ناهید بشردوست
افراطت یک بیماری مهلک است. افراطییت اگر ناشی از عقاید مذهبی و یا تندروی در باورهای یک قشر جامعه باشد نه تنها مانع بزرگ و سد راه ترقی و پیشرفت جامعه در عرصههای مختلف سیاسی و اجتماعی است بلکه همچون موریانه از درون باعث ازهم پاشیدن ثبات نظامهای سیاسی و اجتماعی میشود. این بیماری در افغانستان آسیبهای زیادی به ما رسانده است. گسترش افراطیت از نوع مذهبی آن قشرهای مختلف جامعه را درگیر ساخته و آتش جنگ را نیز شعلهورتر ساخته است. اما بحث ما براین است که اگر زنان افغانستان از نتایج رشد افراطگرایی آسیب دیدهاند، آیا اندیشههای افراطی در خود زنان رسوخ نکرده است؟ ممکن است افراطیت زنان افغانستان را نیز تحت سایه شومش قرار داده باشد.
هرچند در دو دههی اخیر زنان افغانستانی با ایجاد رسانههای نوشتاری و دیداری، نهادهای مدنی و سازمانهای سیاسی جهت درآمیختن با دنیای مدرن و نظام اجتماعی-سیاسی مبتنی بر برابری و همدیگرپذیری بسیار تلاش کردهاند. ولی با تأسف که هنوز نتوانستهاند بر چالشهای بزرگ و موانع سد راه شان فایق آیند. افراطیت و عوامل برخاسته از گسترش افراطیت یکی از موانع جدی جلوی رشد زنان در افغانستان است. یکی از انگیزههای بزرگ گسترش افراطیت در افغانستان، وجود نظام پدرسالاری است. در خانوادههای افغانستان، پدر، شوهر و برادر کسانیاند که به گونهی مستقیم از موج افراطگرایی موجود در متن جامعه متأثر میشوند و محدودیتهایی را بر زنان خانواده وضع میکنند. بدون شک که تأثر مردان خانواده از تبلیغهای آزاد افراطیت در جامعه و مراکز مذهبی سرنوشت زنان را با محدودیت مواجه میکند. چون در افغانستان صلاحیتدار و رییس خانواده هنوزهم مردان استند و به نحوی حرف اول و آخر را نیز آنها میزنند. به همین روش زنان به گونهی غیرمستقیم تحت شعاع تبلیغهای افراطیت مذهبی قرار میگیرند.
پیش ازاین موضوع جدیت در عقاید مذهبی و پابندی به اصول افراطی در روستاها جدی گرفته میشد و علیه رشد زنان مقاومت جدی جریان داشت. به همین خاطر زنان زیادی از حقوق اساسی شان محروم میشدند. البته که شهرها نیز از این امر مستثنا نیستند. اما جای نگرانی این است که نهادهای حامی افراطیت و مراکز تبلیغ افراطگرایی نیز پا به پای نهادهای مدنی رشد کنند. سازمانهای حامی افراطگرایی نیز درافغانستان وجود دارد که به اشارهی کشورهای بیگانه از سوی برخی از خانمها در کشور تأسیس و اداره میشود. این بانوان بدون آگاهی سیاسی و اجتماعیی افراطیت را در خانواده و اجتماع گسترش میدهند که در برخی موارد با برخوردهای فزیکی نیز همراه میباشد.
برای رفع این معضل باید دولت در سراسر کشور زمینهی آموزش فراهم کند و همچنان که آموزش ابتدایی دورهی مکتب در قانون اساسی اجباری دانسته شده است، این قانون باید تطبیق شود. چون یک جامعهی باسواد در چنگ افراطیت سقوط نخواهد کرد. یکی از دلایل رشد سریع افراطگرایی در افغانستان این بود که بخش عظیمی از نفوس جامعه ما بیسواد بودند. اذهان قشر بیسواد جامعه بستر مناسبی برای گسترش اندیشههای افراطی بود. اگر با وجود چندین دهه جنگ و محدودیت، زنان در افغانستان خودباوری و اعتماد به نفس شان را از دست دادهاند فقط با کسب سواد و آگاهی است که میتوانند دوباره آن را به دست خواهند آورند. زنان با باورمندی به خود و آگاهی از حقوق شان به مبارزه علیه افراطیت، پدرسالاری و هرآنچه سد راه رشد شان است، میتوانند مبارزه کنند.
تنها مبارزهی مدنی زنان کافی نیست. برای برچیدن افراطیت باید دولت بر محتوای درسی مدرسههای دینی کنترل داشته باشد. نضاب آموزشی این مراکز مذهبی تحت کنترل نهادهای مسؤول دولتی باشد تا از گسترش موج جدیدی از افراطگرایی مذهبی جلوگیری شود. ضمن اینکه فعالیت این مراکز همه قانونمند و راجستر شدهی حکومت باشد. اما اکثر مدرسههای دینی و مراکز تبلیغ افراطیت در مناطقی تحت حاکمیت مخالفان دولت قرار دارد.