پرستو یاری
کار و زندگی دو رکن اساسی پیشرفت و ترقی اجتماعی بوده و زندگی انسانها از بدو پیدایش بشر تا امروز، مدیون کار مستمر و هدفمند جوامع بشری محسوب میگردد. از آنجایکه زن نیم پیکر جامعه را تشکیل داده است، بنابراین؛ گرفتن حق کار مستمر و هدفمند به غرض شگوفایی و رفا جامعه باعث عقب ماندگی اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی زن درجامعه محسوب میگردد؛ به استناد از نظر یک دانشمند مطرح اقتصاد «زندگی مادی تعین کننده شعور اجتماعی است»؛ پس چرا برای زن به منظور رسیدن به والاترین شعور اجتماعی که همانا استقلالیت اقتصادی میباشد، سد وارد نموده و این قشر توانای جامعه را در خانه در بند کشید. زن با درنظرداشت مسؤولیتهای خانوادگی که همانا رشد و تربیت فرزند میباشد؛ نباید از مسؤولیتهای بزرگ اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی به دور نگهداشته شود. برای ساختن یک جامعهی توانمند و توسعهیافته به انسانهای توانمند و توسعهیافته نیاز است؛ پس چرا زنان نباید به منظور ایجاد و ساختن یک جامعهی مرفه و ایدال به والاترین مدارج علمی دست پیدا نکنند و این امر زمانی امکانپذیر است که برای زن حق تحصیل و کار داده شود.
شاغل بودن زنان یا حق کار زنان، یکی از مسايلی است که در اجتماع مطرح و زنان به علل گوناگون به کار روی میآورند و حتا علاوه بر مسؤولیتهای خود در خانه و تربیت فرزندان، مسؤولیتهای اجتماعی را نیز پذیرا میشوند. قشری به عنوان «زنان شاغل» که در دو جبههی مهم یعنی جامعه و خانواده مشغول خدمت و انجام وظیفه میباشند این اشتغال با پیشرفت جوامع، تغییر و تحول پیدا کرده است و آنان را از مشاغل سنتی به سوی بخشهای صنعتی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی سوق داده است.
بدین منظور بهخاطر توانمندسازی واقعی زنان، آنان باید در تصمیم گیریها، به ویژه در امور مربوط به ایجاد و تقسیم کار، دسترسی به منابع اقتصادی به منظور کسب درامد مشارکت بیشتری داشته باشند و این امر زمانی امکانپذیر است که زنان در امور سیاست و اقتصاد مشارکت بیشتری پیدا کنند. دسترسی زنان در امور سیاست و اقتصاد در زدودن تبعیضهای سیستماتیک و مردسالارانه از اهمیت بارزی میتواند برخوردار باشد. از انجاییکه در جوامع ایدال و توسعهیافته زن و مرد متصدی امورکشوری میباشند، حضور و نقش زنان بارز و متضمن مشارکت و سهم فعال زنان در بازار کار خواهد بود و این امر بهخودی خود در رفاه و توسعهی جامعه موثر میباشد.
زنان باید در تصمیمگیریها، به ویژه در امور مربوط به توزیع کار، منابع، درآمد و هزینه، مشارکت بیشتری پیدا کنند. وجود تبعیض در بازار کار موجب کاهش کارایی نیروی فعال و ایجاد محدودیت کار زنان و نهایتن کاهش رشد اقتصادی در یک کشور است.
حضور گسترده و هدفمند زن به عنوان نیم پیکر از جامعه با مشارکت هدفمند با مردان در سیاست، اقتصاد و فرهنگ بهخودی خود بار سنگین کار را به نحوی از دوش مردان که بهصورت بالقوه در سیاست و اقتصاد جامعه حضور همیشگی و دوامدار داشتهاند، میکاهد و این تغییر در دراز مدت متضمن تحولات عظیم و در زندگی اجتماعی خانوادهها خواهد بود. این تحول بار سنگین تأمین اقتصاد خانواده را از دوش مردان برداشته، میتواند به عنوان بارزترین الگوی مشارکت زنان برای تغییر با کیفیت در جامعه تلقی گردد.
مردان از زمانی که وارد بازار کار میشوند معمولن تا هنگام بازنشستگی به صورت پیوسته در بازارِ کار باقی میمانند و تحولات زندگی، این حضور پیوسته را مختل نمیکند در صورتی که زنان دارای مشارکت ناپیوسته و قطعه قطعه هستند و تحت تأثیر تغییرات زندگی مثل وضع حمل، تعداد فرزندان، رسوم و عنعنات ناپسند و غیره، الگوی مشارکت شان تغییر میکند.
