اگر دولت و نهادهای حامی زنان با رویکرد متمرکز بر توانمندسازی زنان پیش بروند، در حقیقت یک مبارزهی سخت و زمانبر علیه خشونت و فرهنگ وضع محدودیت بر زنان خواهد بود. اما مردان آگاه از «حقوق دیگران» به راحتی میپذیرند که انجام عملهای ناقض حقوق بشری زنان و همینطور کودکان اعمال غیر انسانی و مردود است. یک بخشی از کمپاین شانزده روزهی منع خشونت با زنان در افغانستان به تبلیغ از طریق منبر و مسجد اختصاص یافته است. اما بهخاطر دینمداری جامعه و عدم باورمندی بخش بزرگی از قشر عالمان دین به برابری جنسیتی و حقوق زنان(مطابق به ارزشهای نوین جهانی و حقوق بشری) که باعث نگرش مالکیت مرد بر زن شده است، هیچ تأثیری در پی نخواهد داشت.
ما در جریان کمپاین جهانی شانزده روزهی منع خشونت با زنان قرار داریم. از 25 نوامبر تا دهم دسامبر همه ساله به مدت شانزده روز کمپاین جهانی برای منع خشونت با زنان در اکثریت کشورهای جهان راهاندازی میشود. افغانستان نیز به نسبت وجود میزان بالای خشونتها با زنان چنین فرصتهایی را غنیمت شمرده و به آن میپیوندد. از سال 2002 میلادی که وزارت امور زنان و سپس کمیسیون مستقل حقوق بشر به گونهی رسمی آغاز به کار کردند بیشترین توجه این دو نهاد روی دادخواهی و مستندسازی قضایای خشونت با زنان بوده است. در کنار این نهادهای زیر چتر دولت، دهها نهاد مدنی و خارجی نیز در این راستا کار کردند. برنامهها و پروژههای متعددی به نام زنان طرح و تطبیق شد. اهداف اساسی این برنامهها: آگاهیدهی، دادخواهی و توانمندسازی زنان بود که تأمین برابری جنسیتی، کاهش خشونت و افزایش حضور زنان در عرصههای مختلف جامعه را در پی داشت. این اهداف و برنامهها تا جایی موثر بوده، اما نه آنچنان که باید. حضور زنان هنوز سمبولیک تلقی میشود، خشونتها هنوز به میزان زیادی وجود دارد، برابری جنسیتی نیز در قوانین، در سطوح سیاسی و در متن خانوادهها یک مسألهی اساسی مرتبط به زنان شمرده میشود که نیاز به کار بیشتر دارد.
پس چه به دست آمد؟ نفس حضور زنان در جامعه(آموزشگاهها، ادارههای دولتی، سکتور صحت و آموزش، سکتور خصوصی و بازار کار) یک دستآورد بزرگ برای زنان است. ورود مسایل زنان در قوانین و به رسمیت شناخته شدن بخشی از حقوق زنان در قوانین نافذ کشور دیگر ارزش و دستآورد دورهی نوین دموکراسی در افغانستان است. آگاهی زنان از حقوق شان که تا حدودی در شهرها و مناطق امن در حال رشد است، یک دستآورد کلان تلقی میشود. اما صرف حضور یک زن در ادارهی کار و دست یافتن به استقلال اقتصادی به این معنا نیست که مصؤونیت و امنیت لازم را در جامعه دارد. اتفاقن بخشی از خشونتها به ویژه خشونتهای روانی و زبانی که در نهادهای حامی زنان و حامی حقوق بشر ثبت میشود بر زنانی صورت میگیرد که آگاهی و توانمندی لازم را کسب کرده و به استقلالیت اقتصادی و توانایی کار در اداره را به دست آوردهاند، اما همچنان مورد خشونت قرار میگیرند. مستندسازیهای کمیسیون حقوق بشر و گزارشهای وزارت امور زنان و نهادهای عدلی و قضایی نشان داده است که بخشی از خشونتها در خانه و بخشی از خشونتها در ادارههای کاری صورت میگیرد. با وجود دستآوردها، اما خشونت به عنوان یک مشکل فراگیر در افغانستان و یک معضل جهانی همچنان از زنان قربانی میگیرد. هنوز به برنامهها، پروژهها و پالیسیهای موثر جهت کاهش خشونت نیاز است. خشونت از جانب کیها اعمال میشود؟ براساس گزارش نهادهای مسؤول، اکثریت مطلق خشونتها با زنان از سوی مردان خانواده اعمال میشود.
