آموزش زنان مهمتر از آموزش مردان است؛ به این دلیل که زنان رکن تربیتی خانوادهاند. زن باسواد فرزند باسواد به بار میآورد و رعایت حقوق فردی خودش را خواهد کرد. از همین رو کورسهای انکشافی ما در بعضی ولایتها تا 90 درصد ویژهی زنان بوده است.
گفتوگو با داکتر سردارمحمد رحیمی، معین سوادآموزی وزارت معارف افغانستان
جناب معین، سپاس از اینکه جهت گفتوگو با نیمرخ وقت گذاشتید. برنامهی سوادآموزی وزارت معارف کدام قشر جامعه را تحت پوشش قرار میدهد و هدف اساسی از راهاندازی این برنامه چیست؟
تشکر از هفتهنامهی خوب نیمرخ که برای آگاهی جامعه کار میکند. برنامهی سوادآموزی طی هفده سال گذشته که در واقع پس از حکومت موقت به راه افتاد، بیشتر به روستاهای افغانستان متمرکز بوده تا برای بزرگسالان/بالای پانزده ساله که از تعلیم و تحصیل محروم بودهاند، زمینهی آموزش فراهم شود. این برنامه محدودیتهایی هم داشته، به لحاظ منابع و امکانات؛ البته به صورت اندک و گسسته دستآوردهایی هم داشته است.
از چهار سال گذشته که شما به عنوان معین این اداره کار میکنید، چه تغییراتی در برنامهی سوادآموزی به میان آمده است؟
در چهار سالی که من به عنوان معین سوادآموزی آمدهام، احساس من این بوده که برخی از محدودیتهای تشکیلاتی و ساختاری و پالیسیها و لوایح سوادآموزی است که اگر اصلاح شود، زمینهی خدمترسانی بهتر در قریههای و ولسوالیهای دوردست را فراهم خواهد کرد. تغییر در مدل برنامه سوادآموزی کمک میکند تا علاقهمندی بیشتری برای سوادآموزان بزرگسال ایجاد شود. ما در چهار سال گذشته اصلاحاتی را رقم زدیم که زمینهساز بهبود در برنامه ما بوده؛ اما این تغییرات به صورت جدی زمانی رونما خواهد شد که پالیسی و برنامه جدید ما که بخشی از بسته کلان برنامههای وزارت معارف است از سوی ریاست جمهوری تأیید شود.
تغییراتی که طی دو دههی اخیر در سطح سواد جامعه به وجود آمده این است که نرخ سواد از 18 درصد به 43.2 درصد ارتقا پیدا کرده است. در پنج سال گذشته نرخ رشد سطح سواد جامعه بهتر بوده و پیشبرد برنامه سوادآموزی به همکاری موسسات دولتی و غیردولتی به ویژه یونسکو که از سال 2008 تا 2018 حدود یک میلیون نفر را از طریق این برنامه تحت پوشش قرار داده، به بالا رفتن سطح سواد جامعه کمک کرده است. اما این رقم نشان میدهد که 57 درصد شهروندان هنوزهم بیسوادند.
سطح سواد و بیسوادی زنان چگونه است؟
میزان بیسوادی بانوان نسبت به مردان بیشتر است. به همین دلیل، ما برنامهی سوادآموزی را بر آموزش بانوان متمرکز کردیم. حدود 60 تا 70 درصد برنامههای انکشافی سوادآموزی ما برای زنان بوده که این برنامه باعث شد تفاوت سطح سواد زنان و مردان از 28 درصد به 20 درصد کاهش پیدا کند. برنامه ما این است که با تمرکز بر فراهمسازی زمینهی آموزش برای زنان این تفاوت را تا سال 2030 میلادی به 15 درصد ویا کمتر از آن کاهش دهیم تا سطح سواد زنان و مردان به برابری برسد. باسواد شدن زنان هم باعث پیشرفت و ترقی کشور میشود و نیز عدالت جنسیتی در عرصهی آموزش تأمین میشود. در سطح کشور از میان 43.2 درصد افراد باسواد جامعه، 55 درصد مردان باسوادند، اما زنان تنها 30 درصد باسوادند. میزان بیسوادی زنان زیاد است.
