مريم برمك/ استاد دانشگاه كابل
در افغانستان همه ساله از بيست و چهارم جوزا به مناسبت روز مادر گراميداشت صورت میگيرد. اين در حاليست كه ما در تقويم ساليانهای خود، روزهاي مناسبتی فراواني به نامهای روز مادر، روز پدر، روز زن، روز معلم… داريم. تجليل از اين روزها بهانهای خوبی براي هديه دادنها، ديد و واديدها، اظهار محبتکردنها و در مجموع بهتر ساختن روابط است كه البته خيلي هم بیجا نيست. در ميان اين روزهاي مناسبتی، روز مادر كه براي بسياری از مردم ما اعم از مرد و زن، كوچك و بزرگ، مذهبی و غير مذهبی… اهميت پيدا كرده است، بيشتر از همه نمادين و قرباني يك نوع جنسيتزدگی پنهان است.
ظاهرن در تجليل از روز مادر، به مادران احترام میگذاريم و فداكاری و خدماتشان را پاس میداريم و به گرامیداشت از آنها، اين روز را تجليل میكنيم، شعار میدهيم و مادران را موجودات مقدس، فرشتهای آسمانی، افراد فداكار، از خودگذر… خطاب میكنيم. اين لايه، ظاهر موضوع است كه در عقب خود لايههای پنهان ديگر دارد. اين شعارهاي به ظاهر زيباي “مادر فرشته است، مادر جواني خود را به خاطر ما فدا میكند، مادر قرباني میدهد، مادر چون شمع میسوزد…” پيامدهاي منفي بزرگی را در قبال دارد.
اول اينكه، اين شعارها به مادران نقش از قبل تعيين شده میدهد و مادران با پذيرفتن اين شعارها به صورت ناخودآگاه تمامی خواستها، هدفها و حتا خويشتن را ناديده میگيرند و خود را به طور كامل فدای فرزند میكنند و تمامي قدر و عزت خود را در راه خدمتگزاری به فرزند میبينند. از سوي ديگر ذهنيت زناني را كه هنوز پا به دنيای مادر شدن نگذاشته اند و هنوز تجربهای مادر بودن ندارند را از قبل شكل میدهد. همينكه پا به دنياي مادر شدن گذاشتند، ديگر از لحاظ جسمي و رواني در خدمت فرزند قرار میگيرند و در آخر هم صحت جسمی و حتا رواني خود را در اين راه از دست میدهند كه به باور بعضیها اين يك نوع امتياز معنوی نيز محسوب میشود.
پيامد منفي بزرگ ديگری را كه در پي دارد اين است كه اين شعارها وابستگي عجيبی بين مادر و فرزند ايجاد میكند. اين وابستگي بعضي اوقات آنقدر مفرط است كه استقلاليت مادر و فرزند هردو را از بين میبرد. مادر در قبال فداكاریای كه به فرزند كرده است، توقع بالمثل دارد؛ فرزند بايد به طور كامل گوش به فرمان مادر باشد. در غير اينصورت دچار يك نوع عذاب وجدان میشود كه اين خود نيز پيامدهای منفی ديگری در پی دارد. همچنان مادرِ وابسته به فرزند نيز زندگی را آنگونه كه بايد، زندگی نمیكند.
البته شكی نيست كه، مادر موجود با ارزش و قابل احترام است و اظهار محبت كردن و ادا كردن مسؤوليتهای كه فرزند در مقابل مادر دارد، امری مهم و غير قابل انكار است. اما بايد دانست كه مادر نه فرشتهای آسماني است، نه موجودی مقدس و فرازمينی؛ مادر انسان است از جنس ديگر انسانها، كه بايد درك شود و از او حمايت شود. مادر بودن نبايد بهانهای زيبايی براي استثمار هرچه بيشتر زنان گردد.
