نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

از بهانه‌هایت قوی‌تر باش

  • فاطمه روشنیان
  • 19 میزان 1399

در یکی از روزهای پاییزی، همراه دو تن از دوستانم که آقایان بودند در یکی از کافه‌های شهر نشسته بودیم و در مورد آخرین کتاب‌های را که مطالعه کرده بودیم حرف می‌زدیم.

موسیقی آرام، گل‌های تازه که روی گلدان‌های سفالی جا خوش کرده بودند، کاپوچینو و طعم کیک شکلاتی فضای صمیمی و خوش‌آیند کافه را زیبایی بیش‌تر بخشیده بود.

دو میز آن طرف‌تر سه تا از خانم‌های که ظاهرن کارمند موسسات بین‌المللی بودند نشسته و در مورد اینکه چگونه می‌توانند مهارت‌های شان را بالا ببرند تا در بورسیه‌های که از طرف دفتر شان ارایه می‌شود شرکت کنند و برای ادامه تحصیلات بروند بیرون از افغانستان، بحث می‌کردند.

یکی از دوستان من که نزدیک‌تر به آنها نشسته بود با تعجب گفت: برای اولین بار است که می‌بینم خانم‌ها در نشست‌های دور همی شان در مورد موقعیت‌های بالای تحصیلی و شغلی صحبت می‌کنند و همین‌طور کتاب، فلیم، سفر و… او اضافه کرد که معمولن تا جای که من خبر دارم و قصه‌ها می‌رساند، مجلس‌های خانم‌ها در هر سطح که باشند بیش‌تر از دایره‌ی روابط خصوصی شان یا هم‌چشمی‌ها و غیبت کردن و قضاوت کردن هم‌دیگر شان یا لباس، نوع آرایش و… در مورد موضوع دیگری حرف نمی‌زنند.

می‌خواستم اعتراض کنم و بگوبم برداشت تو درست نیست. اما منصرف شدم و کمی فکر کردم، گفتم شاید فضا برای زنان فراتر از این موضوعات که خودت یادآور شدی فراهم نبوده و یا خودشان نمی‌خواهند از فرصت‌های به وجود آمده به نفع شان استفاده کنند یا برای فراگیری مهارت‌های ضروری در پیش‌برد موفقانه مسؤولیت شان اقدام کنند.

گفت‌وگوی دوستانه‌ای مان پایان یافت. اما موضوعات پیش‌آمده در بحث؛ مرا به فکر فرو برد و تمام مسیر راه تا خانه را درگیر آن بودم که چرا مردها فکر می‌کنند موضوعات محور گفت‌وگوهای زنان فراتر از درگیری‌های کوچک روز مره شان نمی‌رود. با خودم کلنجار می‌رفتم و تلاش می‌کردم پاسخ قانع کننده‌ای برای خودم بیابم.

به این نتیجه رسیدم که در یک جامعه‌ی بسته، مردسالار، مذهبی و اکثرن بی‌سواد که سال‌های متمادی را درگیر جنگ و کشتار بوده و مردان خودشان را مالک زنان پنداشته و قلمرو زنان به آشپزخانه و چهار دیواری خانه محدود ‌شده و مهم‌ترین مسأله برای شان  نوع لباس، آشپزی و راضی نگهداشتن مردهای خانواده، اقارب و جامعه شان بوده است. بایستی توقع بیش‌تر از آنها نمی‌رود.

زمینه تعلیم و تحصیل، کار و حضور در اجتماع برای شان فراهم نبوده تا بتوانند برای خودشان کار و کاسبی راه اندازی کنند، استقلالیت مالی کسب کنند، کتاب بخرند و با جهان بیرون ارتباط بر قرار کنند و فکر و ذهن شان را بال و پر بدهد و به استقلالیت فکری برسند تا در نشست‌های دور همی و دوستانه‌ی شان در مورد مسایل مهم دنیای سیاست، اقتصاد، فرهنگ و اجتماع حرف بزنند و برای سهیم‌شدن در این بخش‌ها راه کار بسنجند و برنامه ریزی کنند یا در مورد کتاب‌های که خوانده‌اند، فلیم‌های که دیده‌اند، سفرهای که رفته‌اند و…

اما بحث اساسی و قابل تأمل این است که ما زنان برای بیرون رفت از این موانع دست و پا گیر چه کار کرده‌ایم؟ مسؤولیت مان را در قبایل سر نوشت جمعی مان چگونه انجام داده‌ایم؟ چقدر برای بیرون رفت از این وضعیت تلاش کرده‌ایم، موانع و چالش‌ها را از سر راه مان برداشته‌ایم یا حد اقل جسارت و شجاعت به خرج داده و مبارزه کرده‌ایم. چقدر اراده‌ی قوی برای تثبیت جایگاه انسانی مان داشته‌ایم و چقدر مسؤولیت‌پذیر بوده‌ایم؟ مسؤولیت‌های کاری که به ما سپرده شده را چقدر موفقانه به پایان رسانده‌ایم؟

این پرسش‌های است که هر زنی دیگراندیش و تغییرخواه که برعملکردهای جامعه‌ی مردانه و سنتی اعتراض دارند و خواهان فراهم‌شدن فرصت‌های برابر است باید از خود داشته باشند و برای دست‌یافتن به آن تلاش شبانه‌روزی کنند.

