«جامعهی خبرنگاری به ویژه خبرنگاران زن و خبرنگاران عرصه زنان با دو نوع مشکل مواجه اند، یکی مشکل امنیتی و دیگری مشکل فرهنگی-اجتماعی. اگر زنی در خوست یا زنانی در ننگرهار، قندهار، قندز، بدخشان و کابل رسانههایی را ایجاد میکنند و فعالیت دارند، این خودش نشان میدهد که ظرفیت کار رسانهیی در زنان وجود دارد. اما زمینهی کار خبرنگاران و رسانههای زنان بدون شک با مشکل امنیتی مواجه اند. حکومت نتوانسته از خبرنگاران و رسانهها حفاظت کند. اما در بحث اجتماعی-فرهنگی، زنان با مشکلهای بیشتر از مردان مواجه اند. وقتی یک زن میخواهد خبرنگار شود، مبارزه را ابتدا از درون خانه شروع میکند. با آنکه بیست سال شده که زنان در رسانهها کار کرده، اما هنوزهم مردان خانواده و جامعه نمیتوانند حضور زنان در رسانه را بپذیرند. حتا در درون شهر زمانی که یک زن با رسانه گفتوگو میکند، نگاه هیز مردان مزاحم آنان را آزار میدهد. تغییر این وضعیت به کار و سنتشکنیهای بیشتر نیاز دارد که ما باید انجام دهیم.»
گفتوگو با خانم نجیبه ایوبی، رییس شبکه رسانهیی کلید گروپ (https://tkg.af/)
خانم ایوبی، در نخست ممنون از اینکه جهت گفتوگو با هفتهنامه نیمرخ وقت گذاشتید. در مورد فعالیت رسانههای ویژه زنان و موضوع زن در رسانهها، بیایید از اینجا شروع کنیم که چه ضرورتی باعث میشود ما رسانههای ویژهی زنان داشته باشیم ویا رسانهها بخشی از فرصتهای رسانهیی و امکانات شان را برای پرداختن به موضوع زنان اختصاص دهند؟
تشکر از شما. خوشحال هستم که به این امر مهم توجه کردید. من فکر میکنم پاسخ سوال شما به وضعیت جامعهی ما برمیگردد؛ جامعهی واقعن مردسالار، نگاهها به زن، نگاه شهروند دومی است. حتا برای یک خبرنگار جامعهی ما پرداختن به مسایل زنان، سوژههای زنان و محتوای زنانه زیاد اهمیت ندارد. بازهم بسیار اند رسانههایی که به موضوع زنان در افغانستان نگاه مناسب دارند. ولی بیشتر میبینیم که رسانههای ما به موضوع زنان یک نوع دید کلیشهای دارند. امروز زنان در رسانههای مطرح افغانستان مورد مضحکه و تمسخر قرار میگیرند؛ رفتار ناشایست یک زن که ممکن در گوشهای از افغانستان زندگی نابهسامان داشته، به همه زنان تعمیم داده میشود. این یک فاجعه است در حق زنانی که دموکراسی را تمرین میکنند.
موضوع زنان در افغانستان یک معضل بسیار کلان است. وقتی این نوع نگاهها که ذکر کردم با وضعیتی که ما معضل میخوانیم یکجا میشود، فاجعه را بزرگتر و مشکل را سختتر میسازد. به همین خاطر عدهای فکر میکنند رسانههایی باید ایجاد شود که محتوای آن به طور مشخص به مسایل زنان بپردازد. این رسانهها از مشکلات زنان بگوید و آنچه را که در مشارکت اجتماعی-سیاسی زنان دستوپا گیر است، نقد کند. ما اکنون در کلید گروپ مجله مرسل را داریم که مخصوص مسایل زنان، کودکان و خانوادهها است. در سال 2002 میلادی کلید گروپ پس از ایجاد کلید به عنوان نخستین رسانهی مستقل پس از سقوط طالبان متوجه همین امر شد و مجله مرسل را ایجاد کرد. یعنی مجله مرسل که به مسایل زنان میپردازد و رسانههای شبیه این، براساس نیاز جامعه ایجاد میشود. این رسانهها در آگاهیدهی از حقوق زنان به جامعه، تأمین برابری جنسیتی، کاهش خشونت علیه زنان، دادخواهی برای زنان قربانی و توانمندسازی زنان نقش سازنده دارند.