برنامههای اصلاحی شما در معینیت سوادآموزی چه است؟
ما در سطوح مختلف نیاز به بازنگری و اصلاحات داریم. در بخش نصاب آموزشی برنامهی سوادآموزی مشکلات زیادی مشاهده میشد، اما نصاب نو با معیارهای منطقه و جهان همسو است. نصاب جدید ما در سال 2017 به همکاری یونسکو نهایی شد و در سال 2018 چاپ کردیم که علاقه سوادآموزان را بیشتر جلب میکند و مفیدتر است. اما معلمان ما در تدریس نصاب آموزشی جدید مشکل دارند. در بخش معلمان هم ما نیاز به اصلاحات داریم تا معلمان رسمیما با معلمین قراردادی جاگزین شوند. این طرح کیفیت و دسترسی مردم به برنامهی سوادآموزی را بهتر میسازد. هماهنگی در میان ادارههای دولتی بخش دیگری از برنامههای اصلاحی ما بود. ما پنجاه تفاهمنامه با ادارههای دولتی و غیر دولتی امضا کردیم که کورسهای سوادآموزی ما در ادارههای دولتی افزایش یافته و در بسیاری از نهادهای دولتی هیچ فرد بیسوادی وجود ندارد. در نهادهای غیر دولتی مثل شورای علما، اتحادیهی ورزشکاران، رسانهها، نهادهای مدنی و سکتور خصوصی توانستیم جلسات بزرگ و هماهنگی ایجاد کنیم و حمایت آنها را داشته باشیم. کورسهای رضاکار ما نیز در سراسر کشور در حال رشد است. ارچند حرکت ما بسیار اندک است، اما امیدوار کننده است. اگر ما بتوانیم سوادآموزی را به یک جنبش ملی و حرکت اجتماعی تبدیل کنیم که لازمه پیشرفت سوادآموزی است. ما نمیتوانیم صرف به منابع دولتی بسنده بکنیم.
مدل برنامهی سوادآموزی یک مشکل بود. شاگردانی که در این برنامه شرکت میکردند، چون امیدی به آینده خود نداشتند و یا به خاطر اینکه بعد از نه ماه این کورسها متوقف میشد، عمدتن علاقهمندی به وجود نمیآمد. طبق برنامهی اصلاحی جدید، ما سه سویه را پیشنهاد کردیم. طبق برنامه جدید شاگردان برنامه سوادآموزی میتوانند تا صنف نهم مکتب را از طریق این برنامه پیش ببرند. پس از آن شامل تعلیمات عمومی، تعلیمات اسلامی و تعلیمات تخنیکی-مسلکی و دارالمعلمینها میشوند.
یک بخش دیگری از برنامهی ما این است که چطور برنامهی سوادآموزی را به دیگر برنامههای ملی مثل میثاق شهروندی وصل کنیم تا کمیتههای ملی، ولایتی، ولسوالی و قریه سوادآموزی را فعال کنیم. وصل شدن برنامهی سوادآموزی به برنامهی ملی میثاق شهروندی ما را کمک میکند تا برنامهی سوادآموزی را با برنامههای توسعه همگام شوند. این امر ما را کمک میکند تا سواد به عنوان یک پیش فرض برای پروژههای انکشافی باشد.
آیا برنامههای سوادآموزی برای زنان کارایی لازم را دارد؟
بخش مهمیاز برنامههای ما این است که زنان را در بخش سوادآموزی توانمند بسازیم. ما برنامههای آموزشی خود را با برنامههای توانمندسازی اقتصادی زنان که از طرف وزارت مالیه به پیش میروند نیز هماهنگ ساختیم و با وزارت امور زنان تفاهمنامه عملیاتی مشترک امضا کردیم. ما حدود 60 تا 70 درصد برنامههای انکشافی خود را برای زنان اختصاص دادهایم.
