نیمرخ
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
EN
نیمرخ

گفتمان‎‌سازی مسایل زنان؛ زنان قشر قربانی اند یا نیروی تغییر؟

  • حسین احمدی
  • 1 جدی 1399

در عصر پساطالبان که نظام دموکراسی فرصت حضور زنان در عرصه‌های مختلف جامعه را فراهم کرده است، وضعیت زنان در افغانستان را با دو ریکرد می‌توان مطالعه کرد. یک رویکردی که اغلب زنان را به عنوان قشر قربانی تلقی می‌کند و دیگری رویکردی که زنان را به عنوان نیروی تغییر می‌شمارد.

زنان به عنوان قشر قربانی

رویکرد نخست که زنان را به عنوان یک قشر قربانی در جامعه تلقی می‌کند نیز نگاه واقع بینانه به مسایل روز و وضعیت زنان افغانستان دارد. ستم‌هایی که در طول تاریخ بر زنان جهان تحمیل شده، واقعیت‌های غیر قابل انکار است. افغانستان به عنوان یک سرزمینی که نظام سیاسی پایدار و نظم اجتماعی مناسبی نداشته، تبعیض‌های جنسیتی، قومی، زبانی و مذهبی همچنان پایدار مانده و تنش‌های داخلی تا منازعه‌های مسلحانه را مسبب شده است. این رفتارها تبدیل به واقعیت‌های جامعه شده؛ همچنان که عرف و سنت‌ها تبدیل به الگوی رفتاری و تعیین کننده‌ی طرز فکر افراد شمرده می‌شود و ما به عنوان بخشی از نارسایی فرهنگی جامعه آن را پذیرفته ایم و یا داریم تحمل می‌کنیم. در این میان، زنان قربانی نظام اجتماعی-فرهنگی شده است که در طول زمان ایجاد شده، تکامل یافته و در پی استحکام یافتن است.

اینکه چرا زنان قربانی شدن در این سیستم را پذیرفتند؟ برمی‌گردد به عوامل محیطی و نظم فراگیری که در کل جهان حاکمیت یافته است. تفاوت‌های که میان جنس نر و ماده وجود دارد، در انسان‌ها تعیین کننده‌ی جنسیت زن و مرد تلقی شده و در مرور زمان نقش‌های جنسیتی را در جامعه و درون خانه تعیین کرده است. وقتی نقش‌های هردو جنسیت تشخیص می‌شود فیگور غالب مرد ناشی از خواص و توانمندی‌های فزیکی و رویکرد حاکمیت طلبی این جنس نر بوده، اما زنان هم به راحتی نقش مغلوب در صحنه‌ی اختلاف را نپذیرفته است. از همین رو، همواره نزاع و خشونت در داخل خانه و بیرون از خانه وجود داشته است. تا اینکه حس غلبه بر دیگری، استفاده از دیگری و حاکمیت بر حق، آزادی و صلاحیت دیگری که بیش‌تر از جانب مرد بر زن اعمال می‌شود، باعث افزایش خشونت شده است و این برخوردهای خشن در جهان مدرن نیز راه یافته است.

ما امروز با آنکه از لحاظ امکانات و رفاه، امنیت و سلامت، دسترسی به خدمات اولیه متعلق به کشورهای عقب‌مانده استیم و افغانستان هنوزهم نتوانسته در هیچ یک از این موارد موفق عمل کند، اما مهمان ناخوانده‌ی جهان مدرن شده‌ایم. مدنیت و تکنولوژی نیز نتوانسته بر شکاف‌های جنسیتی موجود در جامعه‌ی ما اثری بگذارد که بتوان به تحقق یک جامعه‌ی برابر از لحاظ جنسیت، در کوتاه مدت امیدوار بود. سالانه در سراسر جهان ده‌ها میلیون قضیه خشونت مرد بر زن به دادسراها و دادگاه‌ها ثبت می‌شود. خشونتی که گاه در قالب برخورد فزیکی، گاه به شکل تجاوز جنسی و قتل و گاهی در چارچوب خشونت‌های روانی و زبانی بر زنان اعمال می‌شود. اما این بخش کوچکی از آمار خشونت‌هایی است که در واقعیت امر بر زنان جهان اعمال می‌شود. اینکه سازمان‌های بین المللی از عدم ثبت و شکایت قضایای خشونت علیه زنان در نهادهای حامی‌زنان و مراجع مسؤول برای دسترسی به عدالت رسمی، ابراز نگرانی می‌کنند، به جا است. سکوت در برابر خشونت جنسیتی عامل تداوم و تحکیم نظام غلبه بر دیگری، خشونت علیه زن، حاکمیت بر حق و صلاحیت زن و مسبب فرهنگ‌سازی براساس مدیریت و کنترل مبتنی بر خشونت است.

