دکتور مریم برمک
بر هیچکس پوشیده نیست که زنان جامعهی ما انواع و اقسام خشونت را در خانواده و اجتماع متحمل میشوند، که یکی از خشن-ترین و بیرحمانهترین شکل آن، تجاوز جنسی است. تجاوز جنسی در حقیقت نمایشی از خشونت است که قربانی را از ارزش انسانی خالی میکند و اختیار بدنش را از او سلب میکند. بنابهگفتهی فوق میتوان ادعا کرد که تجاوز میتواند از طرف مرد و یا هم زن صورت گیرد. بنابر مدارک موجود، در جوامع زنسالار یا مادرشاهی، تجاوز جنسی شکل وارونه داشته و تجاوز از طرف زن بر مرد صورت میگرفته است. اما امروز، بنابرالگوی حاکم بر ذهن و روان ما در جامعهی مردسالار، تجاوز جنسی معمولن خشونتی است که از طرف مرد علیه زن اِعمال میشود. امروز تجاوز جنسی در حقیقت اسلحهی مردانه است که علیه زن به کار گرفته می-شود و هر زنی در هر نقطهی جغرافیایی ممکن است قربانی این خشونت قرار گیرد و ترس از این خشونت به شدت میتواند زنان را محدود کند. بر اساس شواهد موجود، تجاوز جنسی در افغانستان نادر نیست، فقط موارد محدود آن گزارش میشود و بنابر بعضی باورها و محدودیتها اغلب پنهان میماند.
بعضی عواملی که باعث پنهان ماندن این موضوع میشود را میتوان قرار ذیل برشمرد:
1) قربانی تجاوز جنسی قبل از اینکه مورد بازجویی و بازپرسی قرار گیرد، خودش مورد تحقیر و بیباوری قرار میگیرد؛ مثلن: اینکه یا خودش خواهان چنین رابطه ای بوده، یا طرز لباس پوشیدنش و رفتارش باعث این تجاوز شده و یا در وقت نا مناسب تنها از خانه بیرون شده است و هزاران گمان و دلیل دیگر در مورد شخص قربانی وجود دارد که او را مجبور به پنهان کردن این قضیه میسازد؛
2) کسیکه از شخص قربانی بازپرسی میکند، ذهنیت از قبل شکلگرفتهای در مورد تجاوز دارد، یعنی واکنش پولیس بازپرس را کلیشههای مربوط به تجاوز تشکیل میدهد و با ذهنیت از قبل شکل گرفتهای وارد قضیه میشود؛
3) بسیاری اوقات تصور میشود که زنان خودشان خواهان چنین رابطهای هستند و اگر نمیبودند، میتوانستند فرار کنند یا مقابله کنند و از خود دفاع کنند و یا فریاد بزنند تا دیگران به داد شان برسند. کسانیکه اینگونه فکر میکنند، پدیدهی ترس را نادیده میگیرند. قربانی در این حالت از شدت ترس قادر به فرار نیست و از طرفی هم از پیامدهای مقاومت کردن خود هراسان است و بسیار هم اتفاق افتاده، کسانی که مقاومت کرده، منجر به مرگ شان شده است؛
4) زن همیشه عامل تحریک دانسته میشود و چنین تصور میشود که تحریک زن باعث شده که مرد به صورت آنی کنترل خود را از دست داده و تجاوز کرده است. درحالیکه این باور کاملن اشتباه است، زیرا تجاوز جنسی اغلب با برنامهریزی قبلی صورت میگیرد و بیشترین متجاوزان، فرد مورد نظر را از قبل زیرنظر گرفته و برای زمان و مکان مناسب برنامهریزی کرده است؛
5) حالا با پیشرفت تکنالوژی و دسترسی همه به گوشیهای پیشرفته و کمرههای مخفی، مشکلی دیگر بر سایر مشکلات افزوده شده. فرد متجاوز از قربانی فلم میگیرد و در صورت عدم تداوم به این کار و یا اقدامی دیگر، تهدید به افشاسازی فلم می-کند.
جالبتر از همه این است که در قضایای تجاوز جنسی که قربانی آن زن است، در حقیقت حمایت از منافع مردان است، یعنی در افغانستان بیشتر از اینکه به شرافت زن توجه شود، پدیدهی تجاوز دستاندازی به ناموس مردان محسوب میشود؛ زیرا زن و دختر در حکم دارایی شوهر، پدر، برادر و دیگر مردان خانواده قرار دارد و هرگونه دستدرازی به آنان، در اصل دستدرازی به حریم مردان محسوب میشود که رفته رفته این موضوع نیز یکی از عوامل مخفی نگهداشتن تجاوز جنسی است.
اگرچه تجاوز جنسی به ذات خود اثرات نا مطلوب روحی و روانی جبران ناشدنی بر ذهن فرد قربانی میگذارد و چه بسا که اثرات آن تا آخر عمر در ذهن وی باقی مانده و پیامدهای ناگواری به همراه داشته باشد، اما از آن بدتر در صورت علنی شدن، به جای ترحم و دلداری و روحیه دادن به فرد قربانی، دیگر در جامعه و خانواده نیز آبرو و عزتش را از دست میدهد. بسیار اتفاق افتاده که اگر زنی مورد تجاوز قرار گیرد، از طرف خانواده به قتل میرسد و اگر به قتل نرسد، در داخل خانواده خودش مورد خشونت مضاعف قرار میگیرد. بسیار هم اتفاق افتاده که در صورت شناسایی فرد متجاوز، او را مجبور به ازدواج با زن قربانی میسازند و به این معناست که در بدل تجاوز، برایش پاداش هم میدهند. در این حالت زنی که چنان خاطرهای تلخ از همچون مردی دارد، مجبور است تا آخر عمر همرایش زندگی کند.
ازدواج برای فردی که مورد تجاوز قرار گرفته، تقریبن ناممکن است. دیگر کسی با چنین زنی ازدواج نمیکند؛ زیرا به اساس مواردی که قبلن ذکر شد، در هرصورت فرد قربانی خودش نیز مقصر محسوب میشود و یا اگر کسی خواهان ازدواج با او شود، از ترس حرفهای مردم نمیتواند این کار را کند. متأسفانه با ازدواج هم مشکل حل نمیشود، حتا اگر چنین زنی صاحب فرزند شود، فرزندانش بخصوص دختران از شرّ طعنه و کنایهی مردم در امان نیستند.
خلاصه اینکه پدیدهی تجاوز پیامدهای ناگواری در خانواده و جامعه، برای زن به ارمغان میآورد که جبران ناشدنی است. بسیاری اوقات دختران و زنان از ترس همچون پیامدهایی دست به خودکشی میزنند و به زندگی خود خاتمه میدهند. با این همه مشکلات، سیستم قضایی و پولیسی کشور ما، آسیبهای اجتماعی پدیدهی تجاوز را نادیده گرفته و در پیگیری و مجازات نیز ضعیف عمل میکند و همچنان هیچ برنامهای برای به حداقل رساندن آسیبهای روانی این پدیده ندارد.