مسعود اختیاری
ویرجینیا وولف در کتاب اتاق از آن خود، تعبیر زیبایی دارد؛ میگوید: زن برای نویسنده شدن باید اتاقی از آن داشته باشد. وولف در این کتاب طی شش فصل، به صورت مداوم از لزوم استقلال مالی و تأمین مادی زنان سخن میگوید، و این موضوع را شرط لازم برای آزادی معنوی آنان تلقی میکند. همین گونه است زن برای رشد و شکوفایی باید اتاق، پول و شغلی داشته باشد. وقتی که پول، ارث، دانشگاه و فعالیت های اجتماعی و سیاسی تنها برای مردان باشد، زنان در کجا و چگونه دانش و تجربه لازم را برای زندگی مستقل بدست بیاورند و استعداد آنان نمود پیدا کند. در بیست سال اخیر این آروز کم و بیش برای زنان تحقق پیدا کرده است و نیاز دارد حفظ شود.
طالبان با فشار آمریکا قبول کرده که با نمایندگان افغانستان به میز گفتوگو بنشینند. آغاز این گفتوگوها با رعایت احتیاط یک گام برای تأمین صلح شمرده میشود. با آن که بیش از یک هفته از گشایش رسمی این مذاکرات میگذرد، اما پیشرفتی ملموسی حاصل نشده است. به صورت عموم خوشبینیهایی میان مردم به وجود آمده است. در گام عملی نیز ایجاب میکند، ابتدا خشونتها کاهش پیدا کند و گفتوگوها با صرف زمان طولانی مفید واقع خواهد شد.
بخش عمده و بحثبرانگیز این گفتوگو حقوق زنان است. بعد از سال 2001 فرصتهای به وجود آمد که کم سابقه بوده است. حضور زنان و دختران در فعالیتهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی از جمله آن است. تحلیل این است که اگر در مذاکرات صلح اندکی از این ارزشها و دستآوردها کوتاه بیاییم، در حکومتی که طالبان در آن مشارکت دارد، محدودیتها بیشتر خواهد شد. به موازات آن ابزارهای فشار برای دادخواهی نیز کمتر میسر خواهد بود. در گفتگوهای صلح، زنان باید استوار برای حفظ حقوق کار، تحصیل و زندگی برابر و داشتن آزادی، تلاش کرده و صدا بلند کنند.
صفحههای اجتماعی همچون: فیسبوک و تویتر ابزار قوی و آله فشار موثر برای دادخواهی است. برعلاوه رسانههای دیداری و شنیداری و چاپی مسیرهای دیگری است که به سادگی و هزینه کم در اختیار همه شهروندان قرار دارد. دادخواهی برای حفظ حقوق شهروندی، آزادی و حاکمیت قانون تنها مسأله زنان نیست، فعالان مدنی و رسانههای برای به چالش کشیدن تفکر تکصدایی و برجستهکردن ارزشهای دموکراتیک با هم یکجا، همصدا و هماهنگ باید کار کنند.
دشواری کار زیاد است، زیرا با گروهی مواجه هستیم که آزادی بیان، تفکیک قوا و نقدپذیری برای آنان مفهوم ندارد و حق شهروندی حساب نمیشود. بلکه انحصار قدرت و قانون در چوکات اسلامی به معنای خودشان و انحصار قدرت و نهادها تنها به یک دستور فردی به نام امیرالمومنین تمام حکومتداری و نظامسازی شان است. با این حال طالبان میدانند که امارت اسلامی نمیتواند مشروعیت لازم را برای جامعهی جهانی داشته باشد، بنابرین؛ میخواهند خواستهای شان را با عنوان دیگری جایگزین کرده و تطبیق کنند.
زنان و جامعهی مدنی افغانستان نیاز دارند که برای حفظ و تداوم آزادی، برابری و گوناگونی خود دادخواهی پیوسته انجام دهند. مبارزه برای جامعهی متکثر اما برابر، باید نگرانی فردی هر نسل دست کم بیست سال اخیر باشد تا به قوه جمعی موثر تبدیل شود. طالبان با استدال کم مایه شان که مسایل سیاسی و کسب قدرت را میخواهند با ابزار دین و مذهب بدست بیاورند، ظاهرن بر حرفهای شان قاطعیت داشته باشند، اما استدالال کافی و اصولی ندارند.
اگر پروسه صلح موفق هم شود، چالش وجود تفکر طالبانی و ارزشهای استوار بر آن در جامعه رفع نشده است. منظور از تفکر طالبانی باور بر حقیر دانستن زنان نسبت به مردان، عدم باور به تحصیل، کار و زندگی آزاد زنان و دختران، حجاب اجباری، نداشتن حق انتخاب، منع موسیقی و این مسایل است.
خاموشی در برابر تجاوز، شلاق، سنگسار، محرومیت دختران از مکتب، ازدواج اجباری و رویدادهایی از این قبیل نشان میدهد که بخش بزرگی از جامعه هنوز به همان نظر تنگ و محدودکنندهی سنتی و فرهنگی باقی ماندهاند. به همین دلیل مبارزه تدریجی و دادخواهی پیوسته تنها راه است. اگر طالبان تفنگ هم بر زمین بگذارند، تفکر طالبانی زدوده نشده است.
این تفکر باید برای طالبان فهمانده شود که زن انسان کامل است. زن برای شکوفایی خودش باید اتاق از آن خود داشته باشد. کار کند و حق انتخاب داشته باشد.