عادله آذین: خبرنگار نیمرخ
کامله کیهان شاعر جوانی است که حس میکرد دختران و زنان فرهنگی نوآباد جای مناسبی برای برگزاری نشستهای ادبی شان ندارند. حس میکرد کسی اگر بخواهد با یکی از دوستانش دیدار کند نمیداند در کجا باید بنشیند تا احساس آرامش داشته باشد. تا این که دو سال پیش با پذیرفتن ریسکهای فراوانی با هزینهی شخصی خودش به فکر ایجاد کافهای در یکی از شهرکهای ولایت غزنی شد. شهرک نوآباد در حومهی شمالی غزنی جا خوش کرده؛ جایی که هرازگاهی به دلیل وجود طالبان گواه رخدادهای امنیتی است.
خانم کیهان نخستین کافه را در چنین مکانی ایجاد کرد. «کافهی ناهید». اما پسانها کسان دیگری نیز دست بهکار شدند و کافهداری تبدیل به یک رسم فرهنگی و منبع اقتصادی برای جوانان شد.
خانم کیهان در گفتوگو با هفتهنامه نیمرخ میگوید: «در آغاز با دشواریهای فراوانی روبهرو شدم. از مخالفتهای خانواده و خویشان و پیرامونیان شروع تا دشواریهای امنیتی… مردم میپنداشتند حضور زنان و مردان در چنین مکانی به گونهی مختلط مناسب نیست و باید چنین مکانی از میان برداشته شود. حتا چند بار از سوی طالبان هشدار دریافت کردیم. بزرگان قومی و ریشسفیدان شهرک نیز گرد آمدند و از من خواستند تا دروازهی کافه را ببندم. اما من با با شکیبایی تمام اهمیت وجود چنین کافهای را برای شان توضیح دادم. آنها پس از شنیدن حرفهای من و دیدن قفسههای کتاب و فعالیتهای مثبت کافه آهسته آهسته با همه چیز کنار آمدند. اما کسان دیگری هم بودند که کار من را استقبال کردند و از ایجاد چنین مکان مصؤون و آرام ابراز خرسندی نمودند. در ابتدا کمتر رخ میداد که دختری به کافه بیاید و یا در نشستهای ادبی شرکت کند ولی اکنون با سپری شدن نزدیک به دو سال فضا خیلی دگرگون شده و همه چیز امیدوارکننده است.»

حالا یکی از دستآوردهای کافهی ناهید این است که محل پاتوق شاعران غزنی شده است و نشستهای هفتهوار «حلقهی ادبی هیرمند» و گهگاهی برنامههای بزرگ فرهنگی نیز در آن برگزار میشود.
این روزها مراجعان زیادی از جمله دخترخانمها به کافهی ناهید میآیند و به گونهی آزاد کتاب میخوانند و با دوستان شان دیدار میکنند. روزانه حداقل 15 نفر و حداکثر 60 نفر به این کافه میآیند؛ قهوه مینوشند، کتاب میخوانند و با دوستان شان دیدار میکنند.
خانم کیهان خودش حسابدار کافه است و بیشتر کارمندان کافهاش از جمله آشپزان و دستیاران آشپز زنان استند.
خانم کامله کیهان میگوید از ایجاد این کافه خیلی خرسند است. با ایجاد این کافه توانسته هم خودش و کارمندانش به استقلالیت مالی برسند و جایگاه مهم اجتماعی داشته باشند و هم توانسته به جمعی از کسانی همکاری کند که در گذشته جایی برای نشستن و مطالعه کردن نداشتند.
با آنکه کامله فرزند یکجامعهی محروم است، اما خرسند است که توانسته گامی به سوی رفاه جامعهاش بردارد. او ابراز امیدواری میکند که اکنون رضایت مردم پیرامونش را حاصل کرده و بهتر از گذشته خدمات غذایی و فرهنگی ارایه میکند. از این جهت نیز خوشحال است چون آنانی که در گذشته مخالف کارش بودند را نیز در کنارش دارد و اکنون از مراجعان این کافه شدهاند.