زنان یکی از موضوعات و مسایل جدی و حیثیتی قابل معاملهی اجتماعی، خانوادگی و فرهنگی بین مردان در جامعهی افغانستان بوده است. ازدواج یک علاقه و انتخاب شخصی باید باشد؛ برای مرد شخصی است، اما برای زن شخصی نیست. مرد تصمیم میگیرد و انتخاب میکند که با فلان زن ازدواج کند، اما زن نمیتواند انتخاب کند که با فلان مرد باید ازدواج کند. پدر و برادران زن تصمیم میگیرند که زن را به کدام مرد نکاح کنند. در این صورت زن موضوع و مسألهی قابل مامعلهی مردان است؛ درصورتیکه زن بتواند خود تصمیم بگیرد که چگونه و با چه کسی ازدواج کند، زن موضوع و مسألهی حیثیتی و قابل معاملهی مردان نه، بلکه موضوع زن به خود زن تعلق میگیرد و زن تصمیمگیرنده در بارهی موضوع ازدواج خود است.
در صلحیکه قرار است بین طالبان و دولت افغانستان صورت بگیرد، زنان جایگاه تصمیمگیرنده خواهند داشت یا زنان یکی از موضوعها و مسایل قابل بحث در صلح خواهند بود؟ شاید چند زن در هیأت صلح دولت افغانستان شرکت کند، اما شرکت این چند زن نمیتواند به زنان جایگاه تصمیمگیرنده بدهد. منظور از جایگاه تصمیمگیرنده در صلح این استکه افراد تصمیم میگیرند در بارهی موضوعاتی به توافق برسند، اما منظور از موضوع زنان در صلح این استکه یک مسأله به عنوان ابژه و موضوع در صلح مطرح میشود که مردان در بارهی آن ابژه و موضوع تصیممگیری میکنند.
برداشت من این است در صلحیکه قرار است بین دولت افغانستان و طالبان صورت بگیرد زنان موضوع صلح است، چندان جایگاه تصمیمگیرنده در صلح نخواهند داشت. اگر دولت افغانستان اراده میداشت که زنان در صلح نقش تصمیمگیرنده داشته باشد، باید در جرگه به جایگاه زنان در صلح اشاره و تأکید میشد. متأسفانه در قطعنامهی جرگه به جایگاه زنان در تصمیمگیری صلح اشارهای نشده است، درحالیکه در قطعنامهی جرگهی 1398 به جایگاه زنان اشاره شده بود. دولتهای خارجی و از جمله امریکا که در چگونگی تحقق صلح نقش تأثیرگذاری دارد، نیز در قبال جایگاه تصمیمگیرندهی زنان در مذاکرات صلح و در قبال جایگاه حقوق بشری و سیاسی زنان پس از صلح سکوت کردهاند؛ حتا سران سیاسی امریکا از جمله جو بایدن گفته است دولت امریکا در قبال موضوع زنان در صلح افغانستان مسؤولیتی ندارد. عدم ارادهی دولت و عدم مسؤولیت کشورهای خارجی از جمله امریکا نسبت به جایگاه سیاسی و حقوق بشری زنان در صلح موجب میشود که بحث زنان از جایگاه تصمیمگیرنده در صلح به موضوع حیثیتی قابل مامعلهی مردانه در صلح تقلیل پیدا کند.
اشتراک چند زن در مذاکرات صلح خالی از اهمیت نیست، اما اشتراک زنان اگر برخوردار از پشتوانهی سیاسی ملی و بینالمللی نباشد، در تصمیمگیری صلح تأثیری نخواهد داشت. بنابراین؛ تصور بر این استکه موضوع زنان در مذاکرات صلح به عنوان یکی از موضوعات حیثیتی مردانه در مذاکرات در صلح مطرح خواهد بود. از همین حالا دیده میشود که طالبان، بحث زنان را از جملهی موضوعهای حیثیتی مردانه در صلح درنظر گرفتهاند که مردان دربارهی حقوق بشری، اجتماعی و سیاسی زنان تصمیم بگیرند. سخنگوی طالبان در رسانهها گفته استکه زنان میتوانند شوهر خود را انتخاب کنند. این به معنای این استکه زن دیگر حق و حقوقی ندارد. زنان باید ازدواج کنند و در خانه باشند. زنان حق دارند شوهر کنند، فراتر از حق شوهر دیگر حق و حقوقی برای زنان قابل بحث نیست.
