نیمرخ
  • خانه
  • رویکرد نیمرخ
  • خبر
  • گزارش
    • گزارش تحقیقی
  • زنان و مهاجرت
  • تحلیل
  • گفت‌وگو
  • روایت
  • چندرسانه‌یی
    • عکس
    • صدا
    • ویدیو
  • ستون‌ها
    • اعتراض و مقاومت
    • ترجمه
    • صلح
    • اقتصاد
    • صحت
    • فرهنگ و هنر
    • ورزش
    • قانون
    • سکوت را بشکنیم
    • نیمرخ دیگر
EN
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • خانه
  • رویکرد نیمرخ
  • خبر
  • گزارش
    • گزارش تحقیقی
  • زنان و مهاجرت
  • تحلیل
  • گفت‌وگو
  • روایت
  • چندرسانه‌یی
    • عکس
    • صدا
    • ویدیو
  • ستون‌ها
    • اعتراض و مقاومت
    • ترجمه
    • صلح
    • اقتصاد
    • صحت
    • فرهنگ و هنر
    • ورزش
    • قانون
    • سکوت را بشکنیم
    • نیمرخ دیگر
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
نیمرخ
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج

خطرِ عادت به خشونت علیه زن

  • Hussain Ahmadi
  • ۱۴ میزان ۱۳۹۹

هیچ طرح مشخص و مدونی در حکومت افغانستان و نهادهای حامی حقوق زنان وجود ندارد تا با روند عادی‌سازی خشونت مبارزه شود و پیش از پرداختن به خشونت‌های کلان مثل: فعالیت تروریسم بین‌المللی فعال در افغانستان، به خشونت‌های ویرانگر جاری در زندگی شبانه_روزی جامعه بپرداخته شود. از همین رو، عادی‌شدن خشونت به گونه عام و عادی‌سازی خشونت علیه زنان به صورت خاص توسط سیستم‌های تبلیغی و سیستم مردسالاری مایه‌ی نگرانی نسبت به آینده زن در افغانستان است.


افغانستان‌؛ جامعه‌ای که قرن‌ها در وضعیتدناهنجار و شرایط نابرابر به سر برده است. از عدم توازن در حکومتداری و خدمات‌رسانی تا نابرابری جنسیتی. در هر امری از امور اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و خدمات کشور توجه کنیم یک عدم توازن و بی‌عدالتی آشکار را متوجه خواهیم شد. همین نابرابری‌ها زمینه‌ساز و یکی از عوامل پیدایش و رشد خشونت در جامعه است. حداقل آنچه در تاریخ مکتوب و مدون افغانستان آمده این است این‌که نابرابری جنسیتی و خشونت علیه زنان در تمامی مقاطع تاریخی وجود داشته و این سلسله هنوزهم ادامه دارد. برخلاف توقعی که امروز از جوامع در حال توسعه وجود دارد؛ افغانستان اما نتوانسته است در امر مهار خشونت و تمرکز روی زیربنا و اهداف توسعه‌ی پایدار، موفق عمل کند. عدم موفقیت دولت و بی‌نظمی جامعه در مهار خشونت باعث شده که گسترش و تشدید خشونت به‌یک روند تبدیل شود.

دولت در این امر مقصر است و جامعه بی‌مسؤولیتی اختیار کرده است. بیش‌ترین انواع خشونت جاری در جامعه ناشی از پیدایش، گسترش و تداوم جنگ است. جنگ مسلحانه میان دولت و نیروهای مخالف که خود را در حاشیه‌ احساس می‌کنند و یا قصد دارند حکومت مورد نظر خودشان را روی کار آورند. در میانه‌ی این جنگ نظامی و اختلاف‌های سیاسی، خشونت با تمام برگ و بال آن در رگ رگ جامعه ریشه دوانده و امید به بهبود وضعیت کشور و آینده بهتر را از دل اکثریت مردم برچیده است. سال به سال خشونت‌ها عریان‌تر و شدیدتر شده است. نهادهای دولتی و حامیان حقوق بشر، همه ساله در نتایج بررسی‌های سالانه‌شان هزاران پرونده خشونت را اعلام می‌کنند که در این آدرس‌ها ثبت شده است. این در حالی است که شاید چند برابر این ارقام رویدادهایی از خشونت در متن جامعه رخ داده، اما ثبت رسمی نشده است؛ شاید به دلیل عدم دسترسی به نهادهای عدلی و قضایی ویا در اثر بی‌اعتمادی به این نهادها.

