در دوره طالبان هم بیکار ننشستم و در تقلای کاری بودم که به جز خودم برای زنان دیگر هم کاری بکنم. کورسهای سوادآموزی امکان نداشت، بنابراین کورسهای صنایع دستی را ایجاد کردم. هشت کورس صنایع دستی برای بانوان در شهر کابل ایجاد کردم. شمار زیادی از این بانوان دانشآموزان و دانشجویان بودند که نسبت به آینده کشور ناامید شده بودند، اما من امید میدادم که این وضعیت همیشه گی نخواهد بود. برای پیشبرد این کورسها به پاکستان میرفتم و هر بار پنج صد تا یک هزار دالر از دونرهای خارجی میگرفتم و مصرف این کورسها میشد. برای اینکه از دیگر کشورها و نهادهای بین المللی خارج از پاکستان حمایتهای بیشتری جلب کنیم و برای زنان فرصتهای بهتری ایجاد شود، در سال ۱۹۹۹ میلادی اقدام به تأسیس یک موسسه اقدام کردم. در آنزمان دونرها بدون جواز کار حمایت نمیکرد. موسسه را به نام Afghan Feminine Association در نمایندگی ملل متحد ثبت کردم. اما زمانی که برای ثبت موسسه در وزارت اقتصاد اقدام کردم، اداره امر به معروف و نهی از منکر طالبان خبر شد و به دنبال ام برآمدند تا به زندان بفرستند و به اتهام اقدامات خلاف شرع مرا محاکمه کنند. مهاجر شدم و به پاکستان گریختم ولی بازهم برای پیشبرد کورسها گهگاهی به کابل میآمدم.
گفتوگو با شفیقه حبیبی، زنی که ۵۹ سال در عرصه رسانهها و حقوق زنان کار کرده است.
شفیقه حبیبی، فرزند دوکتور محمدعمر احمدزی، متولد ۱۳۲۰ خورشیدی در کابل. خانم شفیقه با محمود حبیبی، ازدواج کرده و دو فرزند به نامهای سلطان مسعود و درخانی دارد. او در سال ۱۳۴۵ خورشیدی از دانشکدهی خبرنگاری دانشگاه کابل فارغ شده ولی کار رسانهایاش را در سال ۱۳۳۸ خورشیدی زمانی آغاز کرد که هنوز دانشآموز لیسه ملالی بود. شفیقه حبیبی از ۱۳۴۰ تا ۱۳۷۵ خورشیدی به مدت ۳۵ سال به عنوان گوینده خبر در رادیو تلویزیون افغانستان کار کرده است. انجمن زنان ژورنالیست افغان و موسسه زنان افغانستان نوین را ایجاد کرده، عضو بورد رهبری شبکه زنان افغان بوده، لقبهای «ام البلاغه»، «مادر ژورنالیزم افغانستان» و جایزههای «شجاعت» و «یکی از ۲۱ رهبر قرن ۲۱» را در نتیجه فعالیتهای ژورنالیستی و مدنی خود به دست آورده است.
شفیقه حبیبی طی ۵۹ سال فعالیتهای رسانهای و مدنی خود از سال ۱۳۴۰ خورشیدی تا ۱۳۹۸ خورشیدی، فراز و فرود افغانستان در زیر سلطهی یازده حاکم: ظاهرشاه، داود خان، نورمحمد ترهکی، حفیظالله امین، ببرک کارمل، داکتر نجیب، صبغتالله مجددی، برهانالدین ربانی، ملا محمدعمر، حامد کرزی و محمداشرف غنی و شش رژیم حکومتداری: شاهی، دموکراسی، کمونیسم، مجاهدین، امارت اسلامی و جمهوری اسلامی را مشاهده کرده است. در شش دههی گذشته بر خانم حبیبی چه گذشت؟ و پس از لطیفه کبیر سراج به عنوان دومین گویندهی زن در تاریخ کشور و فعال حقوق زنان در سه دهه اخیر چه تجربهای دارد؟ ما در هفتهنامه نیمرخ پای صحبتهای او نشستیم و از تاریخ دیروز، وضعیت امروز و امید و نگرانیهای زنان افغانستان برای فردا پرسیدیم.
