نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

خودبیانگری و زبان زنانه

  • یعقوب یسنا
  • 20 میزان 1399

زبان‌ها پس از شکل‌گیری فرهنگ مردسالار، پشتوانه‌ی فرهنگی و معرفتی مردسالارانه پیدا کرده‌اند. طوری‌که زنان در نقش‌های اجتماعی دچار موقعیت‌های فرودست اجتماعی شده‌اند، جایگاهِ زنان در زبان نیز دچار فرودستی معرفتی و فرهنگی شده است. زنان جایگاه خود را از نظر فرهنگی و معرفتی در زبان از دست داده‌اند تا این‌که حضور فعال و معنادار زنان در مناسبات معنادار زبانی حذف شده است. هرچه‌که به زنان تعلق می‌گرفته، شامل تابو در زبان شده است. زنان و موضوع زنان در زبان به امر خصوصی تقلیل یافته است. بنابراین؛ زبان به ابزار مردانه تبدیل شده است‌که از نظر فرهنگی بیانگر فرادستی مطلق معرفتی مردان را بر زنان توجیه کرده است. این توجیهِ فرهنگی فرادستی مردان بر زنان باعث شده است‌که زنان از نظر شخصیتی به متاع مردان مسخ شوند.

انسان از زبان فقط برای ارتباط استفاده نمی‌کند، برای بیان خود (احساس: میل و نفرت) و بیان اندیشه (شناخت و چیستی چیزها، انسان و جهان) نیز استفاده می‌کند. مثلن یک مرد می‌گوید: من از زنی خوشم می‌آید که موی سیاه، چشمان سیاه، کمر باریک، باسن خوش‌ریخت و… دارد. این سخن نوعی از خودبیانگری میل جنسی مردانه در زبان و فرهنگ مردسالار است. اما از نظر فرهنگی در زبان و فرهنگی مردسالار، خودبیانگری کلی زنان و خودبیانگری میل جنسی زنان تبدیل به تابو شده، بیان آن زشت دانسته می‌شود.  

منظور از خودبیانگری این است‌که در روان‌شناسی، هر فرد «خود»ی دارد. این خود موجب اعتماد به نفس فرد می‌شود. فرد موقع سخن‌گفتن و… به خودِ «خود» ارجاع می‌دهد و می‌گوید «من» این سخن را می‌گویم. مردان در جامعه‌ی مردسالار این خود را دارند، اما زنان در جامعه‌ی مردسالار از نظر روانی و اعتماد به نفس شخصیتی و فرهنگی «خود» فردی و حتا جمعی شان را از دست داده‌اند و این تصور در ذهن و روان زنان تداعی شده است‌که زن مانند مردان «خود» ندارند.

«خود» در حقیقت منبع شناسایی و منبع فاعل نفسانی فرد دانسته می‌شود. از آن‌جایی‌که خود زنان از نظر فرهنگی، زبانی، روانی و فردی حذف شده است؛ در فرهنگ مردسالار این گونه تصور می‌شود که زنان «خود» شناسا و «خود» فاعل نفسانی ندارند. بنابراین در فرهنگ مردسالار زنان در عرصه‌ی شناخت و معرفت جایگاه ندارند و سخنان زنان فاقد شناخت و معرفت دانسته می‌شود؛ حتا در دین شهادت دو زن برابر یک مرد در نظر گرفته می‌شود. اگر شاهد مرد به تعداد لازم وجود داشته باشد، شاهدان زن نادیده گرفته می‌شود، زیرا موقعی‌که شاهد مرد باشد به شهادت زنان نیاز نیست.

این‌که در فرهنگ مردسالار زنان «خود» ندارند، در عرصه‌ی خصوصی و جنسی نیز زنان فاعل نفسانی دانسته نمی‌شوند. زنی‌که نفس جنسی داشته باشد، آن زن شرور دانسته می‌شود که در درونش شیطان خانه کرده است. مرد فاعل نفسانی است، زن باید فعل‌پذیر مرد باشد. یعنی زن فاعل میل جنسی نه بلکه ابزار لذت جنسی مرد تصور می‌شود. موقعی‌که زن «خود» ندارد، خودبیانگری زن معنا ندارد. خودبیانگری زن در فرهنگ مردسالار فعل و رفتار شیطانی تلقی شده، محکوم می‌شود.

