نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

زن در پیکره نظام آموزشی

  • نیمرخ
  • 17 عقرب 1399

ضیا احسانی


من سه سال از زندگی‌ام را در خدمت به مکتب‌های خصوصی سپری کردم و در این مدت، افتخار همکاری با شاگردان و اساتیدی را داشتم که از لحاظ توانایی‌های فردی و اجتماعی در سطح قابل ملاحظه‌ای قرار داشتند و برای من جالب بود انگیزه و امیدی که آنها به آینده شان داشتند، من به عنوان یک عضو ناظر بر فعالیت‌های آموزشی آنها، همواره به دنبال پیدا کردن عاملی بودم که توانسته بود آنها را مجاب کند در جامعه‌ای سرشار از سنت‌گرایی و گرایشات مذهبی دست و پا گیر، برای داشتن آینده‌ای ایده‌آل تلاش مضاعف و البته خستگی ناپذیری را از خودشان به نمایش بگذارند. آنها همواره از محدودیت‌ها و استفاده جویی‌هایی که قوانین آموزشی و اداری برآنها تحمیل می کرد رنج می‌بردند.

در فضای حاکم بر مکاتب خصوصی افغانستان، ستم‌هایی نابحشودنی بر بانوانی تحمیل می‌شود که به عنوان استاد در این چرخه مشغول به کار و فعالیت‌های آموزشی–اجتماعی هستند. از تعرضات جنسی گرفته تا رفتارهای تحقیرآمیزی که گاهن در فضای مجازی هم منعکس شده‌اند و همه ما نمونه‌های آن را در سالیان گذشته بارها نظاره کرده‌ایم. یکی از بدترین اتفاقاتی که من در زمان فعالیت‌های آموزشی‌ام با آن روبه‌رو شده‌ام این بود که استادان زن با کم‌ترین معاش ممکن یعنی در حد دو هزار افغانی برای یک ماه فعالیت می‌کردند و جالب اینکه مکلفیت‌های اداری آنها، هیچ تفاوتی با بقیه استادها که معاش ده تا دوازده هزار افغانی داشتند نداشت. افرادی که استخدام می‌شدند، با نوعی مجبوریت خاصی که فقط خودشان درک می‌کردند، به امضای قراردادشان تن می‌دادند و فاجعه زمانی به وقوع می‌پیوست که آنها این شرط را هم قبول می‌کردند تا پانزده روز یا یک ماه اول را آزمایشی کار کنند. در آخر ماه از طرف اداره مکتب به آنها می‌گفتند که والدین و شاگردان از کار شما راضی نیستند و این یعنی آنها بدون دریافت همان معاش دو هزاری هم باید مکتب را ترک می‌کردند و این سناریو همچنان تا پایان سال تعلیمی با بازیگران مختلف تداوم می‌یافت. نه صنف خالی می‌ماند و نه مکتب پولی برای معاش می‌پرداخت، نقشه هوشمندانه‌ای برای استثمار بانوان و به خدمت گرفتن رایگان آنها می‌باشد.

در بند قراردادها معمولن این جمله را می‌نویسند: «غیرحاضری بیش از سه روز به معنای فسخ قرارداد است.» این در حالی است که بانوان در جریان یک ماه دوران قاعدگی را که یک پدیده طبیعی ناخواسته است را هم تجربه می‌کنند و این برای کارفرمایان اهمیتی ندارد و آنها می‌خواهند که صنف شان بدون استاد نماند حال اینکه استاد به جه قیمت و کیفیتی سر صنف می‌رود برای کسی مهم نیست، آنچه اهمیت دارد رضایت والدینی است که فیس می‌دهند و مالکان مکتب‌ها چون با این پول‌ها امرار معاش می‌کنند برای شان فرقی نمی‌کند که استاد در این دوران خاص طبیعی چه رنجی را سپری و چه شرایطی را تحمل می‌کنند. زنان بیش‌تر قربانی چنین سیستمی هستند و من در زمان فعالیتم در نظام معارف هرگز مردی را ندیدم که با معاش کمتر از هفت هزار افغانی در مکتب تدریس نمایند.