زنان به مثابه‌ی نیروی تغییر

اما رویکرد دوم برای مطالعه‌ی زنان نگاه دگرگونه دارد. دقیق در همین موقع است که ضمن پذیرش قربانی شدن زنان در قلمروهای نظام مردسالاری و زن ستیزی، تغییرهای ولو اندک جامعه که نشانگر بهبود و باز شدن فضا برای زنان باشد را به فال نیک می‌گیرد و خود زنان را نیروی تغییر تلقی می‌کند. در این استدلال، شکستن سکوت و اعتراض زنان علیه خشونت و تبعیض جنسیتی به عنوان یکی از علایم اصلی تغییر شمرده می‌شود.

اگر به صورت موردی و در جغرافیای مشخص تمرکز شود، زنان در افغانستان فراز و فرودهای زیادی را تجربه کرده اند. بهبود و اختناق فضا برای زنان همواره متأثر از رویکرد سیاسی حکومت‌ها است. در جغرافیای افغانستان نیز زنان گاهی مثل دوره‌ی تیموریان در هرات به فرهنگ و هنر و صنعت دست می‌بردند و گاه در بلخ به ادب روی می‌آوردند و گاهی چون حکومت‌های استبدادی دو نیم سده‌ی اخیر عزلت نشین خانه و ناموس پنداری زن می‌شدند. در دو نیم سده‌ی اخیر که جغرافیای سیاسی کنونی افغانستان رقم خورد، تنها در عصر حکومت امان الله خان و پس از آن در دهه دموکراسی و سپس در عصر حاکمیت احزاب چپ با گرایش کمونیستی، زنان توانستند امیدوار شوند که همگام شدن با زنان جهان مدرن یک امر ممکن است. دیری نپایید که با روی کار آمدن جریان‌های مردسالار و دین مدار کاخ آرزوهای زنان از بیخ فروپاشید ولی با قطع نامه نشست بُن دوباره نخل امید در وجود زنان جوانه زد.

چون در دوره‌های پیشین ستم فراوان بر زنان روا داشتند، گفتمان‌سازی مسایل زنان تنها راه حلی بود که آنها را به نیروی تغییر مبدل سازد. در اوایل دهه هشتاد خورشیدی که نظام دموکراسی پایه گذاری می‌شد، شخصیت‌های شاخص زن در مدیریت نظام و حکومتداری انگشت شمار بود. این رقم طی نزده سال در حدی رسیده که اکثریت مطلق سکتورها و اداره‌های دولتی بدون حضور زنان فعالیت نمی‌کنند. اینکه زنان در همان اداره‌ها ممکن است حضور نمادین داشته باشند و یا حتا مورد خشونت قرار بگیرند یک احتمال قابل پذیرش است، اما نفس تغییر جایگاه زن از کنج خانه در سمت ریاست یک اداره‌ی دولتی عین تغییری است که برای تحقق آن رویا می‌بافتند و مبارزه می‌کردند.

در کنار انزجار زنان از خشونت و ستم‌های نظام مردسالاری، دسترسی زنان به تکنولوژی، گسترش جهان بینی و روابط جهانی زنان، تلاش برای استقلال اقتصادی و تمرکز بر دفاع از حقوق و آزادی‌های فردی از مهم ترین عواملی بود که دست به دست هم دادند تا امروز زنان به عنوان نیروی تغییر در جامعه شمرده شود. برای موفقیت در این خواست جمعی، گفتمان‌سازی مسایل زنان و مسأله‌سازی گفتمان‌های زنان در تعیین تکلیف حامیان حقوق زن و رجوع زنان به پایگاه‌های مبارزه برای برابری جنسیتی نقش مهمی‌داشته است. امروز وضعیت زنان مستندسازی و در این مورد متن و محتوای رسانه‌ای تولید می‌شود که در تبدیل شدن مسایل زنان به گفتمان در متن جامعه رول مهمی دارد.

