهد گردید.
در ولایت بامیان، تغییرات فاحش و برجستهای در زندگی اجتماعی زنان رونما گردیده و تغییر آوران نسبتن موفق هستند. زنان و دختران امروز بامیان، در فعالیتهای اقتصادی و تجارتهای کوچک دست دارند، در دانشگاههای داخلی و خارجی درس میخوانند بدون اینکه محرمی از خانواده با خود برده باشند، بایسکل سواری، موتور دوانی و رانندگی مینمایند، در فعالیتهای ورزشی تیمهای خودشان را دارند، در سطح ولایت فعالیتهای آموزشی انجام میدهند و آمار دختران مکاتب تقریبا برابر با پسران است، در فعالیتهای مدنی نقش آفرینیها کرده و بسیاری از نهادهای مدنی، صنایع دستی تولیدی توسط خودشان ایجاد شده و رهبری میشود، ظرفیت و استعدادشان را در نهادهای دولتی ملکی و امنیتی ثابت کرده اند، رسوم و عنعنات نا پسند که همواره از زنان و مردان قربانی میگرفت، کم رنگ شده و امروز کمتر خانوادهای میتواند بدون دخالت دخترش، آینده او را انتخاب کند و… این تغییرات در نتیجه تلاشهای نزدیک به دو دهه رونما گردیده است و قبلا چنین نبود.
این تغییرات، نتیجه جبرِ مرور زمان نیست بل نتایج مبارزات تغییرآورندۀ زنان و مردانی است که در این مدت مبارزه کرده و به صورت ارادی تغییر آوردهاند. اگر تغییرات اجتماعی جبری میبود؛ باید وضعیت زندگی زنان در بخشهای دیگر کشور نیز چنین تغییرات صورت میگرفت. و اما تغییرات بدون تلاش و مبارزه بدست نمیآید. جامعهای که اراده برای تغییر نداشته باشد، تغییرات مثبت ارادی در گذر صدها سال نصیبش نخواهد شد و تغییرات جبرزمان، غیر از آن تغییرات ارادی هستند که در نتیجه مبارزه بدست میآید.
و اما تغییرات بوجود آمده در یک ولایت و یا یک زون نمیتواند ثابت و پایدار باشد، این تغییرات باید در سطح ملی توسعه داده شود تا به یک ارزش ملی تبدیل گردد. لذا، زنان و مردانیکه برای ایجاد تغییرات مثبت در زندگی نصف نفوس کشور با یک نگاه فمینیستی تعریف شده نقش آفرینی میکنند، در نیمه راه نه، بل در آغاز قرار دارند و برای نهادینه سازی حقوق زنان در عمل و تثبیت جایگاه او به عنوان انسان تصمیم گیرندۀ صاحب اراده در خانواده، جامعه و در سطح ملی، راه درازی در پیش است.
زنی بهخاطر پسرش، شوهر بیاحساس و بیمسئولیتش را تحمل میکند
هفت سال قبل، پدر لیلا میخواست رئيس شورای علما در منطقۀ خود شود، برای اینکار رأی بیشتری نیاز داشت و فقط به ریاست فکر میکرد. عزم خود را جزم کرده بود که از هر طریقی...
بیشتر بخوانید