زنان در جامعه و فرهنگ مردسالار ناگزیر به پنهان‌کردن احساسات، میل و خودبیانگری خود می‌شوند. این کتمان و پنهان‌کاری متداوم موجب می‌شود که سرانجام زنان در فرهنگ مردسالار به این تصور برسند که آنها منبع شرارت شیطانی استند؛ زیرا در فرهنگ مردسالار گفته شده است‌که احساسات، میل و خودبیانگری زنان خاستگاه شیطانی دارد. بنابراین زنان نسبت به واقعیت و خویشتن خویش نفرت پیدا می‌کنند. برای این‌که احساسات و میل خود را تسلط گرایش و نیروهای شیطانی در وجود خویش تصور می‌کنند.

موقعی‌که خود شناسا و خود فاعل نفسانی انسان نفی و سرکوب می‌شود، انسان دیگر چه چیزی را بیان کند؟ چیزی برای خودبیانگری ندارد، زیرا «خود» او شیطانی دانسته‌شده، نفی و سرکوب شده است. این انسان ناگزیر به کتمان احساسات، عواطف و میل خویش است. انسانی‌که ناگزیر به کتمان احساس، عواطف و میل خویش می‌شود، این انسان زبان نیز ندارد، زیرا احساس، میل و عواطف منبع زبان و خودبیانگری است. به این اساس می‌توان گفت زنان در جامعه و فرهنگ مردسالار زبان ندارند. شاید بگویید یسنا دانسته اشتباه می‌کند، زنان زبان دارند، صحبت می‌کنند. درست است زنان به عنوان ابزار ارتباط زبان دارند، اما زبان مختص به خود را که بیانگر هویت، میل، احساس، عواطف، تمنا و اندیشه‌ی زنانه باشد در فرهنگ و جامعه‌ی مردسالار ندارند. زنان در فرهنگ و جامعه‌ی مردسالار حتا برای بیان حقوق خود حق استفاده از زبان را ندارند، زیرا حقوق زنان متعلق به مردانی می‌شود که آن مردان همسر، برادر و پدر زنان استند.

در اندیشه و فرهنگ معاصر تعبیرهای متفاوتی از زبان وجود دارد: زبان به معنای عام، زبان به معنای مردانه و زنانه و زبان ادبی. زبان ادبی نیز به زبان ادبی‌ای دارای ویژگی‌های مردانه و زنانه دسته‌بندی می‌شود. زبان به معنای عام، ابزار عمومی و سطحی‌ای برای ارتباط است. اما زبان به معنای مردانه و زنانه، زبانی نمادین با شناسه‌های هویت جنسی، عاطفی و احساسی است. در واقع گوینده با استفاده از چنین زبانی، هویت احساسی و عاطفی خود را بیان می‌کند.

با وصفِ عمومیت زبان بین انسان، اما زنان و مردان زبان را با ظرافت‌های متفاوت کنایی و استعاری به کار می‌برند. زیرا شیوه‌ی اندیشه و مناسبات عاطفی زنان و مردان از چیزها، جهان و زندگی نسبتن تفاوت دارد. بنابه این تفاوت هستی‌شناسانه‌ی فکری و عاطفی، معناداری زبان زنان و مردان تفاوت می‌کند. در جامعه و فرهنگ مردسالار فرصت زبان‌ورزی زنانه از زنان گرفته می‌شود. زنان از زبان به معنای عام استفاده می‌کنند. این زبان عام در فرهنگ مردسالار زبان مردانه است.

درست است‌که زبان عام در فرهنگ مردسالار زبان مردانه است، اما مردان در درون این زبان عام عرصه‌های زبان‌ورزی معنادار متفاوتی نیز دارند. مثلن مردان توصیف‌های مردانه از زنان، چیزها، زندگی و جهان دارند که موجب زیبایی‌شناسی مردانه در زبان، هنر و ادبیات می‌شود. اما زنان توصیف‌های مختص به احساس و عواطف خود را در توصیف مردان، چیزها، زندگی و جهان در فرهنگ مردسالار ندارند.

