نیمرخ
  • خانه
  • رویکرد نیمرخ
  • خبر
  • گزارش
    • گزارش تحقیقی
  • زنان و مهاجرت
  • تحلیل
  • گفت‌وگو
  • روایت
  • چندرسانه‌یی
    • عکس
    • صدا
    • ویدیو
  • ستون‌ها
    • اعتراض و مقاومت
    • ترجمه
    • صلح
    • اقتصاد
    • صحت
    • فرهنگ و هنر
    • ورزش
    • قانون
    • سکوت را بشکنیم
    • نیمرخ دیگر
EN
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • خانه
  • رویکرد نیمرخ
  • خبر
  • گزارش
    • گزارش تحقیقی
  • زنان و مهاجرت
  • تحلیل
  • گفت‌وگو
  • روایت
  • چندرسانه‌یی
    • عکس
    • صدا
    • ویدیو
  • ستون‌ها
    • اعتراض و مقاومت
    • ترجمه
    • صلح
    • اقتصاد
    • صحت
    • فرهنگ و هنر
    • ورزش
    • قانون
    • سکوت را بشکنیم
    • نیمرخ دیگر
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
نیمرخ
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج

رنج بی‌پایان زنان روستایی

  • نیمرخ
  • ۱۶ قوس ۱۳۹۹

لطیف آرش


سال قبل بعد از یک دهه به روستای خود رفتم. آن‌چه در رسانه‌ها در مورد بازسازی و بهسازی ولایت خویش دیده و شنیده بودم با واقعیت چندان سنخیت نداشت. اکثریت جاده‌های منتهی به ولسوالی‌ها و روستا‌ها هنوز هم اسفالت نشده بود. کمبود و در بعضی روستا‌ها نبود چاه‌های آب صحی هنوز هم یکی از چالش‌های روستانشینان به حساب می‌آید. قسمت زیادی از مردم روستا از آب‌های چشمه و دریاچه‌ها استفاده می‌کردند که به دلیل آلوده بودن آن موجب شیوع امراض گوناگون در میان اهالی روستا می‌گردید.

ناامنی که در گذشته‌ها به قسمت‌های دوردست ولسوالی‌ها محدود می‌شد، حالا به روستاهای که نزدیک مرکز ولایت قرار دارند گسترش یافته بود و زندگی مأمورین ملکی و کارمندان نظامی ‌مستقر در این روستا‌ها را دشوار و در بعضی از روستاها قریب ناممکن ساخته بود.

در میان چالش‌ها و ناهنجاری‌ها آن‌چه توجه مرا به گونه‌ی ویژه جلب کرد، زندگی رقت‌بار زنان روستایی بود. زنان روستایی در طول تاریخ از قشر محروم و تحت ستم جامعه‌ی سنتی افغانستان به شمار می‌رود. این زنان بیش‌ترین رنج سنتی بودن جامعه را به دوش می‌کشند و باور‌های سنتی جامعه افغانستان زندگی را به کام این‌ها تلخ‌تر از زهر ساخته است.

بعد از سال ۲۰۰۱ میلادی و شکل‌گیری حکومت جدید بارقه امید در چشمان اشک‌بار زنان افغانستان، به‌خصوص زنان روستایی شکل گرفته بود. اما به دلیل نبود ساختارهای مستحکم حمایت کننده‌ی زنان در داخل نظام نوتشکیل و در رأس بودن مردانی که نگاه درجه دوم به زنان دارند از یک سو و زنان تحصیل کرده‌ی برگشته از غرب که نگاه پروژه‌ای به برنامه‌های زنان داشتند باعث شد میلیون‌ها دالر که از سوی جامعه جهانی جهت بهبود وضعیت زنان کمک شده بود به گونه‌ی درست آن به مصرف نرسد و تغییر آنچنانی در زندگی زنان افغانستان به ویژه زنان روستایی به وجود نیاید.

وقتی به خانه‌ی یکی از خویشاوندانم که در یکی از روستا‌های دور افتاده زندگی می‌کند رفتم، اولین چیزی که نگاه‌هایم را به سوی خودش کشاند، پخته کردن نان توسط یکی از دختران خانواده بود. تنور در سمت راست قسمت بالایی حویلی قرار داشت. نبود سایه‌بان باعث شده بود که دختر نان‌پز حرارت آفتاب و آتش تنور را هم‌زمان تحمل کند.

بعد از احوال‌پرسی مقدماتی با اعضای خانواده، مرا به یکی از اتاق‌هایی که در منزل دوم موقعیت داشت رهنمایی کرد. بعد از نیم ساعت سر و کله سایر اعضای خانواده به شمول پدر و پسرانش پیدا شد. همان دختری که مصروف پختن نان بود برای ما چای آورد.

