قسمت بیست و سوم از سلسله نوشتههای حسین رهیاب بلخی با عنوان «زنان در مسیر تاریخ»
زنان در دنیای مدرن
«… بیش از بیست سال است كه قانون برابری حاكم است ولی تغییر اساسی ناچیزی در اختلاف درآمد مردان و زنان به وجود آمده است… اختلاف بین دستمزد بیشتر مردان و زنان كه درآمد متوسط یا ناچیز دارند، در حقیقت بیشتر شده است. قوانین دستمزد برابر و تبعیض جنسی تصور میشود كه از منافع زنان حمایت میكند، اما در واقع در عمل این قوانین ناكارآمد هستند.» (همان ص 226)
«هنگامیكه قانون پرداخت حقوق برابر در سال 1970 تصویب شد در تعداد كمیاز شغلها كه هر دو جنس با همدیگر كار میكنند توانست درآمد و حقوق تعداد اندكی از زنان را افزایش دهد.» (همان ص 236)
«بسیار آسان است كه فرض كنیم حقوق نابرابر، تبعیض جنسی و اخراج از كار به دلیل حاملگی صرفا به این دلیل حذف شدند كه غیر قانونی بودند، ولی زنان تنها زمانی در مییابند كه چقدر حقوق كمی دارند و قانون و سیاستهای فرصتهای برابر برای حمایت از منافع آنها تا چه حد ضعیف است كه از طریق قانون عمل میكنند.»(زنان و تبعیض ص 225)
«زنان تاوان علاقه به مادر شدن و نیاز به كار كردن را میپردازند. خطر اینجاست كه رودخانه عذاب وجدان كه بسیاری از مادران شاغل در آن شناورند نسل بعدی را در كام خود خواهد كشید.»(همان ص 173)
«مادران برای خودشان بیش از آن چیزی را میخواهند كه مادران شان داشتند و برای خانواده شان بیش از آنچه خود در كودكی داشتند میخواهند.» (همان ص 173)
«حضور زنان متأهل در كارخانهها به هیچ وجه قابل تحمل نیست زیرا این بلایی است كه رفته رفته زندگی جمعیت كارگر ماهر را خراب میكند.» (دنیای زنان ص 198)
«مردان حدود 15 درصد از فعالیتهای خانگی را انجام میدهند 55 درصد زنان خانوادههای كارگری غیر شاغل روزانه بیشتر از 12 ساعت كار میكنند. در سال 1976 زن خانهدار آلمانی به طور متوسط در هفته 70 ساعت كار میكند.» (خشونت خانوادگی زنان کتک خورده، اعزازی 153 )
«میتوان گفت میزان ساعتهای كار معمولی یک زن خانهدار 60 ساعت در هفته است امروزه ساعات كار كارگری حدود 40 ساعت در هفته است.» (همان ص 155)
«اگر زنان خانهدار ساعات چنین طولانی صرف كار خانه میكنند، زنانی كه هم در خارج از خانه به كار اشتغال دارند و هم دارای همسر و فرزند هستند چگونه به وظایف خانگی خود میرسند [؟!] در آمریكا در 1950 زنان متأهل شاغلی كه شوهر و فرزندان زیر شش سال داشتند، تنها 11.9 درصد از نیروی كار را تشكیل میدادند درحالیكه این میزان در سال 1988 به 53.8 درصد از نیروی كار رسید.» (همان ص 156)
«در تحقیق كه در مورد 1296 زوج شاغل در ایالت نیویورک صورت گرفته بود، مشخص شد كه زنان شاغل در حدود 70 درصد از كار خانه را شخصن انجام میدهند، در صورتی كه همسران آنها تنها 15 درصد و فرزندان نیز 15 درصد دیگر از كار خانه را انجام میدهند. زنان خانهدار حداقل به 40 ساعت و زنان شاغل حداقل به 30 ساعت وقت برای كار خانه نیاز دارند. زنی كه 30 ساعت و بیشتر، خارج از خانه كار میكند، حدود 30 ساعت نیز در خانه فعالیت دارد.» (همان ص 164)