با این وجود، از دخترانی که شاگردان من بودند وقتی می‌پرسیدم می‌خواهید چه کاره شوید؟ اکثریت شان می‌گفتند که می‌خواهیم معلم شویم و این برای من دردناک بود که آنها بدون شناخت واقعی و براساس احساسات تصمیم می‌گرفتند، هرگز کسی را تشویق نکردم که آرزویش را تغییر دهد، چون: من با توجه به شناختی که از آنها دارم، ایمان دارم که این سیستم را تغییر خواهند داد.

آنچه در این متن مطالعه کردید، حقایقی تلخی است که شامل تمام مکاتب نمی‌شود و چه بسیارند مکاتبی که در آن عزت و کرامت انسانی بانوان به عنوان یک اصل پذیرفته شده است و در آن بانوان با آسایش فکری و امنیت شغلی به کار و فعالیت خویش برای تربیت نسل فردای کشور عزیزمان در تلاشند و من برای آنان آرزوی توفیق و سربلندی دارم و امیدوارم که برخی از ناملایمت‌های اداری که در برخی از مکاتب رواج یافته است، با تدابیر اندیشمندانه مسؤولان محترم نظام معارف کشور حل و فصل شود.

همچنان بخوانید

خودکشی خواهرم باعث بیداری خانواده شد

خودکشی خواهرم باعث بیداری خانواده شد

5 حمل 1402
صابره

سرنوشت صابره؛ از میز مطالعه به دود آشپزخانه

2 حمل 1402
موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: حق آموزش زنان
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
ازدواج اجباری در بدل قرض پدر
گزارش

پدرم مرا در بدل قرضش به شوهر داد

25 حوت 1401

پدرم بی‌کار بود، مدت‌ها می‌شد که کار نمی‌کرد و درآمدی نداشت. نه نفر در خانه نان‌خور بودیم و فقط پدرم نان‌آور بود. ما چهار خواهر و چهار برادر بودیم که با پدر و مادرم یک‌جا ده نفر...

بیشتر بخوانید
تقلای زندگی؛ زنی که کار کرد و آسوده نشد
هزار و یک شب

تقلای زندگی؛ زنی که کار کرد و آسوده نشد

6 حمل 1402

یاسمن ۳۵ ساله است. زن قد کوتاه و لاغر اندام، با چشمان بادامی و رنگ گندمی که از فرط کار و فشار زندگی در دیار غربت دور چشمانش چین و چروک برداشته و قدش خمیده است.

بیشتر بخوانید
 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد
هزار و یک شب

 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد

27 حوت 1401

خاله‌ی صدیقه زمانی‌که متوجه شد میان صدیقه و شریف تفاوت‌های فکری وجود دارد و شریف اندکی از صدیقه ناراضی است، از این فرصت استفاده‌ کرد تا آن‌ها را از هم دور بسازد و این پیوند...

بیشتر بخوانید
نامادری
هزار و یک شب

نامادری

2 حوت 1401

مادرم که فوت شد، پدرم ازدواج مجدد کرد. زندگی ما از این رو به آن رو شد. نامادری‌ام تا که اولاد‌دار نشده بود با ما خوب رویه می‌کرد. اولاددار که شد رویه‌اش تغییر کرد.

بیشتر بخوانید
عید زنان
هزار و یک شب

مردان عید دارند و زنان پاک‌کاری

5 حمل 1402

روز اول نوروز است. لباس و شال آبی‌رنگ و خامک‌دوزی را پوشیده‌ برای مبارک‌گویی سال نو راهی خانه‌ی اقوام و دوستانم شده‌ام. از دروازه که خارج می‌شوم، وارد جاده‌ی عمومی می‌شوم. نرم نرم باران می‌بارد. 

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00