برنامههای سوادآموزی در مناطق ناامن و تحت تهدید چطور است؟ آیا کورسهای سوادآموزی در این مناطق برای بانوان دایر میشود؟
طبیعی است که در نبود امنیت، معارف موفق بوده نمیتواند. بازهم اطلاعات رسمیما نشان میدهد که برنامهی سوادآموزی در ولایتهای ناامن هم فعالیت دارد. اما مشکلات این مناطق نیز زیاد است. در برخی از مناطق ناامن کورسهای تکراری وجود دارد، یا معلمان ما آموزش لازم را ندیدهاند و یا شرایط امنیتی باعث توقف کورسهای سوادآموزی میشود. حالا حرکت ما بسیار کُند است. چون سیستم سنتی سوادآموزی جوابگوی خواست مردم و نیاز دولت نیست و سیستم جدیدی که ما آماده کردیم هنوز از سوی ریاست جمهوری تأیید نشده است. در مناطق امن و مرکز اصلاحات به وجود آمده و پاسخگویی برنامههای سوادآموزی بهتر شده است.
پالیسی جدید سوادآموزی چرا از سوی ریاست جمهوری تأیید نمیشود؟
چون پالیسی سوادآموزی بخشی از بستهی کلان وزارت معارف است که یا تمامیبخشها کار شان را نهایی نکرده و یا مورد رضایت مقام ریاست جمهوری قرار نگرفته، بنابراین برنامه ما هم معطل مانده است.
در بخش تدریس، قرار بود وزارت معارف یک دیپارتمنت برای تعلیم و تربیه بزرگسالان ایجاد کند تا برنامهی سوادآموزی را به پیش ببرند، چه شد؟
این طرح هنوز عملی نشده است. بروکراسی در ادارههای دولتی و تغییر رهبری وزارت تحصیلات عالی باعث شده است که پالیسیها با دیدگاههای متفاوت مواجه شوند و این روند به تأخیر بیفتد. این درخواست ما در هماهنگی با سازمان یونسکو به حکومت پیشکش شد که در ولایاتی که دانشگاههای مرکزی دارند مثل: کابل، هرات، بلخ و ننگرهار و… دیپارتمنتهای ویژه برای معلمان بزرگسالان ایجاد شود. اما فعلن این دیپارتمنتها ایجاد نمیشود و فقط مضامین خاصی برای تعلیم و تربیه بزرگسالان در دانشکدههای تعلیم و تربیه تدریس میشود.

به غیر از بروکراسی و ناامنی، دیگر مشکلات برنامهی سوادآموزی چیست؟
چالشهای دیگری مثل چالش بودجوی هم است. اما وقتی چالش بودجوی را در یک کشور بیان میکنیم باید کلیت منابع دولت را در نظر بگیریم. سهم ما از بودجه وزارت معارف حدود 2.5 درصد است. در واقع طی چند سال گذشته بودجه معارف مبلغش یکسان باقی مانده، اما سهمش از بودجه ملی کم شده است. شاید هم به دلیل اینکه معارف نتوانسته مطابق با اولویتهای دولت حرکت کند و اعتماد همکاران ملی و بینالمللی را جلب کند. با این وصف، زمانی که ما تقاضای افزایش بودجه را داریم، باید این ملحوظات را در نظر بگیریم. چون ما در حالت جنگ قرار داریم و بخش بیشتری از منابع ما به نیروهای امنیتی و دفاعی اختصاص مییابد. از همین رو تا زمانی که ما اطمینان پیدا نکنیم که سیستم ما جوابگوی شفافیت و کیفیت لازم هست، تقاضای افزایش بودجه را نداریم. چون در گذشته پولهای زیادی در بخش معارف و سوادآموزی مصرف شده ولی به خاطر این که ظرفیت جذب درست در ساختار و پالیسی و ماهیت برنامه وجود نداشته، پولها هدر رفته است. حال هم ما نمیخواهیم قبل از تأیید شدن سند اصلاحات برنامهی سوادآموزی پول ما افزایش پیدا کند. چون بازهم پولها حیف و میل خواهد شد. اکثر نهادهای دولتی از کمبود منابع مینالند، اما ما از کمبود منابع نمینالیم؛ به خاطر این که ما فکر میکنیم در نخست باید ساختار ما آمادگی جذب موثر و شفاف بودجه را داشته باشد و بعد تقاضا کنیم که امکان افزایش بودجه معارف از سوی منابع ملی و بینالمللی وجود دارد. یک بحث مهم دیگر این است که ما میخواهیم سوادآموزی به یک جنبش ملی تبدیل شود و منابعش را از درون جامعه پیدا کند. تکیه بر منابع دولتی موفق نخواهد بود.