زمانی که چای در گیلاس یکی از پسران خانواده تمام شد، وی گیلاس را طوری به سوی دوشک که همان دختر بالای آن نشسته بود پرتاب کرد که نزدیک بود گیلاس به زانوی دختر برخورد کند. دختر بدون هیچ واکنشی به سمت چایبر رفت و هیچ یک از اعضای خانواده به شمول پدر و مادر به این حرکت پسر شان اعتراض نکردند. رفتارهایی که از این دست که به نحوی تحقیر شمرده می‌شود از نگاه «قانون منع خشونت علیه زنان» خشونت شمرده می‌شود. اما در خانواده‌های افغانستان این نوع رفتارها پذیرفته شده است.

فردا صبح زود بعد از خوردن صبحانه با پدر این خانواده به مزرعه‌ی این خانواده که آن‌‍‍سوی دریاچه قرار داشت رفتیم، بالای دریاچه پل سمنتی و یا چوبی قرار نداشت. از همین رو از میان رودخانه گذشتیم که خاطرات دوره‌ی کودکی را در من تازه کرد.

در مزرعه‌ی کوچکی زن میان سالی مصروف درو کردن گیاهان هرز از میان کُرد پیازچه‌ها بود. صورت زن چین و چروک‌های زیادی برداشته بود و کمرش کمی‌ خمیده به نظر می‌رسید. هرچه بر حافظه‌ام فشار آوردم او را به یاد نیاوردم. از مردی که همرایش آمده بودم پرسیدم. وقتی نامش را گرفت شناختمش. چند سال قبل شوهرش در یک تصادف موتر کشته شده بود و دو پسرش که در ارتش ملی وظیفه داشتند نیز در جنوب کشور کشته شده بودند. حالا مسؤولیت خانه به شمول دو زن بیوه و چندین یتیم به دوش همین زن بود که از طریق همین مزرعه و مرغ‌داری  چرخه‌ی اقتصادی خانواده را به گردش درآورده بود. با دیدن این خانم به یاد صلح و خبرهای گفت‌وگوهای دوحه افتادم که دراین روز‌ها به سرخط خبر‌ها مبدل شده بود. با خود اندیشیدم که نماینده‌ی این زنان در کجای این پروسه قرار دارد و آیا زنانی که در دوحه به سر می‌برند از درد این زنان و هزاران زنان رنج‌کشیده‌ی روستایی چیزی می‌دانند؟

همچنان بخوانید

«طالبان را به رسمیت نشناسید، اشرف غنی را محاکمه کنید»

فرمان‌های گروه طالبان علیه زنان

Share on facebook
Share on twitter
Share on whatsapp
Share on telegram
Share on linkedin
Share on email
Share on print

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پرخواننده‌ترین‌ها

طالبان یک دختر جوان را از جاده شهید مزاری در غرب کابل ربودند

آزار جنسی گدایان شهر توسط عابران و طالبان

طالبان در کابل یک دختر را با پدرش زیر رنجر لِه کرده کشتند

یک مرد در هرات به اتهام فروش مادرش در بدل ۴۵٠ هزار افغانی بازداشت شد

رنج بی‌پایان زنان روستایی

یک زن متأهل در فاریاب در بدل ۱۶٠ هزار افغانی فروخته شد

یک زن در غرب کابل توسط پسرش به قتل رسیده است

روایت یک تحقیر

توافق طالبان و شورای علمای شیعه برای «دخالت در حریم خصوصی مردم» و تطبیق فرمان‌های این گروه

در سوگ ۱۵ آگوست، روز سیاه سقوط کشور و برگشت گروه طالبان

Facebook Twitter Youtube

نیمرخ رسانه‌‌ای آزاد است که تلاش می‌کند با نگاهی ویژه به تحلیل، بررسی و بازنمایی مسایل زنان بپردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پُرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما

صاحب امتیاز و مدیر مسئول: فاطمه روشنیان
سردبیر و ویراستار: امان میرزایی
سردبیر بخش آنلاین: حسین احمدی
گزارشگران: لطیفه سادات موسوی، معصومه رها و زهرا سالومه
صفحه‌آرا: اسماعیل لعلی

نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

طراحی، برنامه‌نویسی و اجرای وبسایت  iNasri ⚒

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • خانه
  • رویکرد نیمرخ
  • خبر
  • گزارش
    • گزارش تحقیقی
  • زنان و مهاجرت
  • تحلیل
  • گفت‌وگو
  • روایت
  • چندرسانه‌یی
    • عکس
    • صدا
    • ویدیو
  • ستون‌ها
    • اعتراض و مقاومت
    • ترجمه
    • صلح
    • اقتصاد
    • صحت
    • فرهنگ و هنر
    • ورزش
    • قانون
    • سکوت را بشکنیم
    • نیمرخ دیگر