خانم حبیبی، ممنون از اینکه برای گفتوگو با نیمرخ وقت گذاشتید. در مورد چگونگی راه یافتن تان به رسانهها بگویید؟
در زمان حکومت ظاهرشاه و صدارت سردارد محمد داود، مکتوبی از وزارت معارف به لیسه ملالی آمده بود؛ براساس این مکتوب باید چند دختر فعال که ادبیات فارسی را خوب بلد میبود به رادیو کابل معرفی میشد. من هم در این جمع قرار گرفتم و از طریق مکتب به رادیو کابل معرفی شدیم تا آموزش ببینیم و خبرنگار شویم. البته ما زمانی به رادیو رفته بودیم که تاهنوز زنان در بین چادری بودند. صدراعظم به تازهگی فرمان داده بود که حجاب چادری برداشته شود و زنان کم کم از زیر چادری بیرون میآمدند. سپس فرمان جدید صادر شد؛ زنانی که در مکتبها درس میخوانند وارد دوایر دولتی شوند. وقتی به رادیو کابل رفتم دو سال به صورت آزمایشی کار کردم. در سال ۱۳۴۰ خورشیدی بود که رسمن به عنوان گوینده خبرهای ساعت هشت شب تعیین شدم. ۳۵ سال بدون وقفه هر شب ساعت هشت شب خبرهای افغانستان و جهان را از طریق رادیو کابل به خوانش میگرفتم. البته رادیو کابل پس از مدتی به رادیو افغانستان تغییر نام یافته بود.
طی ۳۵ سال گویندهگی حاکمیت ظاهرشاه، داود خان، نورمحمد ترهکی، حفیظالله امین، ببرک کارمل، داکتر نجیب، صبغتالله مجددی و برهانالدین ربانی را تجربه کردم؛ اما رژیمها و شخصیتها برای من مهم نبود. چون برازنده و مسلکی بودم و شخص سیاسی نبودم هر حاکمیکرسیاش را از دست میداد و دیگری روی تخت مینشست برای من فرقی نداشت؛ من هرشب رویدادهای افغانستان و جهان را ساعت هشت شب از طریق رادیو افغانستان به مردم میرساندم. زمانی که طالبان از راه رسید، من همانند دیگر زنان افغانستان خانهنشین شدم و در دورهی پسا طالبان هرچند برای برگشتنم به رسانهها تأکید شد، اما گفتم چون نظام دموکراسی یک رژیم جوان است بگذارید جوانان روی کار بیایند.
چگونه امالبلاغه شدید؟
در سال ۱۳۴۲ خورشیدی آنزمان رادیو کابل تازه به رادیو افغانستان تغییر نام یافته بود و نشرات خبر به گونه زنده اجرا میشد. در روز ولادت پیامبر اسلام بود، پس از خبر یک شعر نعت از خلیلالله خلیلی را قرائت کردم. وقتی از استدیوی خبر برآمدم، به ریاست رادیو رهنمایی شدم. رییس رادیو گفت: علامه سلامالدین سلجوقی از فرهنگیان نامدار و بیدلشناس عصر، همیناکنون تماس گرفته و به خاطر گویندهگی و قرائت درست تان به شما لقب «امالبلاغه» را داده است. در سال ۱۳۴۳ نیز از سوی وزارت اطلاعات و فرهنگ گویندهی برتر سال شناخته شدم.

وقتی به شهرت رسیدید و در اوج رشد و بالندگی در رسانهها قرار داشتید، آیا شوق سیاست نکردید؟
وقتی داود خان رهبری دولت را به دست گرفت، در سال ۱۳۵۶ خورشیدی دولت جاپان یک تحفه به او داده بود. تحفهی جاپان «تلویزیون ملی» بود. چند نفر از جاپانیها خودشان آمده و بخشهای تخنیکی راهاندازی شبکه تلویزیون ملی را پیش میبردند. تلویزیون تا ماه ثور ۱۳۵۷ آماده نشرات شد و من به عنوان گوینده خبرهای فارسی انتخاب شدم. در زمان حکومت احزاب کمونیستی و مجاهدین کارم را بدون گرایش سیاسی انجام دادم. با شوهرم، آقای حبیبی عهد کرده بودیم که هرگز وارد سیاست نشویم. ما هردو به این عقیده بودیم که رژیمها و حاکمان یکی پس از دیگری می آیند و میروند ولی ما باید همچنان مستقل باشیم و هرکدام در حرفه خود کار کنیم. اگرچند شوهرم به عنوان والی کابل و در دیگر سمتهای بلند دولتی کار کرد، اما گرایش خاصی به هیچ جناح سیاسی نداشت و خود را مأمور دولت