همچنان بخوانید

نوروز با یک «سین»

نوروز با یک «سین»

1 حمل 1402
نوروز مبارک

نوروز مبارک!

1 حمل 1402

زبان‌ورزی فراتر از زبان عام (که فقط ابزاری برای ارتباط است) می‌باشد ‌که به خلق و ایجاد ادبیات می‌انجامد. مردان در فرهنگ مردسالار ادبیات دارند؛ ادبیات خیلی معنادار و متعالی دارند. ادبیات فارسی ادبیات مردسالار است. اما در این ادبیات رباعی‌های خیام، شاه‌نامه‌ی فردوسی، دیوان شمس مولانا، بوستان سعدی، دیوان حافظ و… را داریم که بخشی از این ادبیات مردسالار فارسی، جایگاه و شهرت جهانی دارد، شامل ادبیاتی شده‌اند که از نظر اعتبار، متعلق به ادبیات ملل و جهان است.

اما در این ادبیات شناخته‌شده و جهانی ادبیات فارسی، زنان به عنوان شاعر و نویسنده حضور ندارند. چرا؟ برای این‌که در فرهنگ مردسالار، زن زبانی مختص به خود و حق زبان‌ورزی را ندارد. بنابراین زنان در چنین ادبیات و زبانی حضور ادبی ندارند. چند زنی‌که در تاریخ هزارساله‌ی ادبیات فارسی شعر سروده‌اند، از نظر زیبایی‌شناسی (بیان احساس، میل و عواطف) از زبان و ادبیاتی استفاده کرده‌اند که متعلق به زبان‌ورزی و ادبیات مردان است.

اگر نام مخفی بدخشی را از شعرهای مخفی حذف کنیم، با خواندن شعرها احساس نمی‌کنیم که شعرها سروده‌ی یک زن باشد. زیرا در شعرها از زیبایی‌شناسی زبانی و ادبی استفاده شده است‌که مردانه است. شاعر در بیان احساس و عواطف خود و در بیان خودبیانگری خود، مردانه عمل کرده است. چرا؟ برای این‌که زنان در فرهنگ و جامعه‌ی مردسالار، زبان معناداری مختص به خود را ندارند تا با این زبان بتوانند زیبایی‌شناسی زنانه، ادبیات زنانه و خودبیانگری زنانه را نشان بدهد. زنی درصورتی‌که فرصت پیدا می‌کند در درون فرهنگ و جامعه‌ی مردسالار شعر بگوید، ناگزیر به استفاده از زبان و زیبایی‌شناسانه‌ی مردانه است.

رسیدن زنان به زبان زنانه، بیان زنانه و ادبیات زنانه در فرهنگ و جامعه‌ی مردسالار به آسانی صورت نمی‌گیرد، زیرا از نظر فرهنگی نیاز به تولید و ایجاد معرفت فرهنگی مدرن و کثرت‌گرا در درون فرهنگ، زبان و ادبیات جامعه‌ی مردسالار است. زبان و ادبیات فارسی از نظر فرهنگی هنوز در رده‌ی زبان و ادبیات‌های مردسالار قرار دارد که زنان در این زبان و ادبیات از نظر فرهنگی چندان فرصت استفاده از زبان، زیبایی‌شناسی و خودبیانگری زنانه را ندارد. بنابراین نیاز است زبان و ادبیات فارسی از نظر فرهنگی مورد انتقاد قرار بگیرد که از نظر اندیشه، ادبیات و هنر امکانِ پذیرای تحولِ مدرنیت فرهنگی و ادبی را پیدا کند.

