قسمت پانزدهم از سلسله نوشتههای حسین رهیاب بلخی با عنوان «زنان در مسیر تاریخ»
عوامل ظهور جوامع پدرسالاری
در قسمتهای قبل به سیر تکاملی زندگی بشر از مراحل اولیه تا دورهی کشاورزی اشاره کردیم و گفتیم که در دورهی شکارورزی که مردان در کوهها، بیابانها و جنگلها برای سیر کردن شکم خود به دنبال شکار بودند، زنان به سوی یکجا نشینی کشیده شدند و استقرار آنان در مناطق خاص و در طی گذشت سالها، موجب پدید آمدن برخی از تحولات و تغییر ساختاری در زندگی بشر شد. زنان به اهلی کردن حیوانات پرداخته و سپس به راز و قدرت باروری زمین پی بردند و در نتیجه انسان وارد مرحله نوینی گشت. همانگونه که مردان به شکار مشغول بودند، زنان به کشاورزی پرداختند و عواملی موجب شد که آرام آرام مردان نیز در کنار شکار به کشاورزی روی آورند. تصور میشود مردان شکارچی در ابتدا علاقهای به کشاورزی نشان نداده باشند، اما با گذشت زمان که زنان به انباشت غلات دست یافته و توانستند به ذخیرهسازی غذا بپردازند، مردان به نقش و تأثیر کشاورزی پی برده و تدریجن آن را در اختیار گرفتند: «در دوران نوسنگي ميانه… مرد به عنوان عامل توليد كشاورزي جانشين زن شد… »
تردیدی وجود ندارد که در ابتدا زنان کوشیدند با بازداشتن مردان از صحراگردی و واداشتن آنها به کشاورزی، به زندگی خود رونق بخشیده و به تجربیات نوی دست یابند، ولی در ادامهی این روند، این مردان بودند که با درک نقش این عامل جدید، از آن بهره گرفته و با ابتکار و خلاقیت خود روشهای نوینی ایجاد کردند. در اوایل این دوران چون هنوز زمینهی برای امتیازطلبی و قدرتخواهی وجود نداشت، زنان نیز موقعیت خود را حفظ کرده و در بیشتر مناطق پدیده «مادرشاهی» یک جریان غالب به شمار میرفت: «… در دورههای بسیار پیش، که هیچگونه امتیازات اجتماعی وجود نداشت مقام زن بسیار والا و حتی ممتاز بود.»
به همین دلیل به نظر میرسد که در دورهی کشاورزی اولیه، سرپرستی و ریاست همچنان با زنان بوده است، ولی با به کارگیری حیوانات در کشاورزی و ایجاد روستاهای اولیه، دورهی ریاست زنان نیز به پایان رسیده است. دورهی شکارورزی و کوچشبانی از آن جهت که موجب تداوم ریاست زنان بود برای آنان ایدهآل به شمار میرفت، اما کشاورزی خود به خود عامل مهمی در یکجا نشینی به شمار میرفت و به این صورت میتوان گفت عوامل اصلی در ایجاد دورهی پدر سالاری عبارت بوده است از:
1- نقش جنسیت
عامل جنسی که شامل بارداری، زایمان، شیردادن و پریود است، خود به خود موجب تفاوت زیستی و ساختاری میان مرد و زن میشود و همین عامل توانست به عنوان یک اهرم بسیار مهم مورد توجه و استفاده مردان قرار گیرد. مردانی که روزگارانی بسیاری را زیر دست زنان کار کرده بودند با بارداری زنان که مانع بزرگی در فعالیت آنها محسوب میشد، کارها را به دست گرفته و در یک روند مداوم آرام آرام خود جایگزین زنان شدند. امروزه مشخص شده است که این عامل در زندگی زنان نقش موثری دارد: [دانشمندان در بررسیهای جدید به نارسایهایی دست یافتهاند که] «اين نارساييها به ميزان زيادي مرتبط استند با نقش ويژهی زنان در فرايند توليد مثل. براي مثال، در آخرين مراحل بارداري سرعت عمل و چابكي زنان به طرز آشكاري كاهش مييابد. اما مقتضيات توليد مثل پيامدهاي ظريف ديگري نيز دارد. به سبب ضرورتهاي فيزيولوژيكي بارداري و شيردهي ماهيچههاي بدن زنان داراي چربي بيشتري است نسبت به مردان. اين چربي اضافي در واقع ذخيره غذايي گرانبهايي است كه مادران ميتوانند به هنگام كمبود خوراك، هم براي خويشتن و هم براي نوزاد، از آن استفاده كنند. اما، همين ذخيره چربي موجب ميگردد كه از نيرومندي بالاتنه زنان كاسته شود. آزمونهايي كه به تازگي در ارتش آمريكا به عمل آمده نشان ميدهد كه نيرومندي بالاتنه زنان به طور متوسط 42 درصد كمتر از مردان است و تنها 3 درصد از زنان ميتوانند (در قياس با 80 درصد از مردان) وظايفي «بسيار سنگين» را انجام دهند.
