لطیف آرش
اشاره
صبح امروز(پنجشنبه، 20 قوس 1399 خورشیدی) ملاله میوند گویندهی تلویزیون خصوصی «انعکاس» از سوی مردان مسلح ناشناس در شهر جلالآباد ترور شد. عطاالله خوگیانی سخنگوی والی ننگرهار به رسانهها گفته که «بانو میوند صبح امروز در منطقه گولایی عربان مرکز ولایت ننگرهار در حالی که به سوی محل کارش میرفت همراه با رانندهاش با شلیک گلوله از سوی مردان تفنگدار ناشناس کشته شدند.»
در یک ماه گذشته این دومین خبرنگاری است که در افغانستان ترور میشود. به تاریخ چهارده نوامبر 2020م، الیاس داعی خبرنگار رادیو آزادی در ولایت هلمند در اثر انفجار ماین مقناطیسی کشته شد. در سال 1393 نیز یکی از خبرنگاران رادیو کلید و وکیل شورای ولایتی بنام انگیزه شینواری نیز در شهر جلال آباد به وسیله ماین مقناطیسی کشته شده بودند. در این نوشته به عوامل این ترورها میپردازیم.
در صدر اخبار بودن
ابو مصعب الزرقاوی رهبر شاخه القاعده در عراق روزگاری گفته بود: «نصف جنگ توسط رسانه به پیش برده میشود.»
برای گروههای شبه نظامی در صدر خبر بودن و سرخط خبر بودن بسیار مهم است. ازهمین رو این گروهها بیشتر هدفهای شان را آماج حمله قرار میدهند تا بیشترین پوشش خبری را داشته باشند و زیادترین واکنش را در سطح جامعه به بار آورند. حمله بالای شفاخانه بدون مرز در منطقه دشت برچی، حمله بالای مرکز آموزشی کوثر دانش، دانشگاه کابل و ترور خبرنگاران از همین جمله هدفها به شمار میروند.
فرسایشی شدن جنگ
در هر کشوری که جنگ فرسایشی گردد و طرفهای درگیر از پیروزی نظامی در سنگرهای نبرد مأیوس شوند، درهمین زمان ترورهای درون شهری افزایش مییابد. جنگ افغانستان از سالها به این طرف شکل فرسایشی را به خود گرفته است و از سوی دیگر گفتوگوهای صلح نیز نقش ضمنی در چنین حملات دارد. گروه طالبان با دولت آمریکا به طور شفاهی پذیرفته است که بعد از امضای توافقنامهی صلح دوحه این گروه حملههای شان را در پایتخت و شهرهای بزرگ متوقف خواهد کرد. اما بعد از امضای این توافقنامه ترورهای درون شهری در سراسر کشور افزایش یافته است. همه روزه در شهر کابل افراد دولتی و غیر دولتی(خبرنگاران و فعالان سیاسی) در شهر کابل و شهرهای بزرگ افغانستان کشته میشوند و هیچ کس و هیچ گروهی مسؤولیت آن را به عهده نمیگیرد.
خبرنگاران صنف نامصون
در هژده سال پسین صنف خبرنگاران و ژورنالیستان از جمله آسیبپذیرترین صنف در میان سایر اصناف به شمار میروند. دولت افغانستان تاهنوز نتوانسته است امنیت جانی خبرنگاران را حفظ کند. از همین رو در سالهای گذشته بیش از 133 خبرنگار در سراسر کشور ترور شدهاند که مسؤول قتل آنها گروههای مخالف دولت، نیروهای خارجی و گروههای مسلح ناشناس استند.
خبرنگاران به عنوان سربازان آزادی بیان در پهلوی نداشتن امنیت جانی، امنیت شغلی و روانی نیز ندارند. اصحاب رسانه طبق دلخواه هر زمانی که بخواهند میتوانند خبرنگار را از وظیفهاش سبکدوش کند. در سالهای گذشته رسانههای افغانستان به خاطر جذب بیننده، خبرنگاران شان را به خطوط اول نبرد و یاهم به محل حملات انتحاری میفرستادند که در این راه تعدادی از خبرنگاران جانهای شان را نیز از دست دادهاند.
خبرنگاران به اطلاعات کافی دست رسی ندارند و مقامات دولتی به آنها معلومات نمیدهند و همین مساله سبب شده است که درافغانستان ژورنالیسم پژوهشی به معنی واقعی کلمه آن شکل نگیرند، زورمندان محلی در پهلوی دیگر جریانها خبرنگاران را تهدید میکند و مانع کار آنها میگردند.
عدم پیگری پروندههای قتل خبرنگاران
سال گذشته وبسایت بی بی سی فارسی در یک گزارش تحقیقی نشان داد که برای بزرگترین حمله انتحاری در کابل(حمله انتحاری چهار راهی زنبق) در وزارت داخله این کشور پروندهی مشخصی وجود ندارد.
در دو دههی گذشته بیش از 133 خبرنگار در افغانستان به شیوههای گوناگون از سوی طرفهای درگیر و یا هم جریانهای ناشناس ترور گردیدهاند. اما دولت افغانستان پروندهی قتل یکی از این خبرنگاران را بررسی نکرده و عاملان آن را به پنجهی قانون نسپرده است، که این مسأله یکی از دلایل افزایش قتل خبرنگاران به شمار میرود و عاملان این قتلها با گذشت هر روز جسورتر و مصممتر میشوند و سلسله ترورها به شدت آن ادامه مییابد.
نتیجهگیری
عوامل گوناگون در قتل و ترور خبرنگاران و فعالان عرصه حقوق زن در افغانستان دخیل هستند؛ از مخالفان مسلح دولت تا گروههای مسلح غیر مسؤول و نیروهای خارجی. در پهلوی مواردی که ذکر گردید، یکی از مسایل مهم که باعث شده خبرنگاران و فعالان اجتماعی بهویژه خبرنگاران زن در کشور کشته شوند مسأله حاکمیت عرف زنستیزانه در کشور است.
افغانستان در یکصد سال گذشته هیچگاه حکومتهای دموکراتیک را تجربه نکرده است. از حکومت استبدادی شاهی گرفته تا حکومت تکرو جمهوری و سپس حکومت حزبی و دیکتاتورمنشانه تا دورهی هرج و مرج گونه مجاهدین و طالبان، همهی حاکمیتها استبدادی بودند. زمانی که بعد از سال 2001 افغانستان یکباره و با شتاب به سوی نظام دموکراتیک گام برداشت، این حرکت با مقاومت پنهان و پیدای قشر محافظهکار افغانستان مواجه گردید.
دولت مردان افغانستان هم تلاش نکرد تا مفاهیم دموکراسی، آزادی بیان، حقوق زنان، حقوق بشر و حق شهروندی را در قالبهای بومی آن به مردم عرضه کند. از همین رو، مردم افغانستان این مفاهیم را وارداتی دانستند و تصور کردند که این مفاهیم در تضاد با ارزشهای بومی آنها قرار دارند. در صورتی که دولت و نهادهای غیر دولتی که در عرصه حقوق بشر، حقوق زنان و آزادی بیان مصروف استند، نتواند مفاهیم فوق را در قالبهای بومی برای مردم افغانستان و بهخصوص قشر محافظهکار افغانستان تبیین کنند، و این نیروها مفاهیم فوق را بیگانه و وارداتی تلقی کنند، امکان توقف این ترورها ممکن نیست. چون همین نیروها همه روزه علیه این مفاهیم تبلیغ میکنند و جریانهای خشونتگرا تشویق میکند تا دست به ترور این افراد بزنند.