همچنان بخوانید

محبوبه سراح

جایزه صلح نوبل؛ چرا زنان به نامزدی محبوبه سراج معترض‌اند؟

20 دلو 1401
صلح اجتماعی؛ رهگذر تامین حق و عدالت

صلح اجتماعی؛ رهگذر تامین حق و عدالت

8 قوس 1401

در افغانستان نوین از صلح و انتخابات که به عنوان بزرگ‌ترین پروسه‌های ملی شمرده می‌شود تا ارزش‌های حقوق بشری، ادبیات و هنر، ورزش، صحت، معارف، رسانه‌ها و حمایت از آزادی بیان به عنوان یک ارزش دموکراتیک؛ در همه‌ی این امور زنان فعالیت کرده‌اند. دستاوردهای زنان در این عرصه‌ها ملموس است. طوری که امروز ده‌ها رسانه‌ای را می‌بینیم که یا توسط زنان ایجاد شده و یا از سوی زنان مدیریت می‌شوند. صدها نهاد اجتماعی و فرهنگی به ابتکار زنان تجمعات مدنی را شکل داده‌اند. ارچند هنوز آمار دقیقی وجود ندارد، اما در سراسر افغانستان حتا در ناامن‌ترین ولایت‌ها، زنان مبتکر کارآفرینی استند و دارند برای خود و دیگران شغل ایجاد می‌کنند و سکتور خصوصی را قوت می‌بخشند. در عرصه‌های هنری، زنان سردمدار سینما و محور موسیقی شده‌اند. در سکتورهای صحت و آموزش، حضور پررنگ زنان باعث افزایش سطح سواد و بهبود سلامت جامعه و کاهش مرگ و میر مادران و نوزادان شده است. در پروسه انتخابات زنان با مشارکت آگاهانه‌ی شان به این روند مشروعیت بخشیدند و در روند صلح منسجم‌ترین دادخواهی را برای دفاع از نظام جمهوری و حفظ ارزش‌ها و دستاوردهای دو دهه اخیر راه‌اندازی کردند.

تمام این تلاش‌ها نتیجه‌ی تبدیل شدن فیگور زن از قربانی به نیروی تغییر است. زنان به نیروی تغییر مبدل نمی‌شدند اگر یک گفتمان جدی برای باورمندی به توانمندی زنان شکل نمی‌گرفت. بدون شک که موفقیت این گفتمان و تلنگرهای تغییر در طرز تفکر جامعه نسبت به زنان از آنجا نشأت گرفت که زنان در همه جا از حقوق و آزادی‌های شان سخن گفتند و با گسترش فعالیت رسانه‌های همگانی و پیدایش شبکه‌های اجتماعی بسیاری از گفتمان‌های شان تبدیل به مسأله‌ی روز جامعه شد. دو دهه فرصت زیادیست، اما با توجه به امکاناتی که از سوی دولت و فرصت‌هایی که از سوی جامعه برای شکستن محدودیت‌ها و رشد توانمندی‌های زنان فراهم می‌شود بازهم موفقیت‌های زنان چشمگیر است. حد اقل روند تغییر آغاز شده است. امروز زنان افغانستان به شرایطی دست یافته‌اند که از مشارکت با صلاحیت در سیاست و استقلال اقتصادی، از حاکمیت بر حریم خصوصی و پذیرش مسؤولیت‌های بزرگ اجتماعی و خانواد‌گی سخن بگویند. زنان برای خلق جهانی مبارزه می‌کنند که در آن به خاطر جنسیت شان نقش خاصی را از سوی جامعه دریافت نکنند. این آغاز راه است که تازه زنان به عنوان نیروی تغییر شناخته شده است. اینکه چه زمانی جامعه‌ی افغانستان عاری از تبعیض جنسیتی می‌شود تا جامعه‌ی برابر شکل بگیرد و تمامی حقوق و آزادی‌های فردی زنان به عنوان یک عضو جامعه احترام گذاشته شود، وابسته به تلاش زنان و شرایط کشور است که جنگ‌های سیاسی-اقتصادی و امنیتی این روند را دچار فراز و فرودهای فراوان خواهد کرد.

