نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

دردناک‌تر از مرگ

11 دلو 1399
0
0
اشتراک‌گذاری‌ها
93
بازدید‌
Share on FacebookShare on Twitter

عاطفه علی‌زاده-همکار نیم‌رخ از ولایت هرات


تنها ریختن خون یک شخص بی‌گناه، قربانی محسوب نمی‎شود، گاه آسیب‌های روحی می‎تواند خیلی دردناک‌تر از مرگ باشد. زنان در تمام سال‌های جنگ در افغانستان، محراق توجه این دردها بوده‎اند. هنوز هم می‎شود سایه‌های آن را در رگه‌های از لایه‌های زندگی زنان دید؛ در میان خاطرات و ترس تجربه‌ی دوباره آن روزگار. سایه‌هایی که با موسیقی دلخراش شلیک گلوله و ردپای شلاق بر جسم نحیف زنان همراه بود. آنچه در زمان جنگ، بر زنان گذشته را شاید تنها زنان بدانند. زنانی که در آن روزگار دقیقن زیر بوق و کرنای جنگ با بهترین سال‌های عمر شان خداحافظی کردند.

سیما، زنی که در زمان جنگ، طعم شلاق را چشیده است. او با گریه از خاطرات تخلش در دوره‌ی جنگ می‎گوید: «ظهر بود من چادری به سر خود داشتم رفته بودم به بازار نمی‎دانم چطور و چگونه شد، فقط یادم می‎آید که در کنار دیگر زنان چند شلاق را نوش جان کردم و دردش هنوز با من است و هر شب از خودم می‎پرسم چرا؟ مگر گناه ما چه بود؟»

سیما می‎گوید: ده سالش بوده که مجبورش ساختند ازدواج کند. مجبورش ساختند با همان سن کم، چادر (برقع) بپوشد و از خانه بیرون نرود. می‎گوید در تمام رویای کودکی‎اش خودش را دکتر تصور می‎کرده، آرزوهایی که همیشه آرزو باقی ماندند.

زندگی تنها برای زنان خانه، دشوار نبود، زیرا زنانی که فعالیت داشتند، روزگار سخت‌تری را تجربه کردند. ماه جبین، از روزهایی می‌گوید که مخفیانه به دختران، درس می‌داد. «به شاگردان می‌گفتم وقتی می‌آیید به اینجا (صنف آموزشی) به هیچ کسی نگویید که درس خواندن می‌آیید، بگویید قرآن شریف یاد می‌گیریم، چون اگر با خبر می‌شدند که من درس می‌دهم هم به من آسیب می‌رساندند هم به تمام شاگردانم و درب این مرکز را هم می‌بستند». ماه جبین می‌گوید هر روز تمام سال‌های جنگ را با ترس از دست دادن یکی از عزیزانش سپری کرده است.

بسیاری از زنانی که امروزه شاغل هستند؛ کودکی و نوجوانی شان را در فضای باروت گذرانده‌اند. فضایی که پیش از قلم، با میله‌ی تفنگ آشنای شان کرد. ثریا پاکزاد، یکی از زنان فعال در هرات می‌گوید: در کودکی‌اش، زمانی که مخفیانه مکتب می‌رفت، شاهد مرگ مدیر مکتب شان بوده است. «کسی با تفنگچه فیر کرد. فقط دیدیم که جسد مدیر مان روی زمین افتاده و خون آلود است. هیچ دلیلی نزد یک دختر صنف سوم مکتب نبود که اینها که هستند و چرا یک انسان را می‌کشند؟ بعدها مشخص شد به دلیل اینکه این خانم رو سری نداشت او را کشتند».

ثریا می‌گوید: پس از مرگ مدیر مکتب شان مجبور شده با چادرهای کهنه و چپلی‌های پلاستیکی به مکتب برود تا مبادا دیگران فکر کنند که او به مکتب می‌رود و مبادا به سرنوشت مدیر شان دچار شود.

اله‌ها ساحل، در کتابی بنام «مخاطره نویسی» به آنچه که بر زنان در دوره‌ی طالبان گذشته پرداخته است. در این کتاب، درد ناک‌ترین خاطرات 21 زن گردآوری شده است. او می‌گوید: «تمام خاطرات زنانی که در این کتاب گردآوری کردم ناراحت کننده است، اما در بین همه‌ی شان غمگین‌ترین خاطره، مربوط به زنی می‌شود که به خاطر فعالیت‌های مدنی یک روز کامل در زندان بوده و بدترین لحظه‌هاا را تجربه کرده است و در نهایت این زن مجبور شده کشور را ترک کند».

اله‌ها می‌گوید زمانی که طالبان وارد افغانستان شدند او ده ساله بود و در ختم دوره‌ی آنها 17 سال داشته است.  او می‌افزاید: شیرین‌ترین روزهای عمرش در حبس خانگی سپری شده است. دست‌کم دو ده‌ها از آن زمان می‌گذرد اما هراس از دست دادن تمام دست‌آوردهای سال‌های پس از جنگ، هنوز در رگ رگ زنان کنونی احساس می‌شود.

زنان دیگر حاضر نیستند به عقب بر گردند و دوباره شاهد روزگار سیاه جنگ باشند. سیما می‌گوید: اکنون حاضر است که سلاح بر دست گیرد و دوشادوش سربازان این وطن بجنگد، اما دیگر به هیچ عنوان نمی‌تواند بپذیرد که آن روزهای سیاه دوباره برگردد. ثریا اما راه حل مشکلات فعلی را در آتش‌بس می‌بیند و بر این باور است؛ تا زمانی‌که آتش‌بسی در کار نباشد هیچ پیشرفتی بدست نخواهد آمد. موضوعی که پیش از این حکومت افغانستان نیز بارها از گروه طالبان خواسته، اما این گروه از قبول آن سر باز زده است.

همچنان بخوانید

«طالبان شوهرم را کشتند و دختر یکساله‌ام را گرفتند»

«طالبان شوهرم را کشتند و دختر یکساله‌ام را گرفتند»

28 ثور 1402
اورژانس اجتماعی و بازگرداندن بازماندگان فاجعه به زندگی

اورژانس اجتماعی و بازگرداندن بازماندگان فاجعه به زندگی

5 جدی 1400

آنچه می‌تواند، مرهمی بر این خاطرات تلخ باشد، آرامش و صلحی است که توقع می‌رود در گفت‌وگوهای جاری بین طالبان و حکومت افغانستان، روی آن بحث شود و بدون هیچ گونه آسیب به حقوق شهروندان افغانستان بخصوص زنان، نتایج مثبتی حاصل شود.

مطالب مرتبط

«طالبان شوهرم را کشتند و دختر یکساله‌ام را گرفتند»

«طالبان شوهرم را کشتند و دختر یکساله‌ام را گرفتند»

28 ثور 1402
اورژانس اجتماعی و بازگرداندن بازماندگان فاجعه به زندگی

اورژانس اجتماعی و بازگرداندن بازماندگان فاجعه به زندگی

5 جدی 1400
سالی که نکوست از بهارش پیداست؛ 2021 با قتل شش زن آغاز شد

سالی که نکوست از بهارش پیداست؛ 2021 با قتل شش زن آغاز شد

19 حوت 1399

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00