در دوره‌ی دموکراسی و نظام نوینی که ظاهرن با شعارهای حقوق بشری روی کار آمد، انتظار براین بود که حداقل از حقوق انسانی شهروندان دفاع کند و دسترسی به عدالت سهل شود، پرونده‌های خشونت بررسی و رسیدگی شود. اما هنوزهم برای رسیدن به این رویا راه درازی در پیش رو داریم. چون طی دو دهه با وجود پیشرفت‌های غیر قابل انکار، بازهم میزان خشونت در جامعه نگران کننده است. خشونت فقط جنگ مسلحانه نیست؛ بلکه خشونت علیه زنان، خشونت علیه کودکان، خشونت علیه کارگر، تبعیض که بدترین نوع خشونت و عامل بازتولید خشونت است، این همه جریان دارد. در مورد خشونت علیه زنان باید گفت که از لت و کوب تا ازدواج اجباری، بد دادن، تجاوز جنسی، قتل، محدودیت، محرومیت از حقوق انسانی و حقوق شهروندی، محرومیت از فرصت‌های کاری، خیابان آزاری، سو استفاده و… همه گونه‌هایی از خشونت است که در جامعه هرروز جریان دارد و بخش عظیمی از مردم افغانستان عادت کرده‌اند که بی‌خیال از کنار آن‌ها بگذرند. بسیاری از افراد جامعه‌ی ما به تجربه، تماشا و ترویج خشونت عادت کرده‌اند. علت آن شایع بودن خشونت و عدم رسیدگی به پرونده‌های خشونت است. پرونده‌های خشونت بررسی و رسیدگی نمی‌شود؛ چون فساد و نبود سیستم شفاف و پاسخگو، قوه قضائیه دولت را آلوده کرده است.

خیابان‌آزاری و خشونت‌های خانوادگی و سو استفاده در محل کار عریان‌ترین شکل خشونت است که هر روز نصف نفوس افغانستان ممکن است تجربه کنند. اما تاهنوز کمتر پرونده‌های این گونه خشونت‌ها مورد بررسی قرار گرفته و مجرمان مجازات شده‌اند. از همین رو می‌توان گفت که افراد جامعه‌ی ما به خشونت عادت کرده‌اند. نفس وجود خشونت بد و نگران کننده است، اما عادت به خشونت خطرناک‌تر است و عادی‌شدن خشونت در جامعه‌ فردای شوم را نشان می‌دهد.

به راستی چه باعث شد خشونت عادی شود؟ خشونت در هر سطح و هر نوع آن عادی شده است، اما به صورت موردی باید پرسید که چه باعث شد خشونت‌های عریان علیه زنان عادی شود؟ امروز افغانستان درگیر جنگ و صلحی است که سناریوی آن از چهار دهه پیش آغاز شده بود، طی دو دهه است که کارزار کلان و سرتاسری برای محو خشونت علیه زنان، آگاهی‌دهی از حقوق و آزادی‌های زنان به راه افتاده و صدها میلیون دالر امریکایی برای ارتقای ظرفیت زنان تحت عنوان پروژه‌های مختلف اختصاص یافته است تا زنان در موقعیتی دست یابند که دیگر قربانی نباشند و خود را از زیر بار خشونت به کرسی صلاحیت‌داری و مسؤولیت‌پذیری اجتماعی برساند. اما هنوزهم به این هدف نرسیده‌ایم. همان گونه که در ابتدا گفته شد، شعله‌ور بودن آتش جنگ در کشور عامل اصلی ترویج، گسترش و عادی‌سازی خشونت است. اما عوامل دیگری مانند: دین‌مداری، ظهور اندیشه و گروه‌های افراطی دینی، سنت‌های ناپسند اجتماعی که مردسالاری و پدرسالاری را به وجود آورده و بیخ و بن بخشیده است، همه انواع خشونت، به ویژه خشونت علیه زنان را به‌یک امر واقعی جامعه تبدیل کرده و باعث شده حکومت و جامعه محو خشونت را یک اولویت مهم نپندارند.