همچنان بخوانید

نوروز مبارک

نوروز مبارک!

1 حمل 1402
دفچه و کفچه

نوروز در سایه‌ی طالبان؛ از کفچه و دفچه خبری نیست

29 حوت 1401

از آنجای که خودم یک خانم هستم و در جامعه‌ی سنتی و پد سالار افغانستان محدودیت‌ها و چالش‌های فراوان را به تجربه نشسته‌ام و با پوست و استخوان به‌ خاطر جنسیتم محدودیت‌ها، نادیده گرفته شدن‌ها، توهین، تحقیر و مزاحمت‌های فراوان را حس کرده‌ام.

ذهنیت واهی و محدود کننده‌ای که بر روند زندگی و انتخاب‌های من و هزاران خانم دیگر در این سرزمین حاکم بوده و همچنان است. فرهنگ و رسم رواج‌های نادرست که زنان را در چهار دیواری خانه محبوس کرده و فرصت‌های فراوان را از آنان گرفته، باورهای مذهبی را که مانع حضور و بالندگی زنان در عرصه‌های مختلف می‌شود، می‌توان به عنوان چالش‌های اصلی زنان که مانع حضور و پیشرفت شان می‌شود عنوان کرد.

اما، ما نباید بهانه تراشی کنیم و خود مانع ایجاد شدن سدهای بسیار در راه پیشرفت مان شویم. اگر منتظر بمانیم که جامعه انسانی شود و ما زنان در فضای امن، عدالت‌محور و بدون هیچ‌گونه تبعیضی زندگی کنیم، این طرز فکر خواب و است و خیال.

تا آنجای که من متوجه شده‌ام بیش‌ترین وقت ما زنان شاغل و ظاهرن خواهان تغییر در رقابت‌های منفی، موضوعات پیش پا افتاده، گلایه و شکایت و بهانه‌گیری‌های بی‌مورد می‌گذرد. این روند نه تنها کمکی برای پیشرفت زنان نمی‌کند، بلکه باعث انعکاس چهره‌ی ضعیف زنان می‌شود که به مرور آسیب‌های جدی را بر جامعه‌ی زنان وارد می‌کند.
بهترین راه برای حضور موثر و تأثیرگذار زنان در عرصه‌های مختلف این است که دست از شکایت و گلایه بر دارند، بر اساس یک برنامه‌ای هدفمند که منافع همه‌ی زنان در آن تعریف شده باشد، وارد عمل شوند و با جان و دل مبارزه کنند و هیچگاه دست از اهداف و برنامه‌های شان بر ندارند، تسلیم شرایط نا مساعد جامعه نشوند.

موضوعات مرتبط
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد
هزار و یک شب

 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد

27 حوت 1401

خاله‌ی صدیقه زمانی‌که متوجه شد میان صدیقه و شریف تفاوت‌های فکری وجود دارد و شریف اندکی از صدیقه ناراضی است، از این فرصت استفاده‌ کرد تا آن‌ها را از هم دور بسازد و این پیوند...

بیشتر بخوانید
فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود
هزار و یک شب

فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود

23 حوت 1401

یاسمن را به ظاهر دادند و در بدلش خواهر ظاهر را به برادر یاسمن گرفتند. هرچند یاسمن از بودن و ازدواج با ظاهر خوشحال بود، اما ظاهر از این ازدواج راضی نبود و یاسمن را نمی‌خواست. او...

بیشتر بخوانید
ازدواج اجباری در بدل قرض پدر
گزارش

پدرم مرا در بدل قرضش به شوهر داد

25 حوت 1401

پدرم بی‌کار بود، مدت‌ها می‌شد که کار نمی‌کرد و درآمدی نداشت. نه نفر در خانه نان‌خور بودیم و فقط پدرم نان‌آور بود. ما چهار خواهر و چهار برادر بودیم که با پدر و مادرم یک‌جا ده نفر...

بیشتر بخوانید
نامادری
هزار و یک شب

نامادری

2 حوت 1401

مادرم که فوت شد، پدرم ازدواج مجدد کرد. زندگی ما از این رو به آن رو شد. نامادری‌ام تا که اولاد‌دار نشده بود با ما خوب رویه می‌کرد. اولاددار که شد رویه‌اش تغییر کرد.

بیشتر بخوانید
ازدواج زیر سن
هزار و یک شب

در چهار سالگی مرا به شوهر دادند

15 حوت 1401

نمی‌دانستم که شوهر دارم. اولین بار پدرم برایم گفت که وقتی چهار ساله بودم او مرا به شوهر داده و به نام پسر کاکایم کرده است.

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00