موضوعات مرتبط
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاه‌ها 2

  1. خاطره "ناصری" says:
    2 سال پیش

    زنان در جامعه امروزی ما که حتا گفته میشود حقوق شان داده شده است اما تنها به اقلیت ها توجه صورت گرفته است.در جامعه فعلی ما زنان حق انتخاب همسر را ندارند و حتا حق اینرا در وجود خود نمی بینند که بگویند من خودم تصمیم رشته تحصیلی که بخوانم و یا من خودم تصمیم فردی که با آن ازدواج کنم را میگیرم.یعنی تمامی عقب زدن ها و گرفتن حقوق دختران و زنان از زمان تولد آغاز الی ختم زندگی ادامه پیدا میکند و زمانی که زنی از حقوق دفاع میکند و خواستار احترام به نظریاتش و تصامیمش میشود اسم روسپی بالایش گذاشته میشود. در لغت نامه ذهن زنان کلمه به نام خودم و خواستهای خودم وجود ندارد و این کلمه را شخص بیرونی نمی تواند در ذهن اس ایجاد کند تنها با پشت و کار و مقاومت و همچنان با قبول کردن و درک کردن اینکه من خودم یک انسان هستم و حق تصمیم گیری دارم میتواند حقوق خود را بدست بیاورد تا باشد که از ظلم های و جنایات همانند فرخنده و دیگر دختران و زنان قربانی شده ما جلوگیری صورت گیرد.

    پاسخ
  2. Sadaf yousofi says:
    2 سال پیش

    Women’s rights are the fundamental human rights . These rights include the right to live free from violence, slavery, and discrimination; to be educated; to own property; to vote; and to earn a fair and equal wage.
    As the now-famous saying goes, “women’s rights are human rights.” That is to say, women are entitled to all of these rights. Yet almost everywhere around the world, women and girls are still denied them, often simply because of their gender.
    It is, however, unfortunate that women have been neglected during the ages, when they were pushed behind the four walls of the house and were forbidden to undertake any work which required aptitude, enterprise and responsibility. They were considered week, frail and inferior. Modern women, especially in high society, are generally highly educated. But the condition of women in lower society, particularly, in rural and slum areas, is still far from satisfactory. These women are still steeped in ignorance, literacy and superstition.
    Crimes against women such as rapes, murders, exploitation, etc are increasing.
    Winning rights for women is all about more than giving opportunities to any individual woman or girl; it is also about changing how countries and communities work. It involves changing laws and policies, winning hearts and minds, and investing in strong women’s organizations and movements.
    To conclude my speeches, A nation can progress and attain higher development growth only when both men and women are entitled to equal opportunities. Women in the society are often cornered and are refrained from getting equal rights as men to health, education, decision-making.

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد
هزار و یک شب

 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد

27 حوت 1401

خاله‌ی صدیقه زمانی‌که متوجه شد میان صدیقه و شریف تفاوت‌های فکری وجود دارد و شریف اندکی از صدیقه ناراضی است، از این فرصت استفاده‌ کرد تا آن‌ها را از هم دور بسازد و این پیوند...

بیشتر بخوانید
ازدواج اجباری در بدل قرض پدر
گزارش

پدرم مرا در بدل قرضش به شوهر داد

25 حوت 1401

پدرم بی‌کار بود، مدت‌ها می‌شد که کار نمی‌کرد و درآمدی نداشت. نه نفر در خانه نان‌خور بودیم و فقط پدرم نان‌آور بود. ما چهار خواهر و چهار برادر بودیم که با پدر و مادرم یک‌جا ده نفر...

بیشتر بخوانید
فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود
هزار و یک شب

فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود

23 حوت 1401

یاسمن را به ظاهر دادند و در بدلش خواهر ظاهر را به برادر یاسمن گرفتند. هرچند یاسمن از بودن و ازدواج با ظاهر خوشحال بود، اما ظاهر از این ازدواج راضی نبود و یاسمن را نمی‌خواست. او...

بیشتر بخوانید
نامادری
هزار و یک شب

نامادری

2 حوت 1401

مادرم که فوت شد، پدرم ازدواج مجدد کرد. زندگی ما از این رو به آن رو شد. نامادری‌ام تا که اولاد‌دار نشده بود با ما خوب رویه می‌کرد. اولاددار که شد رویه‌اش تغییر کرد.

بیشتر بخوانید
ازدواج زیر سن
هزار و یک شب

در چهار سالگی مرا به شوهر دادند

15 حوت 1401

نمی‌دانستم که شوهر دارم. اولین بار پدرم برایم گفت که وقتی چهار ساله بودم او مرا به شوهر داده و به نام پسر کاکایم کرده است.

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00