قسمت یازدهم از سلسله نوشتههای حسین رهیاب بلخی با عنوان «زنان در مسیر تاریخ»
6- زنان و موقعیت اقتصادی
در نزد مردمان بدوی که نهایت هدف شان چیزی جز زنده ماندن نبوده است، در مرحلهی اولیه هرکسی باید بتواند به نحوی شکم خود را سیر کند و برای زنده ماندن تلاش نماید. در مرحلهی بعدی آدمیان اولیه با دقت به رفتار آموزگاران اصلی خود و حیوانات اولویتبندی و تقسیم غذا را فرا میگیرند و طبعن همهی افراد مواد غذایی را که در طول روز جمعآوری کردهاند در شبانگاهان به طور مساوی و یا بر اساس نیاز افراد، قسمت میکنند. در این مراحل غذا اندک و اشتهای انسان سیریناپذیر است و به اصطلاح امروزیان عرضهی محدود و تقاضا یا نیاز فراوان و انسان مجبور است به یک وعده غذایی قناعت نماید. در این حالت تنها وظیفهی آدمیان چیزی نیست جز کار و تلاش برای تأمین نیاز، شکم خود و به همین جهت هرکسی بر اساس توان خود میکوشد تا لقمهای به دست آورد. در مرحلهی بعد مردان بیشتر به شکار میروند و زنان در اطراف اطراقگاه به دنبال مواد خوردنی میگردند: «بسیاری از قبایل هندیشمرگان آمریکایی، در همان مرحله انتقال باقی مانده و از آن تجاوز نکرده اند و در نزد آنان شکار وظیفه مرد و کشاورزی کار زن است.» «زنان بخصوص به گردآوری خوراک اشتغال دارند اما در شکار نیز با مردان مشارکت می کنند.»
در چند قسمت قبلی به تحلیل و بررسی موقعیت ویژه زنان در دورهی مادرشاهی پرداختیم. گفته شد که در این دوره ابتدا مردان به شکار میرفتند و زنان بیشتر در محدودهی سکونتگاه به دنبال کشف موقعیتهای جدید بودند و همین عامل موجب شد کشاورزی کشف شود. سپس زندگی اقتصادی انسان از حالت بدوی بیرون آمده، توسط زنان به مرحلهی حساب و کتاب رسید: «مشارکت گسترده زنان در کشاورزی، تجارت، داد وستد و کسب عواید برای خود» [در در میان قبایل آفریقا همچنان رواج دارد]»
در این مرحله که ظاهرن سالیان بسیاری طول کشیده است، زنان در پدیدآوردن ریاضیات سهم عمدهای دارند. کشف کشاورزی و ادارهی آن موجب شد تا انسان برای اولین بار به مازاد غذایی (اقتصادی) دستیافته و به جمعآوری، تقسیم و تبادل محصولات بپردازد و بر این اساس زنان با استفاده از انگشتان خود توانستند به روش محاسبه دخل و خرج دست یابند. ورود مردان به کشاورزی این روند را تغییر نداد و بلکه موجب شد تا زنان با تنظیم روابط اقتصادی نقش فعال خود را حفظ کنند: «اختیار سرمایه و مخارج خانه به طور مساوی در دست زوج و زوجه بود. در حقیقت مقام زن سومری در مقابل قانون خیلی بالاتر و بهتر از موقعیت زن انگلیسی تا قبل از تصویب «قانون مالکیت زنان شوهردار در سال 1926» بود…» «زنان به علت اهمیت اقتصادی شان مقامی بس شامخ داشتند. نخستین زوجه هر مرد در شمار یکی از برجسته ترین طبقات اجتماعی قرار می گرفت.»
در مرحلهی بعدی که ازدواج سروسامان گرفته و از حالت بدوی اولیه خارج شد، زنان و دختران به دو دلیل موقعیت ویژه یافته و در جوامع مادرشاهی بسیار ارزشمند بودند:
1- از آنجا که کشاورزی عملی بود زنانه و متعلق به آنان، متعلقات آن نیز وابسته و مربوط به زنان محسوب میشد. در این حالت، هر زن صاحب و مالک زمینی بود که بر روی آن کار میکرد و زمین نیز به دلیل تأمین غذای بیشتر و سوددهی بالا، ارزش فراوان داشت. در این صورت زنان مالکان ارزشمندی بودند که از توان اقتصادی زیادی برخوردار بودند؛
2- با توجه به اهمیت اقتصادی زنان، مردان برای ازدواج و به دستآوردن آنها، عمومن مجبور به انجام خدمات طولانی به زنان و خانوادهی آنان بودند و به این صورت مردان مجبور میشدند در خدمت زنان و خانوادهی آنها قرار گیرند. داستان ازدواج موسی با دختر شعیب، یک نمونه از این موارد آنهم در دورههای اخیر میباشد که تا حدودی بیانگر اهمیت اقتصادی زن در جوامع قدیم است: [شعیب] گفت: «می خواهم یکی از این دو دختر را [که مشاهده می کنی] به نکاح تو در آورم، به این [شرط] که هشت سال برای من کار کنی، و اگر ده سال را تمام گردانی اختیار با تو است، و نمی خواهم بر تو سخت گیرم، و مرا انشاء الله از درستکاران خواهی یافت.» [موسی] گفت: «این [قرار داد] میان من و تو باشد…»
در «عهد عتیق» نیز به این نوع ازدواج اشاره شده است: «پس لابان به یعقوب گفت آیا چون برادر من هستی مرا باید مفت خدمت کنی؟ بمن بگو اجرت تو چه خواهد بود؟ لابان را دو دختر بود… و گفت برای دختر کوچکت راحیل هفت سال ترا خدمت میکنم…»
اینک با توجه به دو نکتهی بالا، خانوادههای بدوی آفریقا حق دارند، از تولد دختران خوشحال باشند. زیرا دختر هم خود، کار آفرین است و هم مردی را به خدمت گرفته موجب بالا رفتن موقعیت اقتصادی خانواده میگردد: «در تمام این ناحیه، تولد یک دختر اغلب مقبولتر از تولد یک پسر است.»
ادامه دارد…