آیا رسانههای ویژهی زنان و سرویسهای ویژهی بانوان در دیگر رسانهها توانسته اند حقوق زنان را به یک گفتمان سراسری تبدیل کند که حقوق زن یک مسألهی مهم جامعه تلقی شود؟
زمانی که یک معضل در یک جامعه بزرگ میشود، یافتن راه حل برای آن به کار بسیار زیاد و زمانبر نیاز دارد. مشکلهای زنان در افغانستان به حدی بزرگ و جدی است که این رسانهها در حد توان شان، کار کرده و نفس پرداختن این رسانهها به موضوع زنان قابل تقدیر است. چون افغانستان کشوریست که تازه از میان جنگ و نابسامانی سربرآورده است. اگر امروز حضور زنان را در پارلمان و سیاست، اقتصاد و تجارت، فرهنگ و هنر، آموزش و صحت، سکتور خصوصی و ادارههای حکومت نگاه کنید؛ همچنین عملکرد سیاسی زنان را در زمانی که یک فراخوان داده میشود و بیش از سه هزار زن در کابل زیر یک خیمه جمع میشوند و در مورد صلح بحث میکنند(لویه جرگه زنان برای صلح) و یا در هیأت مذاکره کننده دولت در گفتوگوهای صلح با گروه طالبان چهار زن توانا را میبینید، فکر نمیکنم بدون تأثیر از فعالیت رسانههایی باشد که منحیث نیروی تغییر در سراسر افغانستان فعالیت کردند.

چطور است زمینهی فعالیت رسانههای ویژهی زنان و خبرنگاران زن؟
جامعهی خبرنگاری به ویژه خبرنگاران زن و خبرنگاران عرصه زنان با دو نوع مشکل مواجه اند: یکی مشکل امنیتی و دیگری مشکل فرهنگی-اجتماعی. ما مجله مرسل را هجده سال کار کردیم. در این مدت تمام امور این مجله توسط زنان به پیش میرود. همینطور اگر زنی در ولایت خوست یا زنانی در ننگرهار، قندهار، قندز، بدخشان و کابل رسانههایی را ایجاد میکنند و فعالیت دارند، این خودش نشان میدهد که ظرفیت کار رسانهیی در زنان وجود دارد. اما زمینهی کار خبرنگاران و رسانههای زنان بدون شک با مشکل امنیتی مواجه اند. به خصوص در این اواخر که چندین بار تهدیدها علیه خبرنگاران و رسانهها صورت گرفته و از مرگ ملاله میوند تا یما سیاوش و رفیع صدیقی و فردین امینی و دیگران بیان میکند که روزگار فعلی برای خبرنگاران زمان دشواریست. این وضعیت خبرنگاران را در مقابل یک آزمون قرار داده است. در حالی که طی بیست سال گذشته هم هیچگاهی بدون مزاحمت و تهدید غاصب زمین و زورمند و قاچاقبر و فاسدان زندگی نکرده و تفاوتی میان جنسیت خبرنگاران نیست؛ همگی تهدید و کشته میشوند و حکومت هم نتوانسته از خبرنگاران و رسانهها حفاظت کند. اما در بحث اجتماعی-فرهنگی، زنان با مشکلهای بیشتری مواجه اند. وقتی یک زن میخواهد خبرنگار شود، مبارزه را ابتدا از درون خانه شروع میکند. با آنکه بیست سال شده که زنان در رسانهها کار کرده، اما هنوزهم مردان خانواده و جامعه نمیتوانند حضور زنان در رسانه را بپذیرند. حتا در درون شهر زمانی که یک زن با رسانه گفتوگو میکند، نگاه هیز مردان مزاحم آنان را آزار میدهد. پس میتوان گفت که زمینهی کار برای زنان در رسانهها هنوزهم خیلی مناسب نیست؛ هم از نگاه امنیتی و هم از نگاه فرهنگی-اجتماعی با مشکلهای متعددی مواجه اند که سد راه پیشرفت زنان در جامعه میشود. اما تغییر این وضعیت به کار و سنتشکنیهای بیشتر نیاز دارد که ما باید انجام دهیم.
