نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

غروب غم‌انگیز سینماپارک و اشک‌های سوزان یک سینماگر

  • نیمرخ
  • 24 عقرب 1399

سینماپارک 70 سال قدامت داشت. حدود 15 روز پیش امرالله صالح معاون ریاست جمهوری گفت که به شهرداری کابل دستور داده است تا این سینما را تخریب کند. ادعای حکومت این بود که سینماپارک غیر قابل استفاده است و ممکن هم نیست تا بازسازی شود. برای همین تصمیم بر ویران کردن آن گرفتند و در یک شام غم‌نگیز به تاریخ 18/8/1399خورشیدی، برای همیش نابودش ساختند!!!

این اقدام با واکنش‌های گسترده‌ی فرهنگیان، هنرمندان، هنردوستان و تاریخ‌دانان و اهل دانش و فن مواجه شد. همه با یک صدا خواستند که سینماپارک را ویران نکنند. آنان ضمن این که سینماپارک را یک آبده‌ی تاریخی می‌دانند، گفتند که این سینما در واقع کلبه‌ی خاطرات روزهای خوش زندگی کابلیان نیز است. کلبه‌ی که سال‌هاست گَرد بی‌مهری و غبار فراموشی را بر در و پیکر خود داشت. کلبه‌ی که دیگر از هنر و رونق هنر برایش جان تازه‌ی نرسیده بود و مانند انسان‌ تاریخ‌زده و برامده از دل ده‌ها و صدها رویداد و حادثه‌ی کشنده، مات و مبهوت در میان جماعت بی‌گانه با هنر و هنرستیز قامت خمیده‌اش را هنوز بر ستوان‌های پر از دردش استوار نگه‌داشته بود.

شام‌گاه همان روز، صحرا کریمی رییس افغان‌فلم به خاطر جلوگیری از ویرانی این مکان تاریخی به سینماپارک رفت تا از هم‌کاران حکومتی‌اش بخواهد که سینما را ویران نکنند. اما تلاش و تکاپوی او کارگر واقع نشد و با زور و فشار از سینما بیرونش کردند و سینما را زمین‌گیر ساختند. صحرا کریمی در میان غبار خاک‌های که از ویرانه‌های سینما بلند می‌شد، زار زار گریست و اشک‌های سوزنده‌اش برای یک پاره‌ی فرهنگی ریخت. اشک‌های که شاید نخستین بار است برای فرهنگ و ویرانی بخش‌ها و پاره‌های فرهنگ و تاریخ می‌ریزد. صحرا کریمی گفت: ویرانی سینماپارک فقط از یک ذهن ویران می‌آید. آره، این کشور ویرانی را زیاد تجربه کرده‌است، اما از ساخت و ساز خبری نیست که نیست. این ویرانگری‌ها از ذهن‌های ویرانی بر می‌خیزد!

معاون ریاست جمهوری در یادداشت فیس‌بکی‌اش به منتقدانش گفت که کابلیان امروز نیز نیاز به خاطره‌ی جمعی دارند و باید زمینه‌های خاطره‌ی جمعی تازه‌ و امروزی نیز فراهم شود. این دقیق است و باید چنین شود. اما بحث این است که وقت همه‌ی اهل فرهنگ و هنر و حتا نهادهای حکومتی مانند: وزارت فرهنگ و ریاست افغان‌فیم یکصدا می‌گویند نباید یک مکان تاریخی-فرهنگی ویران شود، هیچ کسی تمکین نمی‌کند، ولی وقت یک مقام حکومتی که صلاحیت بیش‌تر دارد و تصمیم می‌گیرد، حتا برای ویرانی، اجرایی می‌شود، این چه رویکرد و رویه حکومت‌داری است؟

چرا داشته‌های تاریخی و فرهنگی در این کشور اهمیت ندارد؟ در 20 سال پسین تریلیون‌ها دالر به افغانستان از سوی جامعه‌ی جهانی کمک شد، اما وضعیت داشته‌ها و آبده‌های تاریخی، غم‌انگیز و ناگوار است. وقت فرهنگ و هنر و رویه‌های فرهنگی در یک جامعه نادیده گرفته می‌شود، روان جمعی جامعه نابود می‌شود. فرهنگ در واقع شکل‌دهنده‌ی روان، بینش و نگرش جمعی یک جامعه را مسیر می‌دهد و در راستای تلطیف و شگوفایی اندیشه‌های جمعی ممد واقع می‌شود. برخورد سلیقه‌ای با فرهنگ و داشته‌های فرهنگی-تاریخی، ضربه‌ی جبران‌ناپذیر بر پیکر جامعه است که باید از آن جلوگیری شود.

همچنان بخوانید

نوروز با یک «سین»

نوروز با یک «سین»

1 حمل 1402
نوروز مبارک

نوروز مبارک!

1 حمل 1402
موضوعات مرتبط
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد
هزار و یک شب

 خاله‌ام از ساده‌لوحی‌ من سواستفاده کرد

27 حوت 1401

خاله‌ی صدیقه زمانی‌که متوجه شد میان صدیقه و شریف تفاوت‌های فکری وجود دارد و شریف اندکی از صدیقه ناراضی است، از این فرصت استفاده‌ کرد تا آن‌ها را از هم دور بسازد و این پیوند...

بیشتر بخوانید
فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود
هزار و یک شب

فرزندآوری برای مسئول ساختن شوهرم اشتباه بود

23 حوت 1401

یاسمن را به ظاهر دادند و در بدلش خواهر ظاهر را به برادر یاسمن گرفتند. هرچند یاسمن از بودن و ازدواج با ظاهر خوشحال بود، اما ظاهر از این ازدواج راضی نبود و یاسمن را نمی‌خواست. او...

بیشتر بخوانید
ازدواج اجباری در بدل قرض پدر
گزارش

پدرم مرا در بدل قرضش به شوهر داد

25 حوت 1401

پدرم بی‌کار بود، مدت‌ها می‌شد که کار نمی‌کرد و درآمدی نداشت. نه نفر در خانه نان‌خور بودیم و فقط پدرم نان‌آور بود. ما چهار خواهر و چهار برادر بودیم که با پدر و مادرم یک‌جا ده نفر...

بیشتر بخوانید
نامادری
هزار و یک شب

نامادری

2 حوت 1401

مادرم که فوت شد، پدرم ازدواج مجدد کرد. زندگی ما از این رو به آن رو شد. نامادری‌ام تا که اولاد‌دار نشده بود با ما خوب رویه می‌کرد. اولاددار که شد رویه‌اش تغییر کرد.

بیشتر بخوانید
ازدواج زیر سن
هزار و یک شب

در چهار سالگی مرا به شوهر دادند

15 حوت 1401

نمی‌دانستم که شوهر دارم. اولین بار پدرم برایم گفت که وقتی چهار ساله بودم او مرا به شوهر داده و به نام پسر کاکایم کرده است.

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00