بیش از یک دهه شد که بحث صلح دولت با طالبان مطرح شده است. صلح با گروهی که تمامی رهبران گذشته و بنیانگذاران آن در لیست سیاه شورای امنیت سازمان ملل متحد و نهادهای حقوق بشری بینالمللی قرار داشت. گروه طالبان که با شعار اصلاح امت اسلامی افغانستان بستر سربازگیری پیدا کرد و سنگرهای جنگش را استحکام بخشید، از اوایل دههی هفتاد خورشیدی تا اکنون تصویری جز شبح از خود به دل مردم افغانستان و جهان به نمایش نگذاشته است. طالبان با شعارها و نقاب اسلامگرایی به قدرت رسید و از سال 1375 خورشیدی تا 1380 خورشیدی بر بیش از 90 درصد خاک افغانستان حکمروایی کرد. اما مهماننوازی از اسامه بن لادن، رهبر گروه القاعده برای طالبان دردسرساز شد و پس از حملهی القاعده به پنتاگون و برجهای تجارت جهانی در نیویورک، گروه طالبان به جرم تبانی با رهبر القاعده از کرسی امارت پایین آمد؛ البته با موشکهای کروز ایالات متحده امریکا و مقاومت جریانهای سیاسی و مردمی افغانستان.
جنگجویان جدید گروه طالبان فقط پنج سال پس از سرنگونی رژیم امارت اسلامی شان، دوباره از مرزهای شرقی و جنوبی وارد کشور شدند و به حملات تروریستی پرداختند. طالبان با گذشت هرسال قدرتمندتر شد و مناطق بیشتری را تحت کنترل خود درآوردند؛ به قیمت جان صدها هزار زن و کودک و تخریب زیرساختهای افغانستان. تا اینکه در سال 2007 میلادی همزمان با آغاز عملیات کمین گروه طالبان، نخستین سخنها از صلح با این گروه مطرح شد. حالا بیش از یک دهه گذشته است و برای نخستین بار هیأتهای سیاسی دولت افغانستان و گروه طالبان در شهر دوحه، پایتخت قطر رفتهاند تا برای تقسیم قدرت و چگونگی نظام آینده افغانستان باهم بحث کنند. در گفتوگوهای صلح دولت و طالبان دستآوردها و ارزشهای دورهی دموکراسی پساطالبان از مباحث جدی این روند است. حقوق زنان و ضرورت تغییر رویکرد طالبان با زنان از خواستهای اساسی مردم و دولت افغانستان و جامعه جهانی است.
طالبان، اما همواره بر یک مسأله تأکید داشتهاند؛ «زنان باید در چارچوب شریعت اسلامی زندگی کنند.» این درحالیست که نظام کنونی افغانستان هم یک نظام تلفیقی است. جمهوری اسلامی؛ ترکیبی از نظام دموکراسی و اسلام. اما برداشت و قرائت طالبان از چوکات شریعت چیست؟ هدف طالبان از چوکات شریعت اسلام برای زنان چیست؟
در این مورد از کسانی پرسیدیم که تخصص شان در علوم و فقه مذاهب اسلامی است و شناختی از رفتارها و اندیشههای طالبان دارند. سیداکبر آغا، در دورهی امارت اسلامی طالبان به عنوان وزیر عدلیهی رژیم این گروه کار کرده است. او در سالهای اخیر منحیث کارشناس مسایل «صلح» و «سیاست طالبان» در کابل فعالیت دارد. دیدگاههای این مقام پیشین طالبان هرازگاهی خبرساز میشود و شهروندان اعتراض دارند که او به نحوی همسو با رفتارهای طالبان نظر میدهند. از سیداکبر آغا پرسیدیم که مردم افغانستان نسبت به رفتارهای طالبان با زنان اعتراض دارند، اما طالبان همچنان بر تعیین و تحدید چوکات شریعت برای زنان پافشاری دارند؛ این نوع برخورد به چه معناست؟
او در گفتوگو با هفتهنامه نیمرخ گفت: «اینکه طالبان میگویند زنان در چوکات شریعت بمانند، حق دارند. آنچه طالبان میگویند از شریعت بیرون نیست. طالبان کوشش کردهاند که زنان بیحجاب، بیوقار و بیعزت نشوند.»
اما در دورهی حکومت طالبان خشونتها علیه زنان، سرکوب و ستم، سنگسار و محکمه صحرایی وجود داشت و هنوزهم زنان در مناطق تحت کنترل این گروه از حقوق اساسی شان مثل: حق انتخاب همسر، حق کار، آموزش، دسترسی به خدمات صحی و آزادی فکری و پوشش برخوردار نیستند.

