در نخستین گام اعضای شرکت نمد، این اثر صنعت دستی زنان افغانستان را به صورت ساده و سنتی آن به بازار نیاورده بلکه از تلفیق صنعت دست و هنر نقاشی، تابلوهای هنری درآورده که تا حالا بازخورد خوبی داشته و خریدار هم دارد.
مرضیه پناهی، دورهی مکتب را در لیسه نسوان جبرییل هرات خوانده و اکنون دانشجوی روابط بینالملل در یکی از دانشگاههای خصوصی در کابل است. او که بخشی از دورهی کودکیاش را در ایران گذرانده، کمتر از شش سال داشت که به وطن بازگشت. مرضیه در سال 1383 خورشیدی، زمانی که تازه نظام دموکراتیک روی کار میآمد به مکتب رفت؛ دقیقن دو سال پس از سقوط حاکمیت رژیم طالبان. او با خانوادهاش در زمانی به افغانستان برگشتند که آموزش دختران نه تنها دیگر محدودیتی نداشت، بلکه یکی از اهداف اساسی حکومت شمرده میشد. تصوری که مرضیه از مکتب با خود داشت، چیز دیگری بود؛ شاید یک فضای دلانگیز و ساختمانهای مجهز با امکانات آموزشی. «اما زمانی که به مکتب رفتیم، میدیدیم مکتب ما امکانات لازم را نداشت و گاهی مارمولکها مهمان صنف ما میشد. در سال 1395 از صنف دوازدهم فارغ شدم و سال 1396 دورهی لیسانس روابط بینالملل را در دانشگاه خصوصی کاتب در کابل آغاز کردم.» حالا مرضیه با شماری از جوانان یک شرکت خصوصی نوپا در عرصهی هنر و صنایع دستی ایجاد کردهاند؛ نمد.
کارآفرینی
مرضیه دلیل تأسیس شرکتی به نام نمد را ایجاد شغل و استفاده از منابع کمیاب در کشور میگوید. نمد پیش از این در افغانستان به عنوان فرش، عایق آب در تونلها و در بخش صحت برای درمان دردهای مفاصل کمر نیز کاربرد داشت. ورود فرشهای خارجی در بازار، روند تولید نمد را کاهش داده و این فرش زیبا و گرانبهای سنتی جایش را به قالین و مبل و فرنیچر داده است. حالا شرکت نمد طرحهای جدیدی برای نمد دارد. خانم پناهی میگوید: «ما از نمد ضمن فرش میتوانیم به عنوان عایق در کارهای ساختمانی استفاده کنیم، همچنان از نمد دوشک خوب و صحی برای تختهای خواب درست خواهیم کرد و به خاطر بُعد هنری فعلن روی نمد نقاشی میکنیم و برای دیکور خانه و دفتر از آن استفاده میشود.»

در نخستین گام اعضای شرکت نمد، این اثر صنعت دستی زنان افغانستان را به صورت ساده و سنتی آن به بازار نیاورده بلکه از تلفیق صنعت دست و هنر نقاشی، تابلوهای هنری درآورده که تا حالا بازخورد خوبی داشته و خریدار هم دارد. مرضیه میگوید: «در روز افتتاح شرکت و پس از آن بسیاریها از کار ما استقبال کردند و کارهایی که تاهنوز داشتیم بازخورد مثبت گرفته است.»
فرصتهای شغلی در شرکت نمد
دو خانواده در جوزجان مصروف تولید نمد شده و یک نجار در کابل صاحب شغل شده، برای سه نقاش هم فرصت کار فراهم شده که روی نمد نقاشی میکنند. یک صدفکار برای زنده نگه داشتن هنر صدفکاری که بیشتر در نورستان مروج است، به تیم نمد پیوسته است. رباب که یک آله موسیقی اصیل افغانستانی است، در کارگاه نمد صدفکاری میشود و برای دیکور از آن استفاده میکنند تا هم رباب از یاد نرود و هم هنر صدفکاری آذینبخش محیط خانه و دفتر مردم باشد. برای فروش کارها و تبلیغات شرکت نمد یک عکاس، مسؤول شبکههای اجتماعی و یک گرافیک دیزاینر نیز در اینجا صاحب کار شدهاند. بنیانگذار این نهاد میگوید: نمد با یک چشمانداز وسیع با گامهای کوچک در عرصه کارآفرینی و جهان صنایع دستی و هنر قدم گذاشته است که فعلن بخش «نمد دیکوریشن» فعال شده است.