در مذاکرات صلح حتمن بحث زنان به عنوان یک موضوع مطرح میشود، زیرا بحث زنان به عنوان موضوع در جامعهی مردسالار و پدرسالار یکی از موضوعات جدی و مطرح بین مردان استکه مردان چگونه دربارهی سرنوشت زنان تصمیم بگیرند و اختیاردار سرنوشت زنان باشند. در مذاکرات صلح نیز چگونگی زندگی و سرنوشت زنان به عنوان مسأله و موضوع حیثیتی مردان در جامعه مطرح میشود، اما در این مذاکرات زنان از جایگاهی برخوردار نیستند که موضوع زنان را مسألهی حیثیتی مردان نه، بلکه مسألهی خود زنان بدانند و زنان خود باید در این باره تصمیم بگیرند که چگونه ازدواج کنند، چگونه در عرصههای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی حضور داشته باشند.
زنان در جامعهی افغانستان هنوز از نظر مناسبات خانوادگی، اجتماعی و فرهنگی از مردان مستقل نشدهاند. زنان هنوز چگونگی زندگی خود را متعلق به حیثیت و اعتبار مردان خانوادهی خود میدانند. در چنین وضعیتی اجتماعی مردانه نمیتوان چندان امید داشتکه زنان در جامعه بتوانند نقش تعیینکنندهی اجتماعی از خود نشان بدهند. متأسفانه مسأله و موضوع حقوق بشری، اجتماعی و فرهنگی زنان پشتوانهی بینالمللی نیز ندارد. بنابراین، زنان افغانستان از هر چشماندازی در خانواده و جامعه آسیبپذیر استند. زنان طوریکه قبلن یکی از موضوعها و مسایل مردان در خانواده و جامعه بود، در شرایط کنونی نیز موضوع زنان به سادگی قابل تقلیل به موضوع و مسألهی مردانه است.
اگر دولت افغانستان و جامعهی جهانی موضوع زنان را در مذاکرات صلح جدی نگیرند، موضوع زنان به موضوع و مسألهی حیثیتی قابل معاملهی مردانه در مذاکرات صلح تقلیل پیدا میکند. حضور چند زن نمیتواند در مذاکرات صلح جایگاه تصمیمگیرنده به زنان در مذاکرات صلح ببخشد. حتا حضور این چند زنان میتواند طوری جلوه کند که زنان در مذاکرات صلح حضور داشتند؛ دربارهی حقوق بشری، اجتماعی و سیاسی زنان در جامعه در حضور این زنان تصمیم گرفته شده است. یعنی هیات مذاکرهکنندهی زنان این تصمیم را قبول کردهاند.
طالبان را جامعهی افغانستان و جامعهی جهانی میشناسند، بحث غافلگیری مطرح نیستکه بگوییم طالبان را نمیشناختیم، این عدم شناخت باعث شد که ندانیم آنها چه نظری در بارهی زنان داشتهاند. بنابه شناختیکه از طالبان وجود دارد، بهتر است جامعهی جهانی و طرفداران حقوق بشری و سیاسی زنان در افغانستان موضوع زنان را در مذاکرات صلح جدی بگیرند و از جایگاه تصمیمگیری زنان در بین هیات مذاکرهکننده حمایت کنند که زنان عضو هیأت مذاکرهکنندهی صلح بتوانند جایگاه تصمیمگیرنده در مذاکرات صلح داشته باشند و از موضوع زنان در صلح به عنوان موضوعیکه به زنان تعلق دارد دفاع کنند؛ نه اینکه موضوع زنان در مذاکرات صلح به عنوان یک موضوع حیثیتی قابل معاملهی مردانه و متعلق به مردان مطرح شود و مردان در بارهی موضوع زنان به عنوان یک حق مردانه تصمیم بگیرند.