عادله آذین
همانگونه که میدانیم زبان از مهمترین عنصرهای فرهنگی و هویتی و یکی از مهمترین عاملهای پیونددهنده میان ملتهاست. افغانستان و ایران در یک حوزهی تاریخی و فرهنگی قرار دارند. همسانیها، نقطههای اشتراک و منفعتهای مشترک عاملهای پیونددهندهی فرهنگی و سیاسی است.
در حالیکه میان فرهنگیان افغانستان و ایران پیوستگی تنگاتنگی وجود دارد و سالانه چندین بار برنامههای مشترک میان این دو حوزهی سیاسی برگزار میشود. مانند: نمایشگاه کتاب، جشنواره های ادبی، شعرخوانی و دیگر نشستهای آزاد و…
در ادامهی سلسله برنامههای مشترک میان این دو حوزه، روز یکشنبه هژدهم آبانماه برنامهی شعرخوانی به مناسبت حضور حامد عسکری شاعر سرزمین ایران برگزار شد.
استاد قنبرعلی تابش یگانه سخنران این برنامه بود و ضمن ابراز نظر در مورد شعرهای حامد عسکری به گونهی کوتاه گفت: در مورد همسنجی جهانزیستهای ادبیات و سیاست میشود مطرح کرد که دو قلمرو جدا اند و هر کدام دارای ویژگیهای مشخصی اند. جهانزیست ادبیات صلحجو، عوالتجو، عشقپرور، تساهلخواه، مهرانگیز و انسانی است. در قلمرو ادبیات انسان به عنوان ابزار شناخته نمیشود و انسان و درک و حس انسانی مطرح است. همانگونه که سعدی گفته بود:
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دیگر عضوها را نماند قرار
اما در برابر آن جهانزیست سیاست قرار دارد که خشونت، ستمگری استبداد، ریا، بیرحمی، کشتار و نگاه ابزاری به انسان و ترسیم کنندهی خودی و بیگانهای شاخصهای آن هستند.
ادبیات منتقد وضع موجود و خواهان وضع مطلوب است. ماهیت ادبیات و هنر افشاگرانه، ستمستیزانه و برابری خواهانه است.
سیاستها گاهی از راهکار ادبی برای دستیابی به هدف استفاده میکند و نقاب ادبیات را بر رو میکشد. به قول اخوان ثالث: شاعر بر قدرت است نه با قدرت.
پس از ایراد سخنرانی ایشان، استاد محمود جعفری در رابطه با تاثیرگذاری شعر حامد عسکری بر شعر جوان افغانستان گفت: غزل ایشان از جمله تاثیرگذارترین شعرها بر شاعران جوان است و ایشان در کنار فاضل نظری بهترین شعرهای معاصر را تقدیم جامعه ی ادبیات کرده است.
در حاشیهی برنامه در مورد ارتباط فرهنگی دو کشور از مهمانان این برنامه پرسشی مطرح کردم.
فاطمه کاظمی از شاعران جوانی است که در این برنامه شرکت کرده بود و باورمند است که این مراودههای فرهنگی نوعی وابستگی را میان دو کشور همجوار ایجاد میکند که دولتها را ناگزیر میکند به این وابستگیها باورمند شوند و تن به رفتارهای مناسب سیاسی با کشور مقابل بدهند.
اما شمیم فروتن شاعر جوان دیگری است که میگوید: سالهاست میان این دو کشور رابطههای فرهنگی وجود دارد اما از لحاظ سیاسی کشمکشها همچنان باقیست.
این سخن به این معناست که امروزه سیاست بر ادبیات و دیگر حوزهها مسلط است؛ اما با آنهم کارکرد ادبیات برجسته است و ادبیات شهروندان را از لحاظ فرهنگی برای یک زندگی مسالمتآمیز و صلح خواهانه آماده می کند و بر کنشهای سیاسی حکومت اثرگذار است.