نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

زن و جاده‌ی خشم و خشونت

  • نیمرخ
  • 19 میزان 1399

درد بی‌پایان، حسرت به دل مانده، بغض در گلو گیرکرده و اشک در چشمان تاریخ خشکیده است. اینها که گفتم کم است و شاید، منصفانه نباشد که ادعا کنیم جریان خشم و خشونت در جاده‌های کابل و دیگر شهرهای افغانستان را علیه زنان بیان نماییم. چقدر دشوار است که گذرگاه انسان‌ها برای یک طبقه و قشر خاص، گذرگاه درد، رنج، تلخ‌کامی و رقم خوردن بدترین لحظه‌های زندگی باشد.

سال‌هاست که از این خشم و خشونت جاری در جاده‌های کابل و کلان‌شهرهای دیگر کشور می‌نویسند، شکایت می‌کنند و خاطره‌های تلخی را روایت می‌کنند که خاطر هر انسانی را می‌آزارد، اما انگار این راه جهنمی را پایانی نیست. این جریان جنایت‌های شرم‌آور را انجامی نیست و حکومت و نظامی هم نیست که مانع این همه خشونت‌های ننگین بشود.

متأسفانه در روزها و ماه‌های پسین آمار خشونت علیه زنان افزایش یافته است. شهر کابل برای همه نا امن شده است، اما برای زنان چیزی بیش‌تر از گذرگاه جهنم نیست. جهنمی ساخته شده از تفکر و رویه و رفتار آنهای که انگار قسم خورده‌اند تا دست از شرم‌آورترین رفتار بر ندارند. آنهای در صورت انسان و اما ماهیت ننگ‌آور راست راست کنار جاده راه می‌روند. آنها که گاهی در قشنگ‌ترین موترها نشسته‌اند، اما تهی‌ از اخلاق و باور انسانی. آنهای که با هیچ معیاری نمی‌شود رفتار آنان را فهمید. نمی‌دانم این همه خشم و خشونت از کجا ناشی می‌شود؟ از بستر خشن اجتماعی، از فضای حاکم فکری مردسالار که هیچ باوری انسانی در آن سبز نکرد، نروید، جوانه نزد و هیچ گاه قامت نیاراست.

در چنین جهنمی زنان در جاده‌های زندگی گذر می‌کنند. روزانه خاطر بی‌آزار صدها زن در جاده‌های کابل آزار می‌یابد و روح خسته‌ی آنان کوبیده می‌شود. هر لحظه‌ی که سپری می‌شود، جاده‌های کابل تلخ‌ترین خاطره‌ها را ثبت خاطرات آزاردهنده‌ی زنان می‌کند و بر کوله‌بار جنایت‌های مردانه می‌افزاید. هر ثانیه‌ی که می‌گذرد زنی در گوشه‌ی این شهر، طعمه‌ی خشم و خشونت مردی می‌شود.

این فرهنگ زشت و این سنت شرم‌آور تنها به جاده‌ها خلاصه نمی‌شود. فضای اکثریت خانواده‌ها، فضای کار، محمل آموزش و تحصیل، محل ورزش و هرجای که زنی وجود دارد، خشونتی جاری‌ست. خشونت که از رگ و ریشه‌ی این فرهنگ جوانه می‌زند و در فضای اجتماعی آن اجرا و انجام می‌شود. خشونت که باید محکوم شود، خشونت که باید حکومتیان را به نابودی آن وادارد، اما چنین نیست. کدام نظام، کدام حکومت! انگار حکومت خود در پشت این جرایم جاری نقش دارد. انگار هیچ روزنه‌ی امیدی برای زیست انسانی گشوده نمی‌شود.

این همه در حالی جریان دارد که قرار است جوخه‌ی مرگ و دشمنان تاریخی زنان (طالبان) نیز وارد این ساختار خشونت‌آفرین و جنایت‌زا بشوند. با پیوستند آنان این جاده‌های خشم و خشونت به جهنم واقعی بدل خواهد شد. مگر این که زنان با قوت و قدرت تمام بی‌ایستند، متحدانه از حقوق و آزادی‌های خود دفاع کنند و در راستای رفع چالش‌ها، خشونت‌ها و بدرفتاری علیه شان، مبارزه‌ی پی گیر و هدفمند نمایند. این وضعیت به سادگی تغییر نمی‌کند. این وضعیت انسانی نیست. برای زنان خفقان‌آور و جان‌کاه است. نیازمند تغییر و بهبود است. باید زنان مسؤولان را وادار کنند تا به این وضعیت دشوار پایان بخشند.

همچنان بخوانید

نوروز با یک «سین»

نوروز با یک «سین»

1 حمل 1402
نوروز مبارک

نوروز مبارک!

1 حمل 1402
موضوعات مرتبط
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد
هزار و یک شب

 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد

27 حوت 1401

خاله‌ی صدیقه زمانی‌که متوجه شد میان صدیقه و شریف تفاوت‌های فکری وجود دارد و شریف اندکی از صدیقه ناراضی است، از این فرصت استفاده‌ کرد تا آن‌ها را از هم دور بسازد و این پیوند...

بیشتر بخوانید
ازدواج اجباری در بدل قرض پدر
گزارش

پدرم مرا در بدل قرضش به شوهر داد

25 حوت 1401

پدرم بی‌کار بود، مدت‌ها می‌شد که کار نمی‌کرد و درآمدی نداشت. نه نفر در خانه نان‌خور بودیم و فقط پدرم نان‌آور بود. ما چهار خواهر و چهار برادر بودیم که با پدر و مادرم یک‌جا ده نفر...

بیشتر بخوانید
فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود
هزار و یک شب

فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود

23 حوت 1401

یاسمن را به ظاهر دادند و در بدلش خواهر ظاهر را به برادر یاسمن گرفتند. هرچند یاسمن از بودن و ازدواج با ظاهر خوشحال بود، اما ظاهر از این ازدواج راضی نبود و یاسمن را نمی‌خواست. او...

بیشتر بخوانید
نامادری
هزار و یک شب

نامادری

2 حوت 1401

مادرم که فوت شد، پدرم ازدواج مجدد کرد. زندگی ما از این رو به آن رو شد. نامادری‌ام تا که اولاد‌دار نشده بود با ما خوب رویه می‌کرد. اولاددار که شد رویه‌اش تغییر کرد.

بیشتر بخوانید
ازدواج زیر سن
هزار و یک شب

در چهار سالگی مرا به شوهر دادند

15 حوت 1401

نمی‌دانستم که شوهر دارم. اولین بار پدرم برایم گفت که وقتی چهار ساله بودم او مرا به شوهر داده و به نام پسر کاکایم کرده است.

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00