در این مورد از سیداکبرآغا که در دورهی طالبان به عنوان وزیر عدلیه، قوانین رژیم این گروه را مینوشته، پرسیدم. پاسخش این بود: «همان که شما سنگسار و محکمه صحرایی میگویید به طریقه اسلامی است. شما چگونه مسلمان هستید که سنگسار را محکمه صحرایی میگویید؟ آیا از آیات قرآن منکرید؟ این اعمال طالبان بر مبنای قرآن و حدیث است، اگر در افغانستان قانونی داشته باشیم باید براساس قرآن و احادیث اسلامی باشد. زنان حقوق دارند. اما هنوزهم به بعضی از حقوق شان نرسیدهاند.»
مسأله جدی مطرح در مورد زنان افغانستان اما این است که رسیدن زنان به حقوق شان نیازمند برداشته شدن محدودیتهاست؛ نخست باید در قوانین حقوق و آزادی زنان نافذ شمرده شود. در قانون اساسی و دیگر قوانینی که طی دو دههی اخیر دولت جمهوری اسلامی افغانستان ساخته است، تا حدودی همگام با قوانین حقوق بشری دیگر دولتهای دموکراتیک است. اما سیداکبر آغا، این وزیر قانونگذار پیشین طالبان میگوید: «آزادی که حالا زنان در افغانستان دارند، خلاف اسلام است.»
حالا، پرسش مهم دیگری که مطرح میشود این است که برداشت طالبان از اسلام و قرائت این گروه از چوکات شریعت مصادف با فقه اصیل اسلام است یا مغایر آن؟
محمدسالم حسنی، عالم دین است. او قرائت طالبان از چوکات شریعت را دستساخته خود این گروه و برخوردهای آنان با اکثریت مسایل از جمله موضوع زنان را یک عملکرد سیاسی میداند. آقای حسنی در گفتوگو با هفتهنامه نیمرخ، قرائت طالبان از دین اسلام را یک نگرش «شبه توتالیتر» خواند. به نظر او «طالبان یک جنبش شبه توتالیتر و کامل سیاسی است. دین برای طالبان در حقیقت یک پوششی است برای پیگیری اهداف و خواستههای این گروه. طالبان قرائت خاصی از دین دارند که این قرائت خاص به آنها اجازه میدهد که تمام جنبههای زندگی شهروندان را مورد قضاوت قرار دهند، در امور شخصی مردم نیز دخالت کنند و خط و نشان تعریف کنند. براساس همین برداشتهای افراطگرایانه از دین اسلام است که طالبان نه تنها حقوق زنان بلکه تمام حقوق انسانی، از جمله حق آزادی بیان، انتخاب دین، حق انتخاب پوشش برای زنان و خیلی از مسایل دیگر را در قالب همان برداشت شخصی شان از دین میخواهند که تحدید کنند و به عنوان چارچوب شریعت برای مردم تعریف کنند.»

توتالیتر به نظامهای تمامیتخواه و انحصارطلب میگوید. به باور آقای حسنی «جانمایهی اصلی تحریک طالبان نیز برداشتها و رفتارهای شبه توتالیتر است که به غیر از قرائت خودشان از دین اسلام، دیگر هیچ برداشتی را برنمیتابد.»
به گفتهی او، این انحصارگرایی طالبان در عرصه مذهب، سیاست و فرهنگ نشان میدهد که آنان در پی تحمیل برداشتهای افراد محدود و نه کلیت شریعت اسلام، بر مردم هستند. حقیقت این است که این کارها پوششی برای تحقق اهداف سیاسی این گروه است.
داکتر امین احمدی، عضو هیأت مذاکره کننده دولت، اینروزها در قطر در حال چانهزنی با هیأت مذاکره کننده طالبان است. او نخستین عضو هیأت مذاکره کننده بود که پس از محفل افتتاح گفتوگوهای صلح به مردم افغانستان گفت: جهان با نظام جمهوری همسو است، نه طالبان؛ نگرانیهایی که امروز در متن جامعه گسترش یافته، لازم نیست، چون طالبان هم از لحاظ سیاسی در انزوا قرار دارد و هم در میز مذاکرات قرائت و استدلال منطقی برای جایز دانستن جنگ شان ندارند.
در همین حال، طالبان، تأکید بر شریعتمداری دارند و حتا ترازوی خاصی برای سنجش مسایل مورد بحث در میز گفتوگوهای صلح تعیین کردهاند. گروه طالبان پافشاری دارند که باید معیار توافق صلح دولت و این گروه اصول فقه مذهب حنفی باشد.