میدانست؛ حتا زمانی که والی کابل بود پیشنهاد داود خان برای پیوستن به حزب ملی غورزنگ، حزب نو تأسیس او را رد کرد. به همین خاطر بود که وقتی کمونیستها آمدند مقامهای دولتی را به پولیگون بردند و کشتند ولی آقای حبیبی به خاطر بیطرفی اش آسیبی ندید. من هم با آنکه سر و کار ما با همه رویدادهای سیاسی بود ولی با رژیمها و رهبران حکومتها هیچ گونه برخورد سیاسی نکردم، در حرفه ام باقی ماندم. تا اینکه طالبان از راه رسید و خانهنشین شدم. در دوره رژیم طالبان، رسانههای داخلی و خارجی بودند که به سراغم میآمدند ولی من تأکید داشتم که اگر حقوق زنان براساس شریعت اسلامیباشد هم درست است؛ چون در شریعت اسلامیزنان حق آموزش و دسترسی به خدمات صحی را دارند. آنزمان طالبان تأکید داشتند که ابتدا امنیت کشور را تحت کنترل بگیرند بعد به زنان اجازه آموزش خواهند داد، اما در پنج سال حاکمیت شان نتوانستند کل افغانستان را تحت کنترل درآورند. عدم توانایی طالبان در تأمین امنیت و تسلط بر همهی کشور باعث شد که خشمگین شوند که در نتیجه شمالی را سوختاندند و در مزار شریف مردم را قتل عام کردند.
میگویند از طالبان هم معاش گرفتید، درست است؟
در نخست که طالبان آمده بود، مدت شش ماه معاش ما پرداخت میشد، اما پس از آن معاش همه زنان رادیو تلویزیون قطع شد. بیشتر از اعضای طالبان، خود مردم و همکاران پیشین ما بدرفتاری میکردند. در دو سال اخیر حکومت ربانی من مسؤول انجمن زنان رادیو تلویزیون و افغان فلم بودم و در آغاز رژیم طالبان نیز باهم در ارتباط بودیم. اعضای نهاد را جمع کردم و رفتیم پیش رادیو تلویزیون. اما همه مردان سر ما غضب کردند که چرا زنان از خانه بیرون شده؛ تا اینکه خود را بهیکی از کارمندان معرفی کردم و رفتیم پیش رییس رادیو تلویزیون. پرسش ما این بود که دیگر وزارتها معاش شان پرداخت شده پس از ما که مربوط به وزارت اطلاعات و فرهنگ بودیم چرا قطع شده؟ رییس رادیو تلویزیون گفت از اداره خودتان گزارش داده که معاش زنان عضو اداره قطع شود. بالاخره رییس گفت از امیرالمؤمنین امر میگیرم؛ پس از آن تا شش ماه دیگر نیز معاشهای ما پرداخت شد.
زندگی در سایه رژیم طالبان چگونه بود؟
در دوره طالبان هم بیکار ننشستم و در تقلای کاری بودم که به جز خودم برای زنان دیگر هم کاری بکنم. کورسهای سوادآموزی امکان نداشت، بنابراین کورسهای صنایع دستی را ایجاد کردم. هشت کورس صنایع دستی برای بانوان در شهر کابل ایجاد کردم. شمار زیادی از این بانوان دانشآموزان و دانشجویان بودند که نسبت به آینده کشور ناامید شده بودند، اما من امید میدادم که این وضعیت همیشه گی نخواهد بود. برای پیشبرد این کورسها به پاکستان میرفتم و هر بار پنج صد تا یک هزار دالر از دونرهای خارجی میگرفتم و مصرف این کورسها میشد. برای اینکه از دیگر کشورها و نهادهای بین المللی خارج از پاکستان حمایتهای بیشتری جلب کنیم و برای زنان فرصتهای بهتری ایجاد شود، در سال ۱۹۹۹ میلادی به تأسیس یک موسسه اقدام کردم. در آنزمان دونرها بدون جواز کار حمایت نمیکرد. موسسه را به نام Afghan Feminine Association در نمایندگی ملل متحد ثبت کردم. اما زمانی که برای ثبت موسسه در وزارت اقتصاد اقدام کردم، اداره امر به معروف و نهی از منکر طالبان خبر شد و به دنبال ام برآمدند تا به زندان بفرستند و به اتهام اقدامات خلاف شرع مرا محاکمه کنند. مهاجر شدم و به پاکستان گریختم ولی بازهم برای پیشبرد کورسها گهگاهی به کابل میآمدم.
