قسمت دهم از سلسله نوشتههای حسین رهیاب بلخی با عنوان «زنان در مسیر تاریخ»
5- زنان و موقعیت اجتماعی
امروزه و در جهان مدرن اوضاع اجتماعی زنان، چنان آشفته است که به دشواری می توان از حقوق اجتماعی آنان سخن گفت. شاید بسیاری از افراد آزادی های موجود در دنیا، رسیدن زنان به برخی از مقامات سیاسی، اداری و اجتماعی، حضور زنان در مراکز آموزشی و محیط های کاری را، به سامان بودن حقوق اجتماعی آنان بپندارند، اما افراد نکته دان به خوبی می دانند که از دستیابی به چنین موقعیت های محدود، تا رسیدن به حقوق سالم و متناسب انسانی، راهی است سخت و طولانی که رسیدن به آن حقوق اگر محال نباشد، دستیابی به آن بسیار دشوار است. این شرایط را مقایسه کنیم با دنیای قدیم:
«زن در این زمان [اواخر دوره عصر حجر] مقامی برتر و بس مهمتر از مرد داشته و وجوه امتیاز او بر مرد به قرار زیر محقق و مشخص شده است:
1-نگهبانی آتش…
2-دارا بودن خصال مهرورزی و صفای باطن که او را مظهر صلح و آشتی … می ساخته است.
3-تخصص در ساختن ظروف گلی و ابزار آلات…
4-سرپرستی و به عهده داشتن مسئولیت امور خانواده…
دست داشتن در کار زراعت، گله داری و…» (غلامرضا انصافپور، قدرت و مقام زن در ادوار تاریخ، ص 42)
«سازمان اجتماعی و خانوادگی در میان قبایل استرالیائی بسیار پیچیده است… ولی در موقعی که تجمع عده ای از این دسته ها تشکیل قبیله ای را می دهد یکنوع تقسیم دو تیره ای در میان افراد بوجود می آید که یک تیره آن نسب از شجره مادری میبرد. در قبایل ساکن قسمت مرکزی قاره استرالیا کودکان بتیره یا گروه پدر و مادر خود تعلق نمی یابند بلکه وابسته بتیره مادر و مادر بزرگشان می شوند…» (سیر تمدن ص 157)
بر اساس آمارهای سازمان بهداشت جهانی امروزه در کشورهای پیشرفته، نسبت به هر زمان دیگر شرایط زندگی برای زنان دشوارتر شده و اوضاع روز به روز نیز بدتر می شود. بر اساس این آمارها، تمام زنان در طول زندگی خود به کرات در معرض تجاوز جنسی قرار داشته و بعد از ازدواج نیز مرتب مورد تهاجم شوهران قرار گرفته و صدمه بدنی می بینند، اما زنان برخلاف جهان مدرن امروزی در گذشته در وضعیت بسیار مناسبی زندگی و ازدواج می کردند:
«هر یک از این دسته های دوره گرد، فردی را که بحزم و خرد ممتاز بود بریاست خود انتخاب می کرد. بطور کلی تمایل عمومی بر این بود که مقام فوق در خانواده معینی حق موروثی محسوب شود… ازدواج بطور عادی در داخل قبیله ولی بیرون از دسته های کوچک صورت می گرفت. رسم عمومی بر اختیار یک زوجه بود ولی بسیاری از مردانی که وسع و توانائی داشتند تا چند نفر از بیوه زنان و دیگر زنان «زیاد مانده» را نیز بعنوان زوجات اضافی تحت سرپرستی و اختیار خود در می آوردند. عموم کودکان هم از طرف پدر و هم از جانب مادر فرزندان رسمی خانواده شناخته می شدند… از آنجائیکه کودکان هم از جانب پدر و هم از جانب مادر نسبت می بردند بالطبع هر فرد در میان عموم دسته های عضو قبیله خویشاوندانی داشت…» (سیر تمدن ص 147)
«زنان مقام اجتماعی خود را از والدین شان بارث می بردند و در نتیجه بسا اتفاق می افتاد که زنی از شوی خود عالی مقام تر و محترم تر بود.» (سیر تمدن ص 252)
