مشارکت زنان در تمام عرصهها از عوامل مهم توسعهیافتگی جوامع به شمار میرود. کشورهایی که در آنها آزادی و برابری زنان قانونمند شده و بخش جداناپذیر جامعه شمرده میشود، در بیشتر زمینهها به توسعه و پیشرفت چندسویه دست یافتهاند. مشارکت بیشتر زنان در جامعه، موجب بالندگی و توسعه کشور میشود، به تقویت همبستگی ملی زنان کمک میکند و از یک نوع خودبیگانگی و جدا دانستن زنان از جامعه جلوگیری مینماید.
وجهیه صدیقی
اگر چه تاریخ افغانستان از واقعیتهای ظالمانه مشبوع است و در این میان وضعیت کلی زنان از لحاظ حقوق سیاسی و اجتماعی و به معنای عمومیتر وضعیت حقوق بشری آنان در طول تاریخ کشور قابل قبول نبوده و با ستمها و خشونتهای تکاندهنده و فاجعهبار همراه بوده است، ولی دست کم پس از پایان نظام طالبانی و شکلگیری نظام کنونی کشور، زیربناهای یک تغییر بنیادی گذاشته شده و رشد زنان و دستآوردهای آنان در تمامی عرصههای اقتصادی، سیاسی و آموزشی در تاریخ افغانستان، در این دوره بینظیر بوده است. اما دستآوردهای زنان هنوز هم در حالت شکنندگی و فروپاشی قرار دارد. نگرانیهای موجود از شکنندگی دستآوردهای زنان، اکنون با مذاکرات صلح میان دولت و گروه طالبان در دوحه، هرچند خوشبینیهای زیادی را نسبت به آمدن صلح و پایان جنگ چهل ساله در افغانستان به وجود آورده است، اما در میان این خوشبینیها زنان که نیم از پیکر جامعه را تشکیل میدهند هراس و نگرانی جدی دارند که مبادا با امضای توافقنامهی صلح میان دولت و طالبان، عقبگرد داشته باشند و روزهای سختی را که در دوران امارت طالبانی تجربه کردهاند دوباره تجربه نمایند.
در طول جنگ چهل ساله، زنان افغانستان بیشترین خشونتها را متحمل شدهاند و در 19 سال گذشته نیز قربانیهای فراوان را بهخاطر به دستآوردن حقوق و خواستهای شان پرداختهاند، اما حالا که مذاکرات صلح در محور نشستهای رسانهای و محافل سیاسی قرار دارد، زنان افغان نگرانند که مبادا حقوق و خواستهایشان نادیده گرفته شود و دوباره به دوران سیاه طالبان برگردانده شوند، چون میدانیم که تفسیر و تعریف طالبان از اسلام و حکومت اسلامی چیزی است که نه تنها در افغانستان، بلکه برای اکثر کشورهای جهان بهشمول کشورهای اسلامی قابل قبول نیست. اما فکر طالبان در بارهی حق و حقوق زنان بسیار خطرناک و کهنه بوده که حتا تصور آن هم وحشتناک است، تفسیر طالبان و پافشاری این گروه به حقوق زنان مطابق شریعت اسلامی آنگونه که خودشان از آن تفسیر دارند، نیاز به وضاحت دارد. برخی از این موارد مانند: منع و محدود کردن آموزش دختران، محدود نمودن و یا کاملن منع کردن آزادی اقتصادی زنان، برخورد با زنان و دختران به عنوان یک جنس یا متاع، حل منازعات با انجام بددادن دختران و زنان، ممانعت و محدود کردن شغل زنان و مشارکت آنها در زندگی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی از مواردی است که در عصر بیست و یک، برای هیچ کس قابل قبول و پذیرفتنی نیست.
گرفتن همهی حقوق انسانی زنان، نحوهی سیاست طالبان بر زنان بوده، آنان متحجرترین و ناانسانیترین رفتار و سیاست را بر زن این سرزمین روا داشته، تاریکترین عصر را برآنان تحمیل کرده و روایتی بنیادگرایانه را درباره زنان مطرح و دفاع کردند؛ روایتی که زن را به سوی نیستی سوق میداد و صدای او را برای همیشه خاموش میکرد.
هم اکنون در مناطقی که گروه طالبان حاکمیت دارند، زنان از اندکترین حقوق شان برخوردار نیستند و به صدها دختر در این مناطق از رفتن به مکتب و آموزش محرومند.
زنان افغانستان مانند سایر شهروندان کشور، خواهان صلح دایمی در کشورند، اما صلحی که در آن باورهای رادیکال و ایدیولوژیک طالبان حکم فرما نباشد، در غیر آن برای هیچ شهروند افغانستان به ویژه برای زنان عقبگرد محسوب میشود که قابل قبول و پذیرفتنی نخواهد بود.
مشارکت زنان در تمام عرصهها از عوامل مهم توسعهیافتگی جوامع به شمار میرود. کشورهایی که در آنها آزادی و برابری زنان قانونمند شده و بخش جداناپذیر جامعه شمرده میشود، در بیشتر زمینهها به توسعه و پیشرفت چندسویه دست یافتهاند. مشارکت بیشتر زنان در جامعه، موجب بالندگی و توسعه کشور میشود، به تقویت همبستگی ملی زنان کمک میکند و از یک نوع خودبیگانگی و جدا دانستن زنان از جامعه جلوگیری مینماید.