زندگی به همین منوال میگذشت تا اینکه رژیم طالبان سقوط کرد و در دوره جدید همان کورسها را به برنامههای سریع آموزشی تبدیل کردم که در یک سال سه صنف را میخواندند. آن روزها زنان روستا بیشتر محروم بودند و کورسهای ما نیز به روستاها راهیافت و دختران زیادی را به مکتبهای رسمیفرستادیم. در سال ۲۰۰۴ میلادی باز همان موسسه را به نام New Afghanistan Women Association در وزارت اقتصاد راجستر کردیم و تا سال ۲۰۰۶ کورسهای سوادآموزی ما ادامه داشت.
در دوره جدید برای ارتقای ظرفیت زنان در عرصه رسانهها چه برنامهها داشتید؟
در سال ۲۰۰۶ به همکاری GTZ یک پرودکشن را بنا نهادیم. این پرودکشن در واقع برای ارتقای ظرفیت زنان در عرصه رسانهها ایجاد شده بود. حدود چهل تن از بانوان که در این پرودکشن گویندگی و تخنیکهای رسانه ای را به صورت مسلکی آموخته بودند در معتبرترین رسانههای ملی و بین المللی جذب شدند. در ضمن، این پرودکشن تبدیل بهیک استدیوی تولید برنامههای ویژه زنان شد. برای اولین بار در سال ۲۰۰۷ میلادی، نخستین برنامههای ویژهی حقوق زنان را در تلویزیون نورین تولید کردیم. کار پرودکشن ما تا سال ۲۰۱۶ میلادی ادامه داشت و حدود ۲۰۰ برنامههای تلویزیونی و اسپاتهای رادیویی در مورد حقوق زنان تولید و نشر نمودیم. برنامه «چرا جنگ؟» یک برنامه دادخواهی برای قربانیان جنگ و آگاهی از وضعیت آنان بود که از نقاط مختلف کشور مستندسازی میشد.

در سال ۲۰۰۵ میلادی انجمن زنان ژورنالیست را ساختیم. از ۲۰۰۵ تا سال ۲۰۱۷ حدود دوازده سال بدون کدام حمایت مالی برای انسجام و توانمندسازی زنان ژورنالیست کار کردیم. سیزده نمایندگی داشتیم که تاهنوزهم فعال است و بیشتر از خودم مصرف میکردم. تا اینکه در سال ۲۰۱۷ م، انترنیوز ما را حمایت کرد تا مجلههای زنان ژورنالیست را تولید کنیم. از جانب این انجمن یک قرارداد داشتیم با زنان ژورنالیست فنلند؛ آنها آمده برای زنان خبرنگار سیمینارهایی را دایر میکردند. برای اولین بار در سال ۲۰۱۳ م که به بامیان رفتیم هیچ خبرنگار زن در آنجا کار نمیکرد. برای ایجاد یک صنف خبرنگاری هماهنگی کردم و این کورس دایر شد.
چگونه به عنوان یکی از ۲۱ رهبر قرن ۲۱ شناخته شدید؟
در سال ۲۰۰۱ م همزمان با کنفرانس بُن، یک کنفرانس دیگر با عنوان Afghan Women Summit در بروکسل برگزار شد. در این نشست حدود یکصد زن افغان از کشورهای مختلف شرکت کرده بودند. اشتراک کنندگان همه زنانی بودند که موسسه و یا نهادی برای زنان افغان ایجاد کرده بودند. این نشست برای آن دایر شده بود که به ما بگویند: شما در یک دوره طلایی وارد شده اید و تمام پروژهها و کمکها باید تحت نظارت و با هماهنگی زنان اجرا شود. درهمان نشست بود کهیکی از کارگزاران برنامه گفت: از این فرصت استفاده درست بکنید تا وضعیت زنان افغان تغییر کند چون این جشن دوامدار نخواهد بود؛ یعنی کمکهای جامعه جهانی برای مدت محدودی در افغانستان سرازیر خواهد شد و نحوه استفاده آن به خود افغانها برمیگردد. در همان زمان بود که دو خانم از کابل و دو خانم دیگر از کانادا و سوییس به امریکا رفتیم. در ایالات متحده بود کهیک خبرنگار آمده با من مصاحبه کرد و کل داستان زندگی، کارکردها و تجربههایم را پرسید. نفهمیدم زندگی نامه ام را برای چه میپرسند، ولی یک سال بعد از آن به من ایمیل زدند که به عنوان یکی از ۲۱ رهبر قرن ۲۱ شناخته شده ای. مدتی پس از آن در نیویارک بهیک جشنواره دعوت شدم و جایزهی شجاعت دریافت کردم.