«براساس گزارش سازمان بهداشت جهانی زنان به طور متوسط دو برابر ساعت كار مردان در شبانه روز كار میكنند. بر طبق آمار سازمان ملل تنها ارزش كارهای خانه كه بدون مزد انجام میشود، بین 10 تا 35 درصد تولید ناخالص در سراسر جهان است.» (جمیله كدیور، زن، ص 109)
4- زنان و تحقیر جنسیتی
تحقیر جنسیتی و رفتار تبعیضآلود جنسیتی دو شکل بزرگ رفتارهای تحقیرآمیز مردانه است که در دنیای مدرن زنان را رنج داده و گرفتار کابوسهای زندگی میکند. گرچه تحقیر جنسیتی توسط مردان سابقه ممتد دارد اما جهان مدرن به آن رنگ و بو و جلوهی دیگری داده و روشهای تحقیر و توهین به زنان را متحول و متنوع کرده است. برای نمونه:
«… یك محقق ارشد در دانشگاه كمبریج با پنجصد دختر از نواحی مختلف انگلستان مصاحبه كرده است. او معتقد است چهل و پنج درصد از دختران ادعا میكردند در این دوره [نوجوانی] تمركز خود را از دست میدهند. نیمی از تمام دستشوییهای مدرسه كه برای این دختران در نظر گرفته شده است در مدت برگذاری كلاس قفل بودند، و زمانی كه باز بودند، نیمی از آنها فاقد قفل یا كاغذ توالت بودند، حتا بیشتر آنها صابون یا سطل زباله نداشتند. میزان امنیت و حتا وسایل نظافت در كمترین حد خود بود. دختران ناگزیرند كه لوازم بهداشتی را با خودشان همراه ببرند. یكی از متداولترین نوع شوخی با دختران این شده است كه كیف او را بیرون بریزند تا محتویات شخصی و بهداشتی او در كلاس پخش شود.»(زن كدیور ص 281 )
اعتماد به نفس از جمله مواردی است که ربطی به جنسیت افراد ندارد و هرکسی با توجه به شخصیت خود میتواند از آن برخوردار باشد یا نباشد ولی تلاشهای وسیع و سازمان یافته مردان برای تأثیر گذاشتن و ضعیف جلوه دادن برگرفته از آموزشهای جنسیتی است که خانه، جامعه و مدرسه سه رکن اساسی آن به حساب میآید. این آموزشها که مردان را جسور، توانا و قوی نشان میدهد، در مقابل میکوشد که دختران را ترسو، احمق، نادان و ناتوان به تصویر بکشد. این نوع رفتارها که در بسیاری از جوامع توسط زنان هم بروز میکند، در آیندهی فرهنگی، سیاسی و اجتماعی ملل نقش دارد و نصف جمعیت جهان را با مشکل مواجه کرده و انگیزه، امید به آینده و عزت نفس را در آنان پایین میآورد:
«در بین دختران «ترس از موفقیت» به همراه سن آنان بالا میرود و در 15 سالگی، زیر فشار اجتماعی فزاینده برای وابسته ساختن اجتماعی زنان به اوج خود میرسد. همچنین پژوهشهای متعددی نشان دادهاند كه نتیجه تستهای عمومی هوش برای كودكان همسن، با توجه به جنس كودک دچار تغییر و تحولاتی میشود. دختر بچههای آمریكایی در دوره پیش از دبستان در تستهای عمومی هوش، نتیجهی بهتر از پسرها به دست میآورند، اما اگر همین بچهها را طی سالهای مدرسه زیر نظر بگیریم، درمییابیم كه پیشرفت پسرها سریعتر از دخترهاست و به هنگام ورود به دبیرستان، موفقیت پسرها در تستهای عمومی هوش بیشتر از دخترهاست.»(پیكار با تبعیض جنسی ص 73/72)
ادامه دارد…