گفتوگوی ویژه با داکتر سیدعسکر موسوی، جامعهشناس
ظاهراً دولت و گروه طالبان با میانجیگری و شایدهم دخالت و فشار خارجیها دور میز مذاکره جمع شدهاند، آیا چنین مذاکراتی منتج به صلح خواهد شد؟
خوب، مشکل این است که تعریف ما از صلح چیست؟ از نظر من جنگهای چهار دههی افغانستان «جنگهای نیابتی» بوده است و پاسخ «جنگ نیابتی» هم «صلح نیابتی» است. این جنگها را نه افغانستان راه انداخته و نه بر آن حاکمیت داشته است. پس میشود گفت که «نایبها» میخواهند باهم صلح کنند، چه کابل بخواهد و چه نخواهد. نتیجه را هم آنها تعیین میکند.
ضعف در حکومتداری و بیاعتمادی که حالا حکومت درگیر آن است چه تأثیری بر جایگاه حکومت در میز مذاکره دارد؟
جایگاه کابل سمبولیک است، نقش نیابتی دارد. هرچه آمریکاییها به کابل دیکته کند، همان میشود. چنانچه در 19 سال گذشته دیدیم، در انتخابات دیدیم، در همین معاملهی آزادی زندانیهای طالبان دیدیم. کابل گفت: آزاد نمیکنیم بعد در یک خیمه شببازی مسخره آزاد کردند.
ارچند تغییراتی در عملکرد جنگی طالبان دیده نمیشود، آیا در دیدگاه سیاسی طالبان شما تغییری میبینید؟
خوب، طالبان هم نقش نیابتی دارند ولا غیر. تغییر اندک در ادبیات سیاسی طالبان هم سمبولیک است و برایشان یاد دادهاند که حالا این طوری گپ بزنید. اصلاً به لباس یکدست طالبان نگاه کنید، مثل این که یک خیاط و یک روز و از یک توپ تکه ساختهاند. پیراهن تنبان سفید، واسکت سیاه، لنگی سیاه و کفشهای شبیه هم. آین تصادفی است؟ یک زن در بین شان نیست، در جبههها جنگ شدیدتر و بیشتر شده است، کدام نشانهای از تسامح و مدارا دیده نمیشود و علناً حکومت کابل را غیر اسلامی میدانند. به کمتر از امارت و اجرای شریعت راضی نیستند و آیا شما تغییری میبینید؟
به باور شما عجلهی آمریکا در پروسهی صلح افغانستان ناشی از چیست؟ آیا این عجله بر آغاز مذاکرات و خروج نیروهای امریکا بر کلیت پروسه صلح تأثیر بدی نخواهد داشت؟
این بازی سیاسی آمریکاییها از بهر انتخابات پیش رو است، هرچند به خاطر مسایل سوء ادارهی ترامپ این خینه دیگر آن رنگ اولی را ندارد، ولی شتابزدگی ادارهی ترامپ بسیار تأثیرگذار خواهد بود. چنانچه در 1371 دیدیم و بعدها آمریکاییها بسیار اظهار پشیمانی نمودند. احتمالاً اگر آن بار شتابزده عمل نمیکردند، اوضاع به این گونه نمیشد.