آیا میزان رشد سواد در جامعه رضایتبخش است؟ چون شمار بیسوادان افغانستان به بیش از ده میلیون میرسند.
عدد مهم نیست. اگر عدد حساب کنیم، تعداد بیسوادان ما نسبت به هند و بنگلادیش و پاکستان به مراتب کمتر است چون این کشورها هرکدام بیش از شصت میلیون بیسواد دارند. اما درصدی مهم است چون ما حدود 57 درصد بیسواد داریم. اگر تجربه کشورهای همسایه را شمار کنیم، ما در عین مسیری قرار داریم که آنها پیمودند. به طور نمونه، در ایران در سال 1357 میزان سواد مردم حدود 45 درصد بود، اما پس از چهل سال نزدیک به نود درصد رسیده است؛ یعنی سالانه یک درصد رشد سواد داشته است. با آنکه منابع این کشورها بسیار زیاد بوده، اما افغانستان با منابع محدود هم توانسته است عین رشد را تجربه کند. ما طی نزده سال از 18 درصد به 43 درصد رسیدیم که سالانه بیش از یک درصد را نشان میدهد. از سویی هم تکنولوژی و سهولتهای جدید ما را کمک میکند که ما جهش بهتری داشته باشیم. نظر به امکانات، شرایط امنیتی و وضعیت مالی کشور حرکت ما خوب بوده؛ ارچند رضایت بخش نیست اما نظر به تجربه کشورهای منطقه در جایگاه امیدوارکنندهای قرار داریم.
این را باید در نظر بگیریم که برنامهی سوادآموزی یک برنامهی سوادآموزی بطی و آرام است. مهمترین مسأله علاقهمندی و شرایطی است که بزرگسالان ما برای فراگیری سواد دارند. اگر این علاقهمندی از طریق بهبود وضعیت معیشتی، اقتصادی و امنیتی فراهم نشود برنامه سوادآموزی خیلی جذابیت ندارد.
برنامهی سوادآموزی اصولن برای بزرگسالان بالای پانزده سال که از آموزش بازماندهاند اختصاص یافته، اما در بسیاری از مناطق کشور کودکان به آموزش دسترسی ندارند در حالی که ممکن کورسهای سوادآموزی برای بزرگسالان وجود داشته باشد، آیا برای کودکان هم خدمات آموزشی فراهم میکنید؟
مشکل ما این نیست که تشکیل وجود نداشته باشد. تشکیل وجود دارد، اما بخش عمدهی مشکلات ما این است که امکانات به صورت متوازن و متناسب به نیاز جامعه توزیع نشده است. در بعضی از ولایات معلمان و تشکیل اضافی دارند، اما در بعضی از ولایات بسیار حالت اسفناکی وجود دارد. در سفرهایی که برای بررسی رفتیم در بعضی از مناطق سه مکتب در کنار هم قرار داشت، اما در بعضی از مناطق پر جمعیت هیچ مکتبی وجود نداشت. این توزیع نامتوازن امکانات آموزشی تنها کار دولت نیست بلکه به وکیلان پارلمان هم بر میگردد که در بسیاری از جاها دخالت کردهاند. تا زمانی که توازن در توزیع امکانات آموزشی به وجود نیاید هرقدر پول بیشتری اختصاص داده شود و مکتبهای بیشتری ساخته شود لزومن به این معنا نیست که دسترسی مردم به آموزش و سطح سواد در جامعهی بیشتر میشود. اگر امکانات موجود به صورت متوازن توزیع شود هم بخش زیادی از مشکلات آموزشی در کشور حل خواهد شد. اما در قسمت 3.7 میلیون کودک که از آموزش باز ماندهاند، آنان از طریق صنوف محلی تعلیمات عمومیقرار است به آموزش دسترسی پیدا کنند. اما این برنامه تاحدودی ناموفق بوده؛ چون میزان ورودی به جمع بیسوادان سالانه حدود یکصد هزار نفر است. به همین خاطر دولت باید بیشتر بر دسترسی کودکان به تعلیمات عمومیتمرکز کند تا ورودی به جمع بیسوادان کاهش یابد. وقتی افزایش بیسوادی در بین نسل جدید متوقف شد، مشکل بیسوادی بزرگسالان در مرور زمان حل میشود. از همین رو تأکید ما بر اصلاحات ساختاری و سرمایهگذاری متوازن روی تعلیمات عمومیاست.