اعمال خشونت از سوی مردان خانواده و جامعه بر زنان به همان پیمانه که یک معضل جهانی است، در درون هر جامعهای یک چالش جدی فراروی توسعهی پایدار و صلح اجتماعی است. افغانستان به صلح پایدار در سطح جامعه دست نخواهد یافت مگر اینکه خشونتها کاهش یابد. خشونت در افغانستان به منازعهی مسلحانه خلاصه نمیشود بلکه خشونتهای مداوم که هر روز در درون هر خانوادهای ممکن اتفاق بیفتد خشونت با زنان و کودکان است. خشونت با کودکان در افغانستان هنوز به یک بحث جدی و گفتمان حقوقی مبدل نشده است. در واقع کودکان توانایی این را ندارند که گفتمانی برای دفاع از حقوق شان را به راهاندازند. اما زنان که توانایی، آگاهی و نیروی مبارزه علیه خشونت را دارند هم نتوانستهاند که بر پدیدهی خشونت غلبه کنند. چرا؟ پرسش دم دست این است که در اکثریت مطلق قضایا، مردان فاعل خشونت اند و فرهنگ زنستیزی و نظام مردسالاری به مردان این اجازه را نمیدهند که به زودی از این حاکمیت دست بکشند.
تغییر در نگرش زنان به وجود آمده است. تابعیت از خشونتهای مردسالاری رو به افول گذاشته است. ثبت قضایای خشونت با زنان در نهادهای عدلی و قضایی و نهادهای حامی حقوق زنان برای دادخواهی و رسیدگی یک نمونهی بارز تقلای زنان برای عدالت و سرکشی از زیر بار خشونت است. اما یک پرسش اساسی که باید تبدیل به گفتمان جدی برای محو خشونت شود این است که «آیا به زنان بگوییم نگذارید با شما خشونت شود ویا به مردان بگوییم خشونت نکنید!»
تاهنوز بیشتر برنامههای مبارزه با خشونت بر محور آگاهیدهی از حقوق زنان بوده است. تدویر این برنامهها زنان را از حقوق شان آگاه میسازد. طبیعی است که زنان آگاه، خشونت را یک امر غیرقانونی و باعث نقض حقوقشان میدانند. اما عدم آگاهی مردان از «حقوق دیگران»(حقوق زنان) هم یک چالش جدی است. فرهنگ و سنتی بودن جامعهی ما به طور غیرمستقیم رفتارها، ادبیات و طرز تفکری را به زن و مرد آموزش داده که در حقیقت ناقض حقوق زنان است. بنابراین ضمن اینکه زنان را توانمند بسازیم تا در برابر خشونت بایستند، به مردان نیز آموزش داده شود که خشونت نکنند. اگر دولت و نهادهای حامی زنان با رویکرد متمرکز بر توانمندسازی زنان پیش بروند، در حقیقت یک مبارزهی سخت و زمانبر علیه خشونت و فرهنگ وضع محدودیت بر زنان خواهد بود. اما مردان آگاه از «حقوق دیگران» به راحتی میپذیرند که انجام عملهای ناقض حقوق بشری زنان و همینطور کودکان اعمال غیر انسانی و مردود است. یک بخشی از کمپاین شانزده روزهی منع خشونت با زنان در افغانستان به تبلیغ از طریق منبر و مسجد اختصاص یافته است. اما بهخاطر دینمداری جامعه و عدم باورمندی بخش بزرگی از قشر عالمان دین به برابری جنسیتی و حقوق زنان(مطابق به ارزشهای نوین جهانی و حقوق بشری) که باعث نگرش مالکیت مرد بر زن شده است، هیچ تأثیری در پی نخواهد داشت. در جریان این کمپاینها عالمان دین به فرمایش دولت و نهادهای حامی زنان از حقوق زن سخن میگویند، اما با تأکید بر حفظ زنان در چارچوب قواعد دینی با همان قرائتی که خودشان از دین اسلام دارند. این برنامه تأثیری بر وضعیت زنان نخواهد داشت و هیچ مردی را از اعمال خشونت باز نخواهد داشت. بهتر است مثل برنامهها و ورکشاپهایی که برای زنان در سراسر کشور دایر میشود، برنامههای آگاهیدهی از حقوق زنان برای مردان نیز برگزار شود. ضمن اینکه تغییر و اصلاح جدی جامعه نیاز به کار اساسی روی نسل جدید دارد. کودکان باید در دورهی مکتب به این سطحی از آگاهی برسند که و آموزش ببینند که نرینهگی دلیل برتری و مادینهگی دلیل کهتری انسانها نیست؛ پس هیچ یک صلاحیت اعمال خشونت و وضع محدودیت بر دیگری را در درون خانوده و جامعه ندارد.