سرمایهی فکری به جای سرمایه مالی
افغانستان یک جامعهی فقرزده است و بیش از 65 درصد مردم زیر خط فقر قرار گرفتهاند. مبارزه با فقر هم نیاز به سرمایه دارد. اما در بازار امروز سرمایهی فکری به جای سرمایه مالی موثرتر خواهد بود. از مرضیه در مورد سرمایهگذاری شان پرسیدیم که آیا او برای کارآفرینی و فقرزدایی سرمایهگذاری کلانی کرده؟ در پاسخ گفت: «در دورهی قرنتین کرونایی متوجه شدت فقر در جامعه شدیم و به این مسأله پی بردیم که مرگ ناشی از فقر چقدر دردناک است. درک این معضل باعث پیدایش یک راهکار شد. ما خواستیم با ایجاد شرکت نمد فرصت شغل و درآمد را برای حداقل چند خانوادهای فراهم کنیم که با ما کار میکنند. اگر چنین شرکتها در کشور زیاد شود، بدون شک ما میتوانیم با پدیدههای کشندهی بیکاری و فقر مبارزه کنیم. مبارزه با فقر در یک جامعه فقرزده حتمن وابسته به سرمایهی کلان مالی نیست. ممکن با پول هنگفت یک فرد تاجر شود ولی کارآفرین نخواهد شد. به خاطر گستردگی فقر در جامعه ما باید در فکر ایجاد شغل باشیم، هرچند کمتر و با درآمد اندک. کار نمد با سرمایه هفت هزار افغانی حدود یکصد دالر امریکایی شروع شد. در سالهای گذشته وقتی به فکر کارآفرینی افتادم، ابتدا به سراغ سرزمین مادری رفتم. تولید عمدهی سرزمین مادری من کچالو و نمد بود. در ابتدا نتوانستم روی نمد سرمایهگذاری کنم و پولی هم نداشتم. حدود یکصد دالر امریکایی را به کسی دادم که در بامیان کار کشت و فروش کچالو را میکرد. او همین مبلغ را کچالو کِشت و در اخیر سال سودش دوبرابر شد؛ یکصد دالرم را دوصد دالر پس داد. این پول را به هرات فرستادم و یخنهای خمکدوزی شده را به کابل آورده فروختم. چندین معامله کوچک روی کچالو و صنایع دستی زنان هرات زمینهای را فراهم کرد که اندکی پول پس انداز کنم و این شد زمینهساز شکلگیری شرکتی به نام نمد.
راه حل محدودیتهای زنان برای سرمایهگذاری و کارآفرینی چیست؟
با توجه به ساختار فرهنگی و عرف اجتماعی، شرایط در افغانستان به گونهای است که در عرصه اقتصاد و کارآفرینی فرصتها برای زنان کمتر و محدودیتها بیشتر است؛ اما مرضیه با وجود شکستهای متعدد در این عرصه، تلاش کرده محدودیتها را به چالش بکشد. «وقتی میگوییم محدودیت، من خودم کسی بودم که وقتی صنف دهم مکتب را به پایان رساندم، خانوادهام دیگر اجازهی ادامه آموزش نمیدادند و میگفتند دیگر حق نداری به مکتب بروی؛ اما شرط رشد و موفقیت انسان انگیزه، پشتکار و مبارزه است. شاید جوانان به ویژه زنان تاهنوز فرصتهای کمتری برای کارآفرینی شان فراهم بوده، ولی باید خودشان انگیزهی کار و ایجاد کار را داشته باشند و برای رسیدن به خواست شان مبارزه کنند. وضعیت فعلی زنان در افغانستان که متحمل خشونت و قربانی بسیاری از مسایل میشوند، ریشه در وابستگی اقتصادی زنان دارد. اکثریت مطلق زنان افغانستان هنوز وابستهی اقتصاد خانوادههای شان هستند. اما این وابستگی هم ناشی از محدودیتها و محرومیتهایی است که جامعه بر سر شان تحمیل کرده؛ اما از یک جایی باید شروع کنیم و با کارهای ارچند کوچک و فرصتهای ارچند کم راه را برای استقلال اقتصادی و رشد ظرفیت مان باز کنیم. ما نباید قربانی عرف و عنعناتی شویم که پرورده ذهن خودمان نیست؛ محدود شدن در چوکات و محدودیت عنعناتی که ما را از حقوق مان محروم نگه میدارد نیاز به ایستادهگی دارد تا از ادامه تحمیل این طرز افکار جلوگیری کنیم. فقط باور کنیم که ما در زندگی خود حق تصمیمگیری داریم و آینده را خودمان رقم بزنیم.»

خاطرههای مرضیه از وابستگی مالی و استقلال اقتصادی در خانواده
در شهر هرات دانشآموز صنف دوم مکتب بودم و به غیر از مکتب، مادرم روزانه یک ساعت اجازه میداد که در بیرون از خانه با همسن و سالان خود بازی کنم. چون شوق بازی کردن در کوچه را نداشتم به خانه همسایه میرفتیم و با دختران شان قالین میبافیدم. از قضا یک روز دستم را قلاب زد و با دست پر از خون به خانه برگشتم. مادرم به خانه همسایه رفت و جنجال به راه انداخت. پس از اینکه بافت قالین ختم شد همسایه 40 افغانی برایم شیرینی داد. این اولین دستمزدم بود که گرفتنش لذت خاصی داشت؛ فعلن اگر هزاران افغانی هم دریافت کنم عین لذت را نخواهد داشت. اولین حقوق مشخصی که در زندگی گرفتم ماهانه 800 افغانی بود که در چهارده سالگیام از یک مرکز آموزشی در بدل تدریس دریافت میکردم. دومین حقوق من هشت هزار افغانی شد. بازهم برای ادامه تحصیل نیاز به کمک خانواده داشتم و به خاطر همین نیازمندی رفتار خاصی اعضای خانواده در قبال خودم را متوجه میشدم. اما فعلن که همزمان تحصیل، کار در یک اداره دولتی و شرکت تازه تأسیس نمد را به پیش میبرم به این مسأله پی بردهام که وابستگی و استقلال مالی حتا رفتار اعضای درجه یک و درجه دوم خانواده را تعیین میکند که چگونه باشد. احترامی که فعلن از جانب فامیل نسبت به خودم تجربه میکنم چند سال قبل نمیدیدم.
زمانی که در هرات بودیم، میخواستم به کورس آموزش زبان انگلیسی بروم، اما خانواده مذهبیام مرا از آموزش انگلیسی منع و به آموزش قرآن تشویق میکرد. چون من پولی برای پرداختن به کورس انگلیسی نداشتم مجبور از انتخاب خانواده اطاعت میکردم. اما فعلن که وابستگی مالی به خانواده ندارم اعتماد به نفس بیشتری دارم و میتوانم خودم تصمیم بگیرم که سرمایهام را در کجا به مصرف برسانم.
سلام به شما و همت تان من شخصٍاً از شما تشکری می نمایم و حمایت همه جانبه خودم از شما اعلان می نمایم