زنان شاغل علاوه بر جان کندن و زجر کشیدن در محیط های کاری مردانه، بعد از سپری کردن ساعات کاری سخت، مجبورند در منزل به فرزندان و شوهران خود برسند و حقوق دریافتی از کار را نیز یا دو دستی به مردان خود تقدیم کنند و یا با آن به مخارج خانه سروسامان دهند (خشونت علیه زنان، ترجمه رفیعی فر و پارسی نیا) و به این طریق رویکرد زنان در جامعه «مدرن» فاجعه ی می شود که نهایت آن یا طلاق و فرار از خانه است و یا «تجرد» و زندگی «راهبانه» در بیغوله ای که شهر نامیده می شود. به همین جهت زنان حق دارند از جهنمی که در جهان امروز «زندگی» نامیده شده است، گریزان باشند، زیرا با توجه به «زندگی» گذشته این یک «گرداب» است:
«همه از قدرت بسيار زنان در قبايل ايروكوازي… شگفت زده و مبهوت هستند، زنان مي توانستند زمين هاي كلان را كه نتيجه اتحاد و ازدواج بوده است بفروشند و به ميل خود اقدام به عزل و نصب مامورين امور مالي كنند…» (جنبش زنان ص 23)
«در این اجتماعات مقام زن بسیار شامخ بود که هنوزبه همین قرار باقی مانده و بخصوص زنان پیر در حل و عقد امور خانوادگی نفوذ و اختیار بسیار داشتند…» (سیر تمدن ص 463)
با توجه به وضعیت آزار دهنده زنان در دوره «مدرن» باید به آن ها حق دهیم تا نسبت به گذشته افسوس خورده و آرزوی بازگشت به دوره «مادر شاهی» را در ذهن بپرورانند. آیا زندگی در چنین جامعه ای رویایی نیست:
«اجرای شعایر [در کرت] معمولا بر عهده زنان کاهن و گاهی بر عهده کارگزاران حکومت است. (تاریخ تمدن ج 2 ص 18)
«بدين سان قدرت زنان در مصر باستان را مي توان تبيين كرد… قدرت سياسي ملكه هاي بزرگ مصر همراه با قدرت زنان اداره كننده معابد است كه منابع محلي را در اختيار داشتند …» (جنبش زنان ص 32)
«در جزایر پلو [در نواحی جنوبی آفریقا] هرگز رئیس قبیله به کار مهمی دست نمی زده است، مگر آنکه پیشتر، نظر شورای خاصی را که از زنان پیر تشکیل می شده جلب کند.» (آزادی زنان ص 41)
«سازمان اجتماعی مصر، نقش پردامنه و وظیفه مهمی را بر عهده زن گذارده و تعدد زوجات را منع کرده است.» (تمدن های آفریقا، ترجمه حجت الله ستوده و…، ص 33)
6- زنان و موقعیت اقتصادی
در نزد مردمان بدوی، که نهایت هدف شان چیزی جز زنده ماندن نبوده است، در مرحله اولیه هرکسی باید بتواند به نحوی شکم خود را سیر کرده و برای زنده ماندن تلاش نماید. در مرحله بعدی آدمیان اولیه با دقت به رفتار آموزگاران اصلی خود – حیوانات – اولویت بندی و تقسیم غذا را فرا می گیرند و طبعا همه افراد، مواد غذایی را که در طول روز جمع آوری کرده اند، در شبانگاهان، به طور مساوی و یا بر اساس نیاز افراد، قسمت می کنند. در این مراحل غذا اندک، و اشتهای انسان سیری ناپذیر است و به اصطلاح امروزیان عرضه محدود و تقاضا یا نیاز فراوان و انسان مجبور است به یک وعده غذایی قناعت نماید. در این حالت تنها وظیفه آدمیان چیزی نیست جز کار و تلاش برای تامین نیاز شکم خود و به همین جهت هرکسی بر اساس توان خود می کوشد تا لقمه ای به دست آورد. در مرحله بعد مردان بیشتر به شکار می روند و زنان در اطراف اطراقگاه به دنبال مواد خوردنی می گردند:
«بسیاری از قبایل هندیشمرگان آمریکایی، در همان مرحله انتقال باقی مانده و از آن تجاوز نکرده اند و در نزد آنان شکار وظیفه مرد و کشاورزی کار زن است.» (تاریخ تمدن ج اول، ترجمه احمد آرام، ص 13)
«زنان بخصوص به گردآوری خوراک اشتغال دارند اما در شکار نیز با مردان مشارکت می کنند.» (جنبش اجتماعي زنان، ترجمه هما زنجانی زاده، ص 19)
ادامه دارد…