این عادی شدن خشونت علیه زنان برای آینده جامعه خطرناک است. امروز در شهر کابل، در پایتخت افغانستان مردان به خود حق می‌دهند، بر پوشش و رفتار زنان حد و مرز تعیین کنند و اگر خواسته شان در نظر گرفته نشد، زنان را در پیش چشم پولیس ملی لت و کوب کنند. از سوی دیگر، تبلیغات برخی از شبکه‌های تلویزیونی، رادیویی و رسانه‌های چاپی و کانال‌های شبکه‌های اجتماعی به صورت سازمان‌یافته برای حفظ محدودیت‌ها بر زنان نیز ادامه دارد. ضمن این‌که جامعه به اندازه‌ی کافی محدود و سنتی است، اما هیچ طرح مشخص و مدونی در حکومت افغانستان و نهادهای حامی حقوق زنان وجود ندارد تا با روند عادی‌سازی خشونت مبارزه شود و پیش از پرداختن به خشونت‌های کلان مثل: فعالیت تروریسم بین‌المللی فعال در افغانستان، به خشونت‌های ویرانگر جاری در زندگی شبانه_روزی جامعه بپرداخته شود. از همین رو، عادی‌شدن خشونت به گونه عام و عادی‌سازی خشونت علیه زنان به صورت خاص توسط سیستم‌های تبلیغی و سیستم مردسالاری مایه‌ی نگرانی نسبت به آینده زن در افغانستان است.

همچنان بخوانید

جسد یک دختر جوان در بامیان از داخل چاه پیدا شد

جسد یک دختر جوان از بام خانه‌ای در شهر هرات پیدا شد

Share on facebook
Share on twitter
Share on whatsapp
Share on telegram
Share on linkedin
Share on email
Share on print
کلمات کلیدی: خشونت جنسیخشونت علیه زن

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پرخواننده‌ترین‌ها

طالبان یک دختر جوان را از جاده شهید مزاری در غرب کابل ربودند

آزار جنسی گدایان شهر توسط عابران و طالبان

طالبان در کابل یک دختر را با پدرش زیر رنجر لِه کرده کشتند

یک مرد در هرات به اتهام فروش مادرش در بدل ۴۵٠ هزار افغانی بازداشت شد

یک زن متأهل در فاریاب در بدل ۱۶٠ هزار افغانی فروخته شد

خطرِ عادت به خشونت علیه زن

توافق طالبان و شورای علمای شیعه برای «دخالت در حریم خصوصی مردم» و تطبیق فرمان‌های این گروه

عفو بین‌الملل: طالبان برای «مرگ تدریجی زنان» سیستم سرکوب ایجاد کرده است

زندان بی‌دیوار ترنس‌جندرها؛ زندگی در خفا، خشونت جامعه و شکنجه‌ی طالبان

«زنان نخستین قربانی جنایت پاکستان در واخان هستند»

Facebook Twitter Youtube

نیمرخ رسانه‌‌ای آزاد است که تلاش می‌کند با نگاهی ویژه به تحلیل، بررسی و بازنمایی مسایل زنان بپردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پُرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما

صاحب امتیاز و مدیر مسئول: فاطمه روشنیان
سردبیر و ویراستار: امان میرزایی
سردبیر بخش آنلاین: حسین احمدی
گزارشگران: لطیفه سادات موسوی، معصومه رها و زهرا سالومه
صفحه‌آرا: اسماعیل لعلی

نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

طراحی، برنامه‌نویسی و اجرای وبسایت  iNasri ⚒

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • خانه
  • رویکرد نیمرخ
  • خبر
  • گزارش
    • گزارش تحقیقی
  • زنان و مهاجرت
  • تحلیل
  • گفت‌وگو
  • روایت
  • چندرسانه‌یی
    • عکس
    • صدا
    • ویدیو
  • ستون‌ها
    • اعتراض و مقاومت
    • ترجمه
    • صلح
    • اقتصاد
    • صحت
    • فرهنگ و هنر
    • ورزش
    • قانون
    • سکوت را بشکنیم
    • نیمرخ دیگر