قسمت شانزدهم از سلسه نوشتههای حسین رهیاب بلخی با عنوان «زنان در مسیر تاریخ»
2- عامل یکجانشینی
شکارورزی و کوچنشینی جوامع بدوی، همیشه به نفع زنان بوده است و با تعدیل نیروها مانع قدرتیابی برخی از افراد شده و زمینهی تعارض در خانواده و قبیله را از بین میبرده. به این طریق مردان نمیتوانستند عرض اندام کرده و زنان را در گوشهی زندانی کنند، چنانچه بررسی زندگی مردمان کوچنشین عصر حاضر نیز نشان میدهد که زنان در میان این اقوام دارای موقعیت بالایی میباشند و بیشتر دارایی و خصوصن چادر متعلق به زنان بوده و آنان در تصمیمگیری نقش ارزندهی داشتند.
با رویآوری انسان به زندگی کشاورزی، رفع نیاز غذایی و انباشت سرمایه، انگیزه قبایل برای کوچ، کاملن از بین رفت و زمینهی یکجانشینی فراهم آمد و با آگاهی مردان از نقش جنسیتی، دو عامل ذکر شده در کنار یگدیگر قرار گرفت و مرحله به مرحله مردان را به صحنه آورد، زنان را به حاشیه راند و در نهایت آنها را به بردگانی برای بازیهای شیطانی مردان تبدیل کرد: «شيوهی زندگي كوچشباني بدون شك مردان را از نقش شان در توليد مثل آگاه كرد. اما اين آگاهي بلافاصله به منظور تحقير و محدود كردن زنان به كار گرفته نشد… پدر سالاري نو ظهور يا مستقيمن مورد مخالفت قرار ميگرفت و يا به وسيله قدرت گسترده زنان تعديل ميشد… نمونه خاص قدرت زنان در قبايل كوچ شباني توسط «سيتها» كه از قرن پنجم قبل از ميلاد تا آغاز عصرما، استپهاي آسياي ميانه را در نورديدهاند ارایه شده است… زندگي كوچ نشيني زنان را از محدود و محصور بودن… مصون ميداشته…»
یکجانشینی نه فقط خواستهی مردان که بیش از آن خواسته زنانه بود و این زنان بودند که برای اولین بار با ایجاد محلی که امروز خانه نامیده میشود، به یکجانشینی گرایش نشان دادند و در طی قرون و اعصار خانههای اولیه تبدیل به روستاهای کوچک شد و از قرار گرفتن چند روستا در کنار هم، شهر به وجود آمد. در طی همین مراحل که سالیان مدید به طول انجامیده است، زنان تسلط خود را بر همه چیز از دست دادند.
با سپری شدن دورهی «مادرشاهی» و آغاز دورهی «مردسالاری» یا «پدرسالاری»، زنان به کلی از اجتماع رانده شد و در نتیجه کارکردهای قبلی زنان نیز از آنان گرفته شد. با تقسیم مشاغل به دو گروه زنانه (کارهای داخل خانه) و مردانه (امور بیرون از خانه)، مناسبات کاملن تغییر یافته و زنان در خانهها، حرم سراها و شبستانها محبوس شدند تا به وظایفی زنانهی چون: دوخت و دوز، بچهداری، پخت و پز، تمیز کردن خانه، شست و شو و رسیدگی به مردان بپردازند: «محصور شدن زنان در شهرها در دو مرحله صورت گرفت. در طول نخستين مرحله، آنهايي كه از مزاياي مالكيت خصوصي… برخوردار بودند از راهبان و نظاميان… مدد ميخواستند كه زنان را از كاركردهاي كهن مذهبي و سياسي شان محروم كنند. در طول مرحله دوم كه رشد شهرها و تجارت سبب پيدايش طبقه متوسط ميشود، تشخصطلبي تجار آشكار مي شود كه بر اين باورند كه با دور نگهداشتن همسران خود از توليد شهري يا صناعت و به دنبال آن از هر شبكهی ارتباطي كه بتواند براي آنها در شهر قدرت سياسي فراهم آورد، ميتوانند در سلسله مراتب اجتماعي ارتقاء مقام بيابند.»
ادامه دارد…