مقیت آریانفر
واقعیت امر این است که زنان در افغانستان، آنچه میکشند، بخش بزرگ آن از دست خودشان است. نه جامعه کلن مقصر است و نه هم مردان خوب. این پر واضح است که مردان افغانستانی کسانی استند که در یک جامعهی سنتی و مذهبی تولد شدند، بزرگ شدند و فطرتن در ذهن شان برتریخواهی نسبت به زنان و جنس اول بودن از بدوی تولد شان تداعی میشود. تغییر این رویکرد به سادگی امکانپذیر نخواهد بود. علم نیز ثابت ساخته است که مسایل فطری شاید در فرایندهای زمانی ملایم شود، اما تغییر آن یا غیر ممکن است و یا هم اگر ممکن باشد به یکبارگی اتفاق نمیافتد.
زنان افغانستان نیز درچنین جامعهای قد علم کرده و بزرگ شدهاند تا قبل از فراهم شدن شرایط برابرسازی زن و مرد در جامعه، به همان خواستههای اولی مردان تن دادند و لبیک گفتند. با سقوط حکومت طالبان و حضور جامعهی جهانی در افغانستان، به یکبارگی معادله تغییر میکند. کمیسیون حقوق بشر ایجاد میشود، بخشهای حمایت از زنان در افغانستان به طور خیلی سریع فعال شدند و با رویکارآمدن حامدکرزی به عنوان نخستین رییس جمهور، بعد از رژیم طالبان و اعلام دموکراسی زنان حق کار، تحصیل و فعالیت سیاسی را به دست آوردند و میلیونها دختر شامل مکتبها و دانشگاهها شدند.
زنان حق دادن رأی و نامزد شدن در انتخابات را به دست آوردند و ۲۷ درصد از کرسیهای پارلمان به آنان اختصاص داده شد. چند زن از جمله سیما سمر، مسعوده جلال و سهیلا صدیق، به عنوان وزیر مقرر شدند و زنان دیگر تمام تلاش شان را کردند تا از وضعیت پیشآمده استفاده زیاد بکنند، اما متأسفانه هیجانی شدند و به مسیر را آنگونه که باید میرفتند نرفتند. این مسیر خوردن شان هم چیز جز زیادهخواهی خودشان نبوده، شماری از زنان که تا آن روز دورترین مکان تفریح شان خانه همسایه بود، حالا بدون هیچ قید و شرطی به سفرهای خارجی میرفتند. بدون اینکه از همسران خود اجازه بگیرند و اما جامعهی جهانی که برای پیشرفت و تحقق حقوق و آزادیهای زنان افغانستان برنامهها داشتند از وضعیت پیشآمده با رضایت کامل استقبال میکردند، شرایط را برای بهترشدن این وضعیت سهلتر میساختند و زنان افغانستان فرصت تبارز استعدادهایشان را یافتند. فکر کردن تا چه وقت باید اینگونه گوشهنشین باشند و با تغییر رویکرد جامعه و حکومت محلی، خیلی سریع در بدنهی حکومت و نهادهای خصوصی جابجا شدند.
در رسانهها برای خودشان جای باز کردند و وارد پارلمان شدند. به باور من در اوایل بیشتر از حال مفید بودند و راه را به درستی میپیمودند و آنهای که در آن اوایل وارد سیاست و نهادهای بینالمللی شدند تا حدی توانستند که هم حمایت خانواده و هم حمایت مردم را با خود داشته باشند.
اما در دورهای دوم و سوم حکومت پسا طالبان، نسلی که در این دوره به دوران رسید، مسیر حرکت موفقانهی زنان را تغییر دادند. این جماعت نسبت به نسلی قبلی خویش خیلی عجولانه خواستند که جامه بدل کنند و از جامعه و فکر سنتی اجتماعی گذار کنند و دههی دموکراسی واقعی را رقم بزنند. آنچه که در افغانستان دشوار مینماید.
این امر سبب شد تا استفادهجویان حکومتی چشم آز تیز کنند و از اعتماد به نفس خلق شده میان دختران تازه به دوران رسیده، استفاده کنند. آوازهی استفادههای جنسی و استخدامهای حکومتی که پر از گمانههای بد و بیراه است، کم نیست. اما اگر این را نادیده بگیریم، آیا زنان به جایگاه استند که باید میبودند؟ از نظر من متأسفانه این پاسخ منفی است. آنچه گفتم به معنای نادیده گرفتن عوامل دیگری که زنان را در شمار طبقهی فرودست قرار داده است، نیست.