فصل جدید دولتداری و نظام نوین در افغانستان برای زنان فصل امید بود. فرصتی برای بیرون شدن از قیدها و محدودیتهایی که تفکر دینمدار، فرهنگ اجتماعی سنتی و سنت سیاسی مردسالار. در این مدت جدا از اینکه دولت و جامعه جهانی ظاهرن تلاش داشتند از طریق شاملسازی اقشار مختلف جامعه پایههای نظام دموکراسی در افغانستان را استحکام ببخشند، خود زنان افغانستان نیز شبکههای زیادی ایجاد کردند و برای احراز هویت تا جایی موفق عمل کردند؛ به اندازهای که در ظاهر امر زنان عضو هیأت مذاکرهکننده با گروهی قرار گرفته که ستیز اصلی شان با اصل برابری است؛ طالبان کاملن با برابری مشکل دارند. این گروه نه چیزی به عنوان برابری جنسیتی دوست دارند و نه برابری شهروندی و توازن اجتماعی. اما این دموکراسی بود که فرصتی فراهم کرد تا زنان نسبت به آینده، فردای برابر و سرنوشت بهتری فکر کنند و برای تحقق برابری و نجات از زیر بار خشم مردان و خشونت مردسالاری تلاش کنند.
زنان تازه به کارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، هنری و ورزش روی آوردهاند. ارچند که حضور زن در اجتماع و عرصههای مختلف جامعه را نباید یک پدیده پنداشت، اما این رویداد اگرنه جدید، ولی جهش و جنبش زنان برای گستردگی حضور شان یک اتفاق تازه بود.
برای نخستین بار در تاریخ کشور، ما طی دو دههی اخیر شاهد بودیم که در دورترین نقاط افغانستان مکتبهای دخترانه ایجاد شد و وجود مکاتب خاص زنان زنگ امیدی برای زنان نواخت تا راه برای باسواد شدن شان باز شود. باسواد شدن تنها راه آگاهی از حقوق، صلاحیتها و مسؤولیتهای انسان است؛ از همین رو، فراهم شدن زمینه آموزش برای زنان در بسیاری از نقاط کشور یک پیام واضح انکشاف و نای امید یک زندگی بهتر بود.
اما حالا چه اتفاق افتاده؟ دقیقن ما به جایی رسیدهایم که بیشتر به یک لبهی پرتگاه میماند. ما دقیق در سکوی فراز و فرود قرار گرفتهایم. وضعیت افغانستان به گونهی مستقیم متأثر از اوضاع جهانیست. تأثیر سیاست جهانی بر سیاست حکومتها و وضعیت ملتها یک امر آشکار است. ما نیز از تغییر سیاستهای جهانی متأثر میشویم. افغانستان در سالهای اخیر در حاشیهی سیاست جهانی قرار گرفته است؛ چون مسایل حادتری همچون محیط زیست، امنیت خاورمیانه و سلامت اقتصاد امریکا مهمتر است تا پایدار ماندن دموکراسی در افغانستان، برعکس دو دهه قبل، در سال 2001 میلادی و چندین سال پس از آن، ظاهر امر به گونهای بود که گویا افغانستان در محراق توجه سیاست خارجی کشورهای بزرگی چون امریکا و روسیه و… قرار دارد. اما حالا نه. حالا همکاران جهانی ما رمق چندانی برای سلامت آیندهی مردم افغانستان از خود نشان نمیدهند. بنابراین هراس مردم به ویژه زنان افغانستان دقیقن از همینجا نشأت میگیرد. از جایی که ما برای نابود شدن گروه طالبان به نیروهای خارجی دلبستیم و اکنون از بازگشت طالبان در صحنه سیاست و کرسی اعمال حاکمیت هراس داریم چون نسبت به اینکه افغانستان اولویت جهان نیست، امید به یأس مبدل میشود. البته که نباید خیلی با دید منفی نگرست، ولی رویدادهای جنگ و صلح افغانستان و اوضاع حکومتداری به گونهای است که همگی باید نگران آیندهی خود باشند. این نگرانی میتواند مایهی تجسس راهکار باشد. همچنان که از یک جایی به بعد زنان متوجه شدند که اگرچند جنگ زیانبار است، اما بهای صلح هم نباید از حق و آزادی زن پرداخته شود. به همین دلیل است که گفته شد ما در سکوی فراز و فرود قرار داریم؛ یعنی در وضعیت شکنندهای قرار گرفتهایم که امکان بهبود شرایط نیز وجود دارد و این اوضاع بیش از هر قوم و قشری، زنان را آسیب خواهد زد. چون هماکنون جنگ در افغانستان به اندازه کافی فرزندان و جوانان معیوب، معلول، یتیم و بیخانمان روی دست زنان گذاشته است. اینجاست که بیم و امید زنان درهم میآمیزد؛ پس از دو دهه امیدواری برای آیندهی بدون جنگ، بیم آن میرود که سالها و دهههای بعد را بدون صلح زندگی کنند.