بديهي است كه زنان ميتوانند ماهيچههاي خود را با تمرين به حدي از قدرت برسانند كه از مردان متوسط نيز درگذرند. اما، مسأله اينجاست كه وقتي چربي بدن زنان از 15 درصد كمتر باشد، عمل تخمكسازي اغلب متوقف ميگردد و نازايي پيش ميآيد. پس، تقويت ماهيچههاي زنان ظاهرن با مهمترين نقش اجتماعي آنها، يعني باروري منافات دارد.»
قبل از آن مردان از عامل جنسی به عنوان تولید مثل بهره گرفته و تلاش میکردند با افزایش جمعیت، از طرفی تلفات افراد را جبران نمایند و از طرفی نیز توان و قدرت مقابله با دشمنان را افزایش دهند. گرچه تصور بهرهوری سیاسی و اجتماعی از عامل جنسی، در آن دوره نمیتوانست مفهوم داشته باشد، اما هنگامی که مردان به قدرتمندی زنان پی برده و راز آن را نیز در عامل اقتصادی یافتند، با به کارگیری عامل جنسی موجب کند شدن فعالیت زنان گشتند. در این تقاعد اجباری، مردان در ابتدا به اجبار جانشین زنان شده و کم کم دریافتند که عامل جنسی میتواند به عنوان یک اهرم مورد استفاده قرار گرفته و قدرت تولید را از زنان به مردان منتقل کند و آنها با درک این عامل نهایت تلاش خود را برای استفاده از آن به کار گرفتند. حاملگی و بچهداری مداوم زنان موجب خانهنشینی آنان گشت و در نتیجه کشاورزی از کار زنانه تبدیل به کار مردانه شد و مردان با به کارگیری حیوانات توانستند بهرهوری آن را افزایش داده و به جمعآوری ثروت بپردازند و با گذشت زمان موفق شدند نه فقط زنان که مردان را نیز به بردگی گرفته و شکاف طبقاتی ایجاد کنند: «شكوه و عظمت يافتن قدرت مردان در دومين انقلاب ديرينه سنگي و شناخت نقش آنان در توليد مثل با تحتالشعاع قراردادن قدرت زنان، امكان واژگوني روابط بين دو جنس را در مقايسه با دورهی نوسنگي كهن فراهم ميكند.»
به این طریق وسیلهی اقتصادی کشف شده توسط زنان که طی سالیان دراز در خدمت زنان بوده و به ایجاد و تقویت پدیدهی «مادرشاهی» انجامیده بود، ابتدا توسط خود زنان، حالت اشتراکی (زنانه-مردانه) به خود گرفت و سپس مردان با شناخت و استفاده از نقطه ضعف زنان، آنان را از کار انداخته و خود قدرت را به دست گرفتند و چون تولید افزایش یافت، انباشت صورت گرفت و در نتیجه مسایلی چون: ثروت، سرمایه و… عاملی شد برای برتریجویی، سلطهطلبی، خودخواهی و جوامع ابتدایی اولیه، به سمت تنشهای سیاسی و اجتماعی گرایش یافت. این تغییر و تحول موجب تغییرات بسیاری در اوضاع فرهنگی، دینی و فکری مردم شد: «در همين زمان است كه سلطه زنان در مذاهب نيز ناپديد ميشود. «درحالي كه در طول هزاران سال «خداي مادر» تنها موضوع پرستش بود، مجسمههاي كوچكي با ويژگيهاي مردانه، پديدار ميگردد. اين چنين نمادها متضمن بازشناسي نقش پدر در توليد مثل است كه موجب ظهور خدايان مذكر و هم چنان تضعيف پايهی ايدیولوژيكي مادرسالاري در دورهاي ميشود. ابزار كار مرد جانشين ابزار كار زن ميگردد و بنياد اقتصادي مادرسالاري را از بين ميبرد.»
ادامه دارد…
من بیسار این سایت را دوست دارم