موضوع مهم ديگر اينكه اختصاص دادن يك روز به مادر، به معنای تجليل از مقام مادر نيست. احترام و حمايت از مادران از لحاظ جسمي و رواني بايد به فرهنگ تبديل شود. مادران بايد از طرف خانواده، اجتماع و مراجع قانونگزار حمايت شوند. يك مادر با به دنيا آوردن فرزند از تحصيل، كار، موفقيتهاي شغلی… باز ميماند؛ زيرا مسؤوليت عام و تام فرزند به دوش مادر است؛ از شب بيدارخوابي گرفته تا رسيدگی به ظاهر طفل و آماده كردن و دادن غذا… به دوش مادر است. اما در پهلوي تمامی اين مسؤوليتها، موضوع جدّیتري كه زنان با آن دست به گريبان اند، در دنياي كار است. يك مادر به جز شغلهاي نيم روزه و مشاغل بیدرد سر، نمیتواند در وظايف پرمسؤوليت و يا پستهاي بالاتر علارغم داشتن شايستگی كار كند، زيرا پيشبردن مسؤوليت مادری در كنار كار پر مشغله براي يك مادر سخت است. يك مادر با وجود داشتن لياقت و شايستگی نمیتواند موفقيتهاي كاري برتر، پستهاي بالاتر به دست بياورد؛ زيرا در اينصورت بايد ميان زندگي كاری موفق و مادر شدن و مادر بودن، يكي را انتخاب كند. اگر خانواده، اجتماع و مراجع قانونگزار همه از زن حمايت نكنند، روز به روز زنان(مادران) استثتمار میشوند و آزادی آنان زير سوال میرود.
در قدم اول اين مسؤوليت خانواده و بخصوص شوهر است كه با يك زن در پيشبرد مسؤوليت مادری همكاری كند. ساكت كردن بچه، شب بيدارخوابي، غذا دادن به كودك، نظافت و تمييزكاري خانه، در همهای اينها بايد شوهر و بقيه اعضاي خانواده به صورت فعال سهم بگيرند تا اين مسؤوليتها همه و همه به دوش مادر نيفتد. درحاليكه در جامعهای ما نه تنها در اين كارها با مادر همكاری صورت نمیگيرد و به صورت پذيرفته شده، همهای اينها مسؤوليت مادر دانسته میشود و در صورت كم كاري و عدم رسيدگی، همهای انگشتهای انتقاد از هرطرف به سوی مادر دراز میشود. درحاليكه هيچكدام از اينها به تنهايی مسؤوليت مادر نيست بلكه از طرف جامعه و باورهاي اجتماعي به زن تحميل شده است.
عدم حمايت از مادران به خانواده خلاصه نمیشود؛ مادران در محيط اجتماعی نيز با مشكلاتي دست به گريبان اند كه بسياریشان ناشی از باورهای جامعه است. به طور مثال شير دادن در جمع، يك نوع شرم پنداشته میشود و مادران نمیتوانند آزادانه و در هرجايی كه كودك به شير نياز داشت، شير بدهند؛ درحالیكه شيردادن شرم نيست، افتخار است. و يا حامله بودن شرم دانسته میشود. يك مادر حامله با خيال راحت نمیتواند در محيط كار و يا هم بيرون و حتا داخل خانه ـ در خانوادههای گسترده ـ ،با خيال آسوده راه برود و به كارهاي خود رسيدگي كند، زيرا حاملگي نيز شرم دانسته میشود. كه اين موضوع نيز زنان را به خصوص در محيط كار مختلط محدود ساخته است.
دولت و مراجع قانونگزار نيز بايد از مادران حمايت كند؛ در ساخت كودكستانهاي مجهز محل كار، تجديد نظر در رخصتي پس از زايمان… مادران را حمايت كند كه مادران با خيال آسوده به وظايف خود رسيدگی كنند. در صورت عدم حمايت خانواده، اجتماع و مراجع قانونگزار، مادران بايد بين مسؤوليت مادري و اجرای وظيفه و كار در پستهاي پرمشغله يكی را انتخاب كنند. كه در اينصورت بيجا نيست كه بعضی از فيمينستها فرزندداري را عامل مهم استثمار زنان میپندارند.
پس با تجليل از يك روز در سال به عنوان روز مادر، حق مادر ادا نمیشود. بايد مادران را درك و حمايت و همكاري كرد تا ايشان نيز زندگي را مانند يك انسان تجربه كنند نه فرشتهای آسماني و موجود فرازميني. و زندگي را آنطور كه خود دوست دارند ترسيم كنند نه مطابق به نقشهاي از قبل تعيين شده.
پدرم مرا در بدل 300 هزار افغانی به یک معتاد مواد مخدر فروخت
گزارش از تمنا غفور فتانه هنگامی که تنها 16 سال سن داشت، عکس شخصی را در مقابل خودش میدید که به گفته دیگران قرار بود همسر زندگیاش شود. وی در آن سن درک واضحی از ازدواج و زندگی...
بیشتر بخوانید