موضوعات مرتبط
کلمات کلیدی: دموکراسیصلح
دیدگاه شما چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به دیگران بفرستید
Share on facebook
فیسبوک
Share on twitter
توییتر
Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتساپ
پرخواننده‌ترین‌ها
مادرم مرا فروخت
هزار و یک شب

مادرم مرا فروخت

10 حمل 1402

وقتی سیزده ساله شدم یک پیرمرد 72 ساله به خواستگاری‌ام آمد. مردم محل می‌گفتند که مرد پولداری است. مادرم چون شیفته‌ی پول و ثروت بود، با آنکه زندگی مان رو به بهبود شده بود، بازهم...

بیشتر بخوانید
تقلای زندگی؛ زنی که کار کرد و آسوده نشد
هزار و یک شب

تقلای زندگی؛ زنی که کار کرد و آسوده نشد

6 حمل 1402

یاسمن ۳۵ ساله است. زن قد کوتاه و لاغر اندام، با چشمان بادامی و رنگ گندمی که از فرط کار و فشار زندگی در دیار غربت دور چشمانش چین و چروک برداشته و قدش خمیده است.

بیشتر بخوانید
قربانی بد دادن؛ احساس می‌کنم سال‌هاست بر من تجاوز می‌شود
گزارش

قربانی بد دادن؛ احساس می‌کنم سال‌هاست بر من تجاوز می‌شود

9 حمل 1402

لیلا همانطور که روی سکو نشسته است و پشم‌ می‌ریسد، به غروب طلایی‌رنگ آفتاب تماشا می‌کند و آه بلندی می‌کشد. نخ پشم را دور سنگ‌ می‌پیچاند و چادرش را پیش‌ می‌کشد.

بیشتر بخوانید
عید زنان
هزار و یک شب

مردان عید دارند و زنان پاک‌کاری

5 حمل 1402

روز اول نوروز است. لباس و شال آبی‌رنگ و خامک‌دوزی را پوشیده‌ برای مبارک‌گویی سال نو راهی خانه‌ی اقوام و دوستانم شده‌ام. از دروازه که خارج می‌شوم، وارد جاده‌ی عمومی می‌شوم. نرم نرم باران می‌بارد. 

بیشتر بخوانید
فاطمه نیوشا - مهاجرت
هزار و یک شب

رویای معلمی و کابوس آوارگی

8 حمل 1402

پس از مدتی امتحان آزاد دادم و در بست معلمی کامیاب شدم. شغل معلمی یکی از آرزوهای دایمی‌ام بود. قبلا هر وقتی که معلم داخل صنف ما می‌آمد و تدریس می‌کرد، با خود می‌گفتم ایکاش روزی برسد...

بیشتر بخوانید
Nimrokh Logo
بستر گفتمان زنانه

نیمرخ رسانه‌‌ی آزاد است که با نگاه ویژه به تحلیل بررسی و بازنمایی مسایل زنان می‌پردازد. نیمرخ صدای اعتراض و پرسش زنان است.

  • درباره نیمرخ
  • تماس با ما
  • شرایط همکاری
Facebook Twitter Youtube Instagram Telegram Whatsapp
نسخه پی دی اف

بایگانی

نمایش
دانلود
بایگانی

2022 نیمرخ – بازنشر مطالب نیمرخ فقط با ذکر کامل منبع مجاز است.

هیچ نتیجه‌ای یافت نشد
نمایش همه‌ی نتایج
  • گزارش
  • هزار و یک‌ شب
  • گفت‌وگو
  • مقالات
  • ترجمه
  • پادکست
EN

-
00:00
00:00

لیست پخش

Update Required Flash plugin
-
00:00
00:00