اگر این مذاکرات به یک توافق سیاسی بینجامد، آیا طالبان به همین سادگی قوای مسلح شان را در ساختار دولت مدغم خواهد کرد؟
ابداً، طالبان میدانند که بدون نیروهای نظامی شان کسی به آنها سلام هم نمیکند. طالبان یعنی یک گروه نظامی-نیابتی که وظیفه و هدف مشخصی را دنبال میکنند.از این لحاظ کابل در وضعیت بهتری قرار دارد. گزارشها از تبدیل کردن نیروهای طالبان به یک ارتش منظم است. فکر نمیکنم که طالبان مانند: حزب اسلامی بخواهد که تبدیل به یک حزب سیاسی شود. وقتی آمریکاییها میگویند که باید با القاعده بجنگند، معنی آن چیست؟ یعنی که ما به شما پول و اسلحه خواهیم داد تا بعد از این به نیابت ما با القاعده بجنگید. حالا این القاعده که رهبر آن در بیخ گوش پایگاه نظامی پاکستان پیدا شد و نه در افغانستان و 19 سال است که در این طرف مرز دیده نشده است، چه صیغهای است؟
اگر مذاکرات جاری با نظارت و فشارهای بین المللی به یک صلح سیاسی بینجامد، آیا صلح اجتماعی هم رقم خواهد خورد؟ چون ما در افغانستان بسیار گروههای فکری داریم که به راحتی با نظام دموکراسی و رفتارهای کنونی جامعه کنار نخواهند آمد. مثل آزادی زنان، آزادی بیان، آزادی نشرات رسانهها و…
بله، اگر حتا صلح نیابتی هم بر قرار شود و زیر این کاسه نیم کاسهی دیگر نباشد، میشود انتظار بهتر شدن اوضاع را داشت. این در صورتی است که همهی جنگها کار طالبان باشد. اما گروههای جنگنده تنها طالبان نیستد، چندین نوع طالب داریم، کسانی پرچم سفید شان را سیاه کردهاند و خودشان را داعش مینامند، سرنوشت آنها چی میشود؟ حزب اسلامی آمد چی شد؟

اما «صلح اجتماعی» ربطی با طالب و داعش ندارد. این موضوع داخلی است که سخت با کارآیی و ارادهی دولت در تحقق عدالت اجتماعی گره میخورد. این بحث سوء اداره، فساد اداری، تبعیض سازمانیافته، قوم محوری و… ربط دارد و هنوزآغاز هم نشده است و پس از سال 1357 و روی کار آمدن حزب دموکراتیک خلق متوقف شد. در واقع با کودتای حزب دموکراتیک خلق، جنبش عدالتخواهی که با جنبش مشروطه به رهبری شهید مولوی سرور واصف قندهاری شروع شده بود، پایان یافت. آنچه از این پس داریم، چه مارکسیستی آن و چه اسلامی آن «نیابتی» است. حتا به نامهای شان هم که دقت کنید نشانهی کشوری است که به نیابت آن وارد کارزار جنگ و کشتار شدهاند.
یکی از مباحث که در روند صلح همواره خبرساز است، بحث حقوق و آزادی زنان است، آیا حکومت با عملکرد و وضعیت کنونیاش واقعاً بر حفظ حقوق و آزادیهای زنان متعهد است یا به نحوی از این قضیه سودجویی میکند تا مردم و نسل نو و زنان و در کل افکار عمومی کشور را با خود همسو کند؟
اولاً باید سرنوشت تعریف زن و مرد را در این حکومت روشن کنیم. کجا بحث حقوقی مردها حل شده است که بپردازیم به زنها. این شبه حکومت بیچاره نه زن است و نه مرد تا وارد بحث زن و مرد شویم. با بالا آوردن چند تا زن در مجلس، معینیت، وزارت خانهها، کمیسیون انتخابات و کمیسیون حقوق بشر که بحث حقوق زنان حل نمیشود. تا زمانی که در یک جامعه بیعدالتی حاکم باشد، نی زن، نی مرد، نی قوم و قبیله و حزب و دسته و گروه و نی هیچ ارگان دیگری به حق و حقوق شان حتا نزدیک نمیشوند. برای افغانستان این یک بحث «خارجکی» و برای آنها. شبه دولتهای نیابتی، ماموریتهای خودشان را دارند و این ادعاها بیشتر یک بازی سیاسی است.
از نظر شما، آیا دادخواهیها، فریادها، کارزارها، گفتمانهای کنونی زنان که بیشتر ابراز نگرانی از بازگشت و تحمیل دیدگاه طالبان بر صلح است، تأثیری بر رویکرد جوانب دخیل در صلح خواهند گذاشت؟
آگر آمریکاییها بخواهند شاید، وگرنه هیچ. یادمان باشد که آمریکاییها 19 سال پیش هم که به افغانستان هجوم آوردند، مهمترین شعار شان حق و حقوق زنان از طالبان بود. ایجاد و تحمیل طالبان هم کار آنها بود، ولی قتل عام مردان بیشمار، تخریب آثار باستانی کشور، حضور بیشمار تروریستهای پاکستانی و عرب، زمین سوختهی شمالی و مانند آن برای شان چندان اهمیت نداشت. طالبان هرگز در لیست سیاه آمریکایی نبوده است و هیچ وقت تروریست نگفتهاند، چنانچه آقای کرزی آنها را «برادر» خطاب کرد و آقای غنی برای این که متفاوت سروده باشد، با همه ساز و برگ و قتل و کشتار شان آنها را «مخالف سیاسی» خواند.