هفتهوار جسته و گریخته یک یا دو بار به کتابفروشیهای شهر کابل سر میزنم. مارکیت ملی، شهر کتاب و دیگر کتابفروشیهای کوچک و بزرگ… متوجه میشوم که خریداران کتاب آنقدرها هم کم نیست. جوانان میآیند و از کتابفروشان کتابهای مورد نیاز و دلخواه شان را میخواهند و در صورت وجود، میخرند. اکنون که کابل در مسیر تبدیل شدن به یک شهر فرهنگی قرار دارد و باشندگانش روز به روز گواه پررنگتر شدن نشستهای کتابخوانی و رونق بازارهای کتاب استند. در گوشههای شهر کتابخانههای عمومی، فروشگاههای کتاب وجود دارد و گروههای کوچک و بزرگ کتابخوانی شکل گرفته است.
خواستم از نزدیک از مرکزهای فروش کتاب دیدن کنم. در یک پس از چاشت خزانی به مارکیت ملی واقع در پل سرخ کابل سر زدم و از فروشندگان خواهان ابراز نظر در مورد میزان گرایش زنان به خریدن کتاب شدم.
نخست به دیدن نازنین حیدری رفتم. او یگانه زن کتابفروش در این مارکیت است.نازنین دو سال پیش از اشتیاقی که به فروش و دسترسی به کتاب داشت به مالک(book shop) این مارکیت درخواست کار داد و موفق به آغاز کار در این فروشگاه شد. نازنین در پاسخ به پرسشم در مورد گرایش خانمها به کتابخوانی گفت که «میزان گرایش دختران به کتابخوانی و خرید کتاب زیاد است ولی کمتر میتوانند بخرند زیرا بیشتر با کمبود پول روبهرو اند. اما من چون روزگار این دختران را سپری کردهام، برای شان سهولت به امانت دادن کتاب را مهیا کردهام. من مشتریانی دارم که مطالعهی منظم دارند و پس از هر چند مدت به خرید کتاب جدید میآیند.» علی یعقوبی و جمعه خان رسولی دیگر کتابفروشانی بودند که از روند خریداری کتاب توسط دختران ابراز خرسندی کردند.
سپس به مرکز فرهنگی شهر به منظور ارزیابی در این مورد رفتم. خوشبختانه یکی از فروشندگان کتاب در این مرکز نیز یک دخترخانم است اما به دلیل مصروفیتش با همکارش شاهد فرهوش همصحبت شدم. او در این مورد میگوید: «با آنکه بایسته است فرهنگ کتابخوانی رایج باشد ولی نیست. با آنهم حدود پنجاه درصد مشتریان ما دختران اند.»
او از وضعیت کلی کتابخوانی در شهر خیلی احساس خرسندی ندارد و فکر میکند تا زمانی که جوانان سرگردان در کوچه و پسکوچههای کابل کتابخوان نشوند ما باید خود مان را در امر ترویج فرهنگ کتابخوانی کامیاب نپنداریم.
در فرصت دیگر موفق شدم به کتابفروشی اکسوس واقع در دهبوری بروم. فروشگاهی که بیشتر کتابهایی با زبان پشتو را چاپ و نشر میکند. از آقای خالد حیدری مسوول این فروشگاه از میزان گرایش خانمها به خرید کتاب پرسیدم. او گفت: «هنوز وضع فرهنگی و اقتصادی مردم آنقدر هم مساعد نیست که ما انتظار داشته باشیم میزان اشتیاق دختران را با پسران مقایسه کنیم.»
ولی او بر بنیاد چشمدید و تجربهی خودش باورمند است که با گذشت هر روز شمار دختران علاقهمند به کتاب بیشتر میشود.
اما نشستهای کتابخوانی در این بخش کار خودش را میکند. در گوشه و کنار شهر جوانان در مکانهای دست داشتهی شان پاتوقهای کتابخوانی ایجاد میکنند و به گونهی گروهی به مطالعه و نقد میپردازند. گروه کتابخوانی قاف قصه، گروه خانهی سبز و… از گروههایی اند که چند سال دوام آورده و جوانان کتابدوست و کتابخوان را کنار هم گرد آورده است. گروه کتابخوانی قاف قصه در خزان سال ۱۳۹۳ توسط دانشجویان ایجاد شد و هنوز نشستهای هفتهوارش پرجنبوجوش است.
آقای محمد باقریان مسوول این گروه است. به گفتهی او شمار دختران در نشستهای هفتهوار قاف قصه «بدون تمرکز به کیفیت مطالعهی شان» یشتر است و هر روز نسبت به روز دیگر تفاوتهای مثبت در این زمینه احساس میشود. دختران زیادی به گونهی پراکنده در نشستهای این گروه شرکت میکنند و برخی از آنها هم عضوهای دایمی این گروه استند.
باقریان میگوید دخترخانمها اشتیاق خواندن کتاب را دارند اما کمتر ریسک میکنند تا کتابهای حجیم و کتابهای دارای محتوای پیچیده را بخوانند.

کتابفروشی اقراء نیز در غرب کابل جا خوش کرده است و گروه تازهی کتابخوانی نیز در آن شکل گرفته. آقای ذکی احمدی مسوول آن است و میگوید خوشبختانه دخترخانمهای زیادی برای خرید کتاب میآیند و در نشستهای این گروه شرکت میکنند. ولی در مقایسه با آقایان شمار شان کمتر است.
کتابخانههای عمومی نیز مکان دیگر گردهمآیی جوانان کتابخوان کابل است. کتابخانهی عامه، قرآن و عترت، دارالقرآن و چندِ دیگر…
آقای علی یاور اعتمادی مسوول کتابخانهی عمومی دارالقران است. او هم از افزایش شمار زنان علاقمند کتاب در سالهای پسین ابراز خرسندی میکند.
شفیقه خرمی از جمله خانمهای علاقمندان کتاب است که به تازگی اشتیاق خواندن کتاب در وجودش جوانه زده. او اکنون در فرصتهای دست داشتهاش کتاب میخواند
شفیقه میگوید: «زمانهایی که تنها هستم و احساس دلتنگی میکنم، میروم دنبال کتابم و زمانی هم که عصبانی باشم نمیخواهم عصبانیتم را با سر و صدا با فرزندانم رفع کنم بلکه رفته و کتابم را میخوانم.»
او خواندن را از داستانهای کوتاه آغاز کرده و حالا سرعت مطالعهاش بهتر شده و دوست دارد زیادتر بخواند تا بیشتر آگاه شود و از افسردگی، وابستگی و دلتنگی رهایی بیابد.
با این همه متوجه استیم بیشتر تولید کنندگان متن آقایان استند. روزنامهنگاران بیشتر آقایان استند و شمار نویسندگان و شاعران مرد که در سطح خوبتری مینویسند بیشتر از خانمهاست و منتقدان ادبی نیز بیشتر آقایان استند؛ اما با توجه به گفتههای مصاحبهشوندگان اکنون با گسترش مکانهای مطالعه و فروشگاههای کتاب، میزان گرایش دخترخانمها به خواندن و خریدن کتاب افزایش یافته است. اما بر بنیاد این علاقهمندی به خرید کتاب و شرکت در نشستهای کتابخوانی نمیشود داوری کرد که این مطالعهها چه اندازه موثر و پربار اند. ولی این علاقمندی به خرید و مطالعهی کتاب خودبهخود امیدواری ما را نسبت به فردای کتابخوانی دختران بیشتر میکند و این گرایش به خرید و مطالعهی کتاب در میان خانمها فردای روشنی را نوید میدهد.