آقای احمدی به تازگی از دوحه در سلسله نوشتاری تحت عنوان «مذاهب اسلامی و صلح» نوشته است: «در این روزها عمیقاً راجع به مذاهب اسلامی از جمله مذهب حنفی فکر میکنم و به این نتیجه رسیدهام که در مذاهب اسلامی، احادیث شریف و قرآن کریم اصولی نهفته است که اگر به درستی فهم و تفسیر شوند و جزو اصول حاکم بر حل منازعات مسلمانان قرار گیرند، مسلمانان میتوانند بهتر از آنچه اکنون هستند، بوده باشند.»
به تازگی در کارشیوهی گفتوگوهای صلح میان هیأتهای مذاکره کننده دولت و طالبان اختلافهایی به وجود آمده است. طالبان به لحاظ ساختار و تشکیلات تکقومی و تکمذهبیاند. آنان معیار سنجش و حل منازعات را فقه حنفی میدانند. اما داکتر احمدی میگوید که معیار هرچه که باشد، جنگ کنونی جواز نمیگیرد و ارزشهایی را که مردم به حفظ آنها تأکید دارند، در همه مذاهب محفوظ دانسته شده است: «از بحث با اطراف منازعه و کسانی که بیشتر ادعای دین دارند دریافتهام که مشکل در ترس، توهم و طبقهبندی است که بر مبنای مذهب ساختهایم. برای مثال با تأمل دریافتهام که در مذهب حنفی هیچ اصلی وجود ندارد که تبعیض بر مبنای مذهب را علیه شیعیان توجیه دینی کند و موجب محدودیت بر حقوق و آزادیهای مذهبی آنان گردد. پس همه ما در کشور خود با شجاعت اخلاقی تمام عیار علیه هرگونه تبعیض بر مبنای مذهب مبارزه کنیم.»

آشکار است که خاستگاه و بستر سربازگیری گروه طالبان یک جامعه دینی-سنتی و محصور شده در چنگال تروریسم جهانی است و در این کشمکشهای سیاسی و مباحث فنی اصول فقه و شریعت اسلامی، مردم بیشتر نگران و سردرگم آیندهای هستند که ممکن پس از توافق صلح میان دولت افغانستان با گروه طالبان رقم بخورد. از همین رو این روزها فعالان مدنی و حامیان حقوق زنان در شبکههای اجتماعی و رسانههای همگانی افغانستان در حال دادخواهی و حمایت از حقوق و آزادیهای زنان و ارزشهای دموکراتیک اند. علمای دین نیز در سراسر کشور با حفظ بیطرفی برای تأمین صلح و حرام بودن جنگ جاری در کشور تبلیغ میکنند.
با آنکه تاهنوز شورای علمای افغانستان از قرائت طالبان از دین و شریعت به صورت واضح انتقاد نکردهاند. اما محمدسالم حسنی، به عنوان یک عالم دین بدین باور است که «چون افغانستان هنوزهم یک جامعه سنتی است ممکن اندیشه طالبانی و قرائت خاص این گروه نیز یک مقداری طرفدار داشته باشد. اما کلیت جامعه افغانستان، علما و اصول مذاهب اسلامی با رفتارهای طالبان و قرائت این گروه از دین همسو نیستند. چون محدودیتهایی که آنان بر زنان به عنوان چارچوب شریعت اسلامی وضع میکنند، برداشت نادرست افراد محدود از دین اسلام است.»
ظهور و قدرتگیری مجدد گروه طالبان در افغانستان به عوامل زیادی بستگی دارد، اما اعتقاد مذهبی بیشتر بستر سربازگیری این گروه را فراهم کرده است. زمینهی ایجاد سنگرهای جنگ طالبان نیز بیشتر در مناطقی فراهم شده که به لحاظ اجتماعی در محدودیت قرار دارند و از عقاید سنتی برخوردارند. این هم ممکن است که برخی از رفتارهای طالبان و تأکید این گروه بر حفظ حجاب زن برای این باشد که به باشندگان مناطق تحت تسلط شان و به آن مردمی که برداشت خیلی سنتی و تحمیل شده از دین دارند، برسانند که گروه طالبان در پی حفظ ارزشهای اسلامی است و ارزشهای اسلامی با نابسامانیهای موجود در قلمرو حکومت جمهوری اسلامی افغانستان در تضاد است. شاید از این طریق در پی همسویی افکار عمومی است. اما اعتقاد و باور به ارزشهای حقوق بشری و آزادی زنان بخش کوچکی از منازعه طالبان با مردم و دولت افغانستان است. مباحث سیاسی، نظامی، مواد مخدر، استخراج منابع معدنی، قاچاق و تقسیم کرسیهای سیاسی مباحث مهمتریاند که جنگ را به درازا کشیده و از موانع جدی روند صلح نیز به شمار میروند.