عادله آذین
نیلوفر نام دارد و زادهی کابل است. فرزند خانوادهای است که نماد کوچک، اما کامل یک خانوادهی افغانستانی است. خانوادهای که از نظامها و حاکمیتهای پسین عبور کرده ولی از جنگهای چهل ساله داغ بر دل دارد.
چگونگی زخمی شدن
در اوج تنشها و ورود طالبان به کابل، نیلوفرِ دو ساله در یک صبح خزانی از (تهکوی) خانهی شان بر میخیزد و به منزل بالایی میرود. برادرش آنجا بود و میخواهد دمی با برادر بزرگش سپری کند که ناگهان هاوانی در حویلی، کنار پنجرهی همان اتاق اصابت میکند. برادرش جان میدهد و نیلوفر از ناحیهی پا آسیب شدید میبیند. همسایهها میرسند، نیلوفر زخمی را به شفاخانهی صلیب سرخ میبرند و در آنجا بستری میشود.
نیلوفر میگوید: در زمان وقوع این رویداد غمانگیز پدرم در خانه نبود. وقت پدرم از حادثه خبر میشود، دست از پا نا شناخته به سوی شفاخانهی میآید که من در آنجا بستری بودم. اما بخت از ما رو گشتانده بود، پدرم در میانهی را به گلوگلهی هاوان دیگر زخمی میشود و غم دیگری بر فاجعهی که بر خانوادهی ما فرود آمده بود، افزود میگردد.
نیلوفر پس از بررسی پزشکان، امید ایستادن روی پاهایش را از دست میدهد. به گفتهی او؛ پزشکان گفته بودند که دیگر تاوان راه رفتن ندارد و کاملن فلج میشود. اما پس از گذشت دو سال، نیلوفر دوباره روی پاهایش میایستد و نخستین مرتبه گام بر میدارد. میرود تا زندگی را دریابد، آنهم در جغرافیای به نام افغانستان!
نیلوفر میگوید به سادگی روی پاهایش نایستاده است. او از روزهای دشواری حکایت میکند که چندین عملیات پی هم داشت و هر وقت هم که مرخصی کوتاه میگرفت، دوباره سر از شفاخانه در میآورد. پزشکان که در آغاز از فلج شدن او سخن میگفتند، اما دست از تلاش نبرداشتند و پس از عملیاتهای متعهد و درمان پیگیر، موفق شدند تا نیلوفر روی پاهای کوچک اما درد دیدهاش بیایستد
پس از آن رخداد ارچند سخت، اما او توانست راه برود. آن هم در جامعهای که شهروندانش دید کمبینانه نسبت به آدمهای دارای معلولیت دارند و آن هم که یک زن باشد. اما نیلوفر کم نیاورد و دست از تلاش برنداشت. او توانست با سختیهای فراوان، اما امیدوارانه آموزشهای دورهی مکتب را به پایان برساند و وارد دانشگاه شود. او اکنون دانشآموختهی رشتهی حقوق است و سند کارشناسی دارد. نیلوفر از دشواریهای زمان مکتب و دانشگاه میگوید، اما تأکید میکند که خواستن توانستن است و هیچ چیز نا ممکن نیست.
نیلوفر اکنون کارمند نهاد بینالمللی صلیب سرخ است و صلیب سرخ برای نیلوفر و دیگر قربانیان جنگ بهترین ستون اتکا است. این نهاد برای نیلوفر و دیگر قربانیان جنگ زمینهی کار و ورزش را در بخشهای مختلف فراهم کرده است تا از لحاظ روانی و جسمی احساس سلامتی کنند.
خانم نیلوفر از سال ۲۰۱۲ به این سو بسکتبال میکند و در سال ۲۰۱۷ رسمن عضو تیم ملی بسکتبال بانوان افغانستان شد و اکنون کپتان این تیم است. تا اکنون در مسابقههای میان کشوری و بین المللی زیادی شرکت کرده و مقام آورده است. معلولیت نتوانسته است مانع ارادهی نیلوفر شود. او با ارادهی استوار توانستن را تجربه کرده است و برای خود و کشورش مدال آورده و افتخار آفریده است.
نیلوفر یکی از قربانیان جنگ است و بیش از هر کس دیگر میداند جنگ چه پدیدهای زشت و ویرانگر است. هاوان چه پدیده شومیست که زندگی را به کام آدمی تخل میسازد و حتا امید زندگی را قطع میکند. میگوید همهی قربانیان جنگ موفق به گذار پیروزمندانه از این منجلاب کشنده نشدهاند و در افغانستان فرصت برای آدمهای غیر معلول هم تنگ است چه رسد به معلولان و قربانیان جنگ.
نیلوفر میخواهد گفتوگوهای صلح نتیجهی مطلوب بدهد و مردم کشورش در آرامش به سر ببرند و از هر لحاظ دارای یک جامعهی پویا باشد. او بیش از هر کس دیگر تکرار جنگ را وحشتناک میداند و بیش از هر کس دیگر درد یک انسان پس از انفجار را میداند. او به فردای کشوری که جنگ پسوند نامش است نگران است. نگران است صلح! این پدیدهی نایاب تا دیرگاهی پیروزمندانه زمزمه نشود و جنگ گودال بزرگتری شود تا آدمهای معصوم فراوانی را ببلعد و سرنوشت تیره و تاری را برای آنها که حتا خبر ندارند چه جریان دارد رقم بزند.