به صورت کلی کار یک زن در رسانه با این مشکلها مواجه است، پس چه رسد زمانی که همین زنان به صورت مشخص از حقوق و آزادیهای خودشان سخن بگویند و از مسایلی حرف بزنند که هنوز در جامعه تابو است.
من فکر میکنم در جامعهی ما مثلی که در خانه کار را براساس جنسیت تقسیم کرده، در عرصه فعالیتهای اجتماعی و رسانهیی نباید چنین دستهبندی شود. نباید همیشه زن از حقوق زن دفاع کند. من دوست دارم که مردان افغانستان بیایند از حقوق زنان دفاع کنند. این خودش یک سنتشکنی و یک تغییر باید باشد. تا کی ما بیاییم کمیسیون زنان، نهاد زنان و رسانهی زنان داشته باشیم و خودما از خود دفاع کنیم. آیا در این وطن مردانی نیستند که توسط زنان زاییده شده و در دامان زنان پرورش یافته؟ و اگر افتخاری امروز دارند مدیون همان مادری هستند که شیر داده و تربیت شان کرده، با سرد و گرم روزگار آشنا ساخته و در راه تربیت شان هزار رنج و محنت کشیده. من فکر میکنم در عرصه رسانهها هم باید مردان بیایند و از حقوق زنان دفاع کنند. خوشبختانه چنین مردانی هستند، اما تعمیم نیافته است. مردانی هستند که خود را مدافع حقوق بشر میدانند ولی حقوق زنان را نقض میکنند و یا مدافعان حقوق زن را طعنه میدهند در حالی که حقوق زن بخش مهمی از حقوق بشر است.
تغییر افکار عمومی بیشتر از مجرای رسانهها ممکن است. در حالی که بیش از 350 رسانهی فعال در کشور داریم و بیش از 20 رسانه یا ویژه زنان است ویا ویژه برنامههایی در مورد زنان دارند. آیا این رسانهها در تغییر افکار عمومی و تبدیل کردن حقوق زنان به یک گفتمان سازنده در متن جامعه ناکام بوده که هنوزهم یک فعال حقوق بشر به یک فعال حقوق زن طعنه میدهد؟
تغییر یک وضعیت و حل یک معضلی که بسیار کلان باشد به زمان و توان نیاز دارد. ما باید زمان و توان را همپا و هماهنگ بسازیم تا به هدف برسیم. من فکر نمیکنم پرداختن فیشنی به حقوق زن در یک ستون روزنامه یا یک برنامه در رادیو و تلویزیون راه حل باشد. این نوع برخورد رسانهها با حقوق زنان برای برداشتن بار ملامت از دوش شان است تا به دونرها و مردم گزارش دهند که ما به حقوق زن هم پرداختهایم. پیشنهاد من این است که ضمن فعالیت رسانههای ویژهی زنان، در کل، رسانههای کشور باید برای تغییر این وضعیت حضور زنان را نظر به توانمندی شان در مدیریت رسانهها و هیأت مدیرهی رسانهها افزون کنند. یا خود زنان در این جایگاه حضور داشته باشند و یا کسانی باشند که به حقوق زنان باورمند باشند تا برخورد رسانهها نسبت به زنان و تولید محتوای رسانهیی شان از موضوع زنان با نگاه کلیشهای و جنسیتزده نباشد و کار رسانهها مستمر باشد. ما در مجله مرسل طی هجده سال در هر شمارهی آن یک گزارش تحقیقی در مورد مشکلهای زنان انجام دادیم. این یک کار دوامدار است و استمرار کار باعث تغییر وضعیت میشود. ما در هیچ رسانهای ستون ویژهی مردان نداریم. در مورد زنان نیز نظرم این است که به جای ستون ویژه ویا ویژه برنامههای رادیویی-تلویزیونی، بهتر است محتوای رسانهها در تضاد با حقوق زنان نباشد و نگاههای نابرابری جنسیتی را ترویج و تداوم نبخشد.