مسیر ما سیال بوده، آیا در کل وضعیت ما رو به بهبود است؟
افغانستان درگیر یک فراز و نشیب است. گاهی در فراز و گاهی در قعر؛ این وضعیت چندین دهه است که ادامه دارد. یکی از عوامل بدبختی افغانستان دخالت دستهای بیرونی در امور مملکت است. ما به معنای واقعی کلمه هیچ وقت آزاد نبودهایم. برای رسیدن به یک ثبات و روند رو به توسعه ما نیاز به آگاهی داریم. از همین رو، کارهای من در دو دهه اخیر بیشتر مدنی و مبتنی بر آگاهی دهی از حقوق زنان بوده است. در سال ۲۰۱۶ م یک برنامه آگاهی دهی از قانون منع خشونت علیه زن را در روستاها تطبیق کردیم تا رویکرد خشونت ورزی مردان در برابر زنان تغییر کند.

اگر طالبان بیایند؟
اگر طالبان در شکل و شمایل گذشته شان بیایند و حکومت تشکیل بدهند که وضعیت زنان بدتر خواهد شد؛ چون طالبان فقط به اندازهای تغییر کرده که زنان را به آموزش ابتدایی و کار در مراکز صحی اجازه خواهند داد؛ طبق آنچه در گذشته شفاخانههای ویژهی زنان را مسدود نکرده بودند. اما زنی در رسانهها حضور نخواهد داشت.
اگر جنگ ادامهیابد؟
اما در صورت تداوم جنگ، وضعیت همینگونه باقی خواهد ماند؛ زنان در شهرها و مناطق امن رو به پیشرفت اند ولی در مناطق ناامن همچنان محروم باقی خواهند ماند. بدون شک که بیشترین قربانی را در جنگ، زنان میپردازند.
اگر صلح شود؟
فعلن که طالبان حتا بر سر طرزالعمل پیشبرد مذاکرات صلح جور نمیآیند؛ حتا در انتخاب مبنای مذاکرات روی مذاهب حنفی و جعفری مشکل دارند.
حرف و پیام اخیر تان برای زنان چیست؟
فعلن ما در وضعیتی به سر میبریم که زنان از هرسو نگران اند. یک وضعیت سر درگم که هم از جنگ میترسیم و هم از صلح. اگر طالبان بیایند هم محدودیت وضع خواهند کرد و اگر نیایند که جنگ را ادامه میدهند و بازهم این زنان اند که بیشترین قربانی جنگ را میپردازند. اما در بین زنان، بیش از همه زنان خبرنگار بیشتر نگران اند؛ چون گروه طالبان هم با زنان مشکل دارند و هم با رسانهها. از همین رو، مهم است که زنان خبرنگار بیش از همه فعال باشند و صدای شان را بلند کنند. زنانی که در رسانهها حضور دارند از بهترین فرصت برخوردارند اند تا به جوانب دخیل در پروسه صلح و جهانیان برسانند که زنان افغان اگر قربانی جنگ شدهاند، دیگر حاضر نیستند که قربانی صلح هم شوند. زنان فعال رسانه ای نباید منتظر دولت و هیأت مذاکره کننده باشند؛ خودتان از بهترین موقعیت برخوردار هستید و از طریق رسانهها صدای تان را بلند کنید و از حقوق تان دفاع کنید. اینگونه هم جهانیان و هم طالبان متوجه خواهند شد که زنان افغان به آسانی تسلیم شرایط و محدودیتها نمیشوند و برای داشتن فردای بهتر مبارزه میکنند. جای امیدواری این است که زنان افغان فعلن از حقوق شان آگاهی یافته اند؛ یعنی زنان در شهر و روستا آگاه شدهاند که حقوق شان چیست و مسؤولیت شان چیست. از همین رو در صورتی که حق شان ضایع میشود به محاکم عدلی و قضایی مراجعه میکنند ویا از طریق رسانهها موضوع را همگانی میسازند تا مردم بر نهادهای مسؤول فشار بیاورند و برای تحقق عدالت حداقل اقداماتی صورت بگیرد. در ضمن، محاکم عدلی و قضایی خودشان را با ارزشهای نوین وفق داده و اگر زنی آزار و خشونتدیده به محکمه مراجعه کند، قاضی و دادستان هرگز مانند دورهی گذشته ویا زمان حاکمیت طالبان زن را برچسب بیشرمی و خطور از چوکات شریعت نمیزند.