بعد از انقلاب صنعتی در اروپا و پیشرفت صنایع مدرن، چون کمپیوتر و انترنت و انقلاب دیجتالی در دنیای مدرن امروز بر اعتقاد بابرابری زنان و مردان خط بطلان کشیده و بیشتر تأکید بر نبوغ و قوای ذهنی و فکری دارد که این امر سبب شده است که فرصتهای جدیدی کاری برای زنان ایجاد شده است. هر قدر میزان تحصیلات زنان از لحاظ کیفی و مدرک تحصیلی برازندهتر باشد به همان اندازه فرصتهای کاری را در سطوح بالا و تصمیمگیریهای مهم کشوری برای زنان مهیا خواهد نمود و برای رسیدن به این هدف مهم عدم دسترسی حق تحصیل و آموزش باعث عقبمانی زنان و عدم دسترسی شان به فرصتهای شغلی بوده و از سویی ضربه مهلک بر اقتصاد خانواده و جامعه محسوب میگردد.
اعتقاد به نابرابری مردان و زنان از نظر قوای بدنی و فکری سبب شده است که درهای بسیاری از مشاغل به روی زنان بسته شود. هر قدر میزان تحصیلات زنان بالاتر باشد به همان اندازه اشتغال آنها نیز بالاتر خواهد بود. نداشتن دسترسی به فرصتهای تحصیلی و آموزشی نه تنها مشکلات حق دسترسی زنان را به کار محدود میسازد، بلکه پایههای اقتصاد خانواده را نیز متزلزلتر میسازد و موانع اصلی کار برای زنان بیشتر بستگی به پایین بودن سطح تحصیلات و مهارت زنان و رسوم و عنعنات ناپسند در جامعه است.
به گفته فردوسی بزرگ «توانا بود هرکه دانا بود» بدون شک رفاه و شگوفایی افغانستان به دستان زنان و مردان توانای کشور ما رقم خواهد خورد و توانمندسازی زن و دختر افغانستان با درنظرداشت سنتهای حاکم در جامعه و بهخصوص در ولایات و والسوالیهای دور دست ما که اندیشه زنستیزانه حاکم است کار زنان پیشتاز و متعهد افغانستان را در مرکز و دشوارتر ساخته است و این امر برای زنان پیشتاز و فعالان حقوق زن از یکسو، یک چالش و از سویی باعث انگیزه بیشتر برای کار و مبارزه میتواند باشد. این چالش و انگیزه میزان مسؤولیت زنان پیشتاز را دو چند ساخته تا برای زمینهسازی و دسترسی زن و دختر افغانستانی در سطح روستا و والسوالی کار و مسؤولیت بیشتری را بدوش بکشند.
در جوامع مانند افغانستان، بهخصوص در ولایتها، ولسوالیها و روستاها خوش ندارند فرزندان دخترشان بیش از حد مجاز که سنتها در هر منطقه آن را تعیین میکنند، از خانه دور شده و آموزش را به سطح بالا بگیرند، اگرچند آمار مکتبها در روستاها و ولسوالیهای دور افتاده امیدوارکننده است. در صورتی که در دسترس دختران قرار نگیرد، نمیتواند زنان آینده را برای ورود به بازار کار و تحقق مشارکت سیاسی، اقتصادی اجتماعی و فرهنگی با مفهوم تخصصی آن آماده سازد. همچنان یکی از علل کاهش میزان کار زنان، عمومیت یافتن سواد و بالارفتن میزان تحصیلات آنان میباشد.
بنابراین؛ عوامل موثر برای رشد زنان به منظور ایجاد مشارکت در سیاست و اقتصاد همان طوری که گفته شده است، بازسازی بسترهای مناسب اجتماعی، پیشتبانی همهجانبه از سوی خانواده و اجتماع میباشد. نظر به تحقیقات و مطالعات اخیری، خوشبختانه در سطح شهرهای بزرگ درصدی پیشتبانی مردان به منظور حمایت و سهیمسازی زنان برای تحصیل و کار زنان در پروسهی تولید، افزایش یافته است که این امر نشاندهندهی نیاز اجتماعی و سهیمسازی زنان به فعالیتهای اقتصادی برای تأمین نیازهای خانواده است.
لذا عوامل موثر در کار زنان، همانطور که اشاره شد، شرایط اجتماعی و فرهنگی یک جامعه ایجاب میکند گاهی زنان به کار رو بیاورند و با توجه به وضعیت کنونی اقتصادی و اجتماعی جامعه ما، درصد موافقت مردان با کار زنان افزایش یافته و این نشاندهنده از نیاز به فعالیت اقتصادی زن جهت تأمین مخارج خانواده است. احتمال دیگری که میرود، تغییر دیدگاه مردان و مثبتاندیشی بیشتر در آنان در مورد اشتغال زنان میباشد.
اگر در جستجوی این هستیم که زنان سهم و جایگاه مناسبی در تولید کشور داشته باشند و به نرخهای مشارکت درخور توجهی دست پیدا کنند فراگرفتن آموزش، آنهم آموزشهای مسلکی یکی از اساسیترین راه میباشد.