در کل رسانهها به هر طریقی بالاخره به موضوع زنان پرداخته اند. یک پرسش دیگر این است که رسانهها چقدر توانسته نقش زنان را از حضور و مشارکت تا دخیلسازی در تصمیمگیری در پروسههای ملی مثل صلح تقویت کند؟
در اوایل وقتی بحث صلح مطرح شد، هیچ بحثی از حقوق زنان نبود. وقتی که موضوع مذاکرات صلح مطرح شد هیچ حرفی از حضور زنان گفته نمیشد. همین دادخواهی رسانهها و مدافعان حقوق زن بود که اکنون چهار زن در ترکیب هیأت مذاکره کننده دولت حضور دارند و در وزارت صلح و شورای عالی مصالحه ملی نیز زنان حضور دارند. اما در سراسر این پروسه یک مشکل وجود دارد؛ نگاهها به حضور زنان اینگونه است که میخواهند فقط جای زنان پر شود تا بار ملامت از دوش شان برطرف گردد. اما گروهی که ما با آن مذاکره و صلح میکنیم یعنی طالبان، هیچ زنی در ترکیب هیأت شان ندارند. این نشان میدهد که رویکرد طالبان نسبت به زنان هیچ تغییری نکرده، ظاهر شدن طالبان با همان طرز تفکر گذشته شان به ویژه اینکه پس از صلح سهیم قدرت باشند مایهی یأس و نگرانی زنان افغانستان است و بر آیندهی کاری خبرنگاران زن و رسانههای زنان نیز اثر خواهد گذاشت.
نقش رسانههای ویژهی زنان و پرداخت ویژهی دیگر رسانهها به موضوع زنان در توانمندسازی زنان، دادخواهی برای زنان و آگاهیدهی از حقوق زنان در کشور چگونه بوده؟
بیست سال از تمرین دموکراسی میگذرد. هنوز در کابل ما رسانههایی داریم که هیچ زنی در آنها حضور ندارد. وقتی ما رسانههای کامل مردانه داریم، پس ما ضرورت به رسانههای زنانه هم داریم. حتا نام و حضور رسانههای مختص زنان یک طرز دید متفاوت را در جامعه پخش میکند و توانمندی زنان را به جامعه ثابت میکند. وجود این رسانهها نگاه جامعه نسبت به زنان را تغییر میدهد. اینکه زنان رسانهداری میتوانند، تجارت و سیاست میکنند. اما پرداختن به موضوع زنان در رسانهها چنان که لازم است باید در رسانههای افغانستان نهادینه شود. باید از جانب مدیریت رسانهها توجه ویژه به موضوع زنان صورت بگیرد؛ یعنی ایجاد ستون ویژه و ویژه برنامه راه حل نیست بلکه محتوایی تولید نکنند که متضاد با حقوق زنان باشد ویا نابرابری جنسیتی را تشدید کند. البته دولت هم یک نظارت بر رعایت جندر در رسانهها باید داشته باشد. تا حال از حدود هشتاد رسانهی دولتی فقط چند تای محدود آنها توسط زنان مدیریت میشود. وقتی یک رسانه ایجاد میشود باید وزارتهای اطلاعات و فرهنگ و مخابرات بپرسد آیا زنان در رسانهی تان به ویژه در ترکیب هیأت مدیرهی تان حضور دارند؟ چون در بین زنان ظرفیتهای کاری وجود دارد، پس نباید ترکیب ساختارها تک جنسیتی باشد و زنان را نادیده بگیرند.