در پیشبرد برنامهی سوادآموزی زنان چقدر نقش دارند؟
در برنامه سوادآموزی حدود 70 درصد معلمان را مردان تشکیل میدهند و فقط سی درصد زنان هستند. اما طرحی را که ما در نظر داریم این است که معلمان برنامهی سوادآموزی قراردادی شود تا آنها منعطف باشند و بتوانند در مناطق دورتر و محرومتر و در مناطقی که زنان علاقهمند سوادآموزی هستند نیز کورسهای سوادآموزی دایر کنند. به نظر من آموزش زنان مهمتر از آموزش مردان است؛ به این دلیل که زنان رکن تربیتی خانوادهاند. زن باسواد فرزند باسواد به بار میآورد و رعایت حقوق فردی خودش را خواهد کرد. از همین رو کورسهای انکشافی ما در بعضی ولایتها تا 90 درصد ویژهی زنان بوده است.
در سراسر کشور به چه میزان کورسهای سوادآموزی فعال است؟
در تمامیولایتها برنامهی سوادآموزی تطبیق میشود که در مجموع حدود ده هزار کورس میشود. از این جمله حدود شش هزار تا هفت هزار کورسهای دولتی و سه هزار کورسهای غیر دولتی میباشد. این کورسها به صورت همزمان حدود دوصد هزار نفر را تحت پوشش قرار میدهد. حدود 120 هزار نفر از این جمع سالانه باسواد میشوند که در واقع سالانه از طریق برنامهی سوادآموزی یک درصد به سطح سواد مردم افزوده میشود. البته این به شرطی است که بیسواد جدید تولید نشود. اگرنه، نرخ سواد همچنان پایین خواهد ماند.
آیا ولسوالیهایی وجود دارد که در آنجا مردم از برنامههای سوادآموزی محروم باشند؟
بلی حدود سی تا چهل ولسوالی نو تشکیل و ناامن هستند که کورسهای ما درست فعالیت ندارد؛ البته که تاحدودی از طریق معلمان حقالزحمه مشکلات شان را تاحدی حل کردیم. اما امسال به خاطر شرایط قرنطین باز تعطیل شده است.
آیا پالیسی جدید سوادآموزی تأیید خواهد شد؟
در همین روزهای پیش در این مورد با رییس جمهور صحبت کردیم. رییس جمهور اشاره کرد که تهداب سوادآموزی درست مانده شده، اما تصویب شدن این پالیسی منتظر نهاییسازی طرحهای اصلاحی بستهی کلی وزارت معارف خواهد ماند. ارچند که پیشنهاد دادیم تا برنامهی سوادآموزی باید زودتر و به گونهی جداگانه تصویب شود، اما نشد. با آنهم امیدواری ما این است که بتوانیم تا سال 2030 میلادی به هدف ملی که در واقع افزایش نرخ سواد در